محمد حسنی سعدی _ کارشناس جامعه شناسی
اقتصادایران در شرایط فعلی برای اصلاح و گذار از مشکلات ساختاری و ریشهای به تصمیمهای سخت نیاز دارد. اصلاح نظام پرداخت یارانهها بهویژه یارانه حاملهای انرژی، اصلاح نظام بانکی، اصلاح ساختار صندوقهای بازنشستگی، خصوصیسازی صنایع و شرکتهای فشل دولتی، اصلاح نظام تصمیمگیری اقتصادی و در رأس آن استقلال بانک مرکزی، تغییر اساسی در نظام مالیاتی و اصلاح نظام بودجهریزی و حتی حل معضل آلودگی هوای تهران تنها تعدادی از این اقدامات است که هر روز تأخیر در انجام آنها خسارتهای فراوانی به کشور وارد میکند.
هرکدام از رئیسجمهورهایی که اجرای این اقدامات را دنبال کردهاند تحت فشارهای فراوان گروههای ذینفع که دارای رسانه و قدرت هم هستند قرار گرفتهاند و بخشی از بدنه جامعه نیز با پروپاگاندای مخالفان همراه شده و در نهایت طرحهای اصلاحی یا اجرا نشده یا بهصورت ناقص اجرا شده است.
ذکر این نکته هم ضروری است که انجام اصلاحات بهصورت ناقص بهمراتب بدتر از انجام ندادن آن است و به مثابه یک عمل جراحی است که بعد از تحمیل درد و خونریزی به بیمار نصفهکاره آن را رها کرده و غده سرطانی را نیز از بدن بیمار خارج نکنیم.
بهنظر میرسد مشکل اساسی دولتها بحران مشروعیت و در نتیجه در پیش گرفتن محافظهکاری مزمن است. دولتها خصوصا در دوره دوم خود به دلایل مختلفی از جمله مشکلات نظام اداری و بوروکراسی، عملکرد غیرقابل دفاع ناشی از مشکلات ساختاری، تخریب سیاسی گروههای رقیب، تحمیل فشارهای سیاسی بینالمللی و نبود تطابق بین مسئولیتها و اختیارات، بهشدت دچار فقدان حمایت و مقبولیت اجتماعی میشوند. دولت فاقد مقبولیت هم هرگز جرأت حرکتهای اساسی و بزرگ را ندارد. درنهایت این روال تکراری را باز شاهد خواهیم بود که دولت فقط به گذراندن کمخطرتر و محافظهکارانه دوران 4 یا 8ساله خود فکر میکند و کشور را با مشکلات ساختاری و زیربنایی بهدست رئیسجمهور بعدی میسپرد و این دور باطل همچنان ادامه مییابد.
یک دولت با قدرت متمرکز، درصد مقبولیت مردمی بالا با اختیارات کامل در کنار وحدت و حمایت همه گروههای سیاسی داخلی در کنار سیاست خارجه تکصدایی و مبتنی بر منافع ملی، میتواند راه خروج از این دور باطل باشد.
خروج از دور باطل
در همینه زمینه :