سکانسهای ماندگار
بهترین شکل ممکن
مردی که لیبرتی والانس را کشتجانفورد 1962
سعید مروتی|روزنامهنگار:
« من خودم را قبل از هر چیز یک صنعتگر میدانم؛ یک صنعتگر قابل. در تمام مدتی که در سینما کار میکردهام، هرگز خودم را هنرمند ندانستهام، هرگز فکرش را هم نکردهام که کار من یک کار هنری است و در آن خلاقیت وجود دارد. همیشه سعی و کوشش من در کار فیلمسازی این بوده که داستانها را به بهترین شکل ممکن از طریق وسایلی که دراختیار داشتم، تعریف کنم... کلمه هنرمند انسان را دچار ناراحتی و شرم میکند و من به هیچ وجه نمیتوانم یک چنین کلمهای را تحمل کنم. در حالی که صنعتگر انسانیتر، دوستداشتنیتر و اصیلتر است.» (جان فورد)
در توضیح اهمیت فورد توصیفی که خودش انجام داده میتواند کفایت کند؛ اینکه همیشه کوشیده داستانها را به بهترین شکل ممکن تعریف کند. همین کافی است و همین نهایت استادی و هنرمندی است. حتی اگر فورد خودش را صنعتگر بنامد نه هنرمند. سازنده تعدادی از بهترین درامهای اجتماعی (خوشههای خشم و چقدر دره من سرسبز بود) و درخشانترین وسترنهای تاریخ سینما (دلیجان، جویندگان، کلمانتین عزیزم و مردی که لیبرتی والانس را کشت)، کارگردان بیبدیلی بود؛ شاید بهترین کارگردانی که تاریخ سینما به خود دیده. میان فیلمهای فورد «مردی که لیبرتی والانس را کشت» جایگاهی ویژه دارد؛ یک وسترن تلخ که در آن فورد با اندوه بسیار پایان دوران قدیم و عصر سنتها و ورود به روزگار مدرن را اعلام میکند؛ جایی که فورد با وسترنر محبوبش جانوین خداحافظی میکند و از سپریشدن روزگارش میگوید:حتی اگر در تثبیت قهرمان روزگار نو (جیمز استوارت) هم کابوی قدیمی، (جان وین) با زدن «لیبرتی والانس» نقش اصلی را ایفا کرده باشد.
سکانس برگزیده: برای رنس استودارد (جیمز استوارت) راهی جز دوئل با لیبرتی والانس (لی ماروین) باقی نمانده است. در رقابت میان رنس که اصلا تیراندازی را هم بهدرستی بلد نیست با هفتتیرکش بیرحمی چون لیبرتی والانس برنده از پیش مشخص است. در همان ابتدا هم لیبرتی، رنس را زخمی میکند. درحالیکه بهنظر میرسد لیبرتی میخواهد تیر خلاص را بزند، ماجرا برعکس میشود و این رنس است که برنده دوئل میشود. در این سکانس بار دیگر مهارت فورد در قاببندی نماهایی با عمق میدان را مشاهده میکنیم؛ نماهایی ثابت که در آنها دوربینها در بهترین نقطه ممکن قرار گرفتهاند. تقطیع نماها در خدمت تعریف داستان به بهترین شکل هستند. اما رنس چگونه توانست لیبرتی را از پا دربیاورد؟ فورد به این سؤال در اواخر فیلم پاسخ میدهد؛ جایی که سکانس دوئل را یکبار دیگر و اینبار از منظر تام دانیفن (جان وین) میبینیم و در یک لانگشات جانفوردی متوجه میشویم تیر نهایی را نه رنس که تام شلیک کرده است. به اعتقاد فورد، برقراری نظم تازه و ایستادن در برابر شرارت، جز با همراهی جوانمردانی که دورهشان سپری شده، امکانپذیر نیست.