چگونه هنری فوندا، آبراهام لینکلن شد
ساخت فیلم زندگینامهای، آن هم در مورد شخصیت مشهوری چون آبراهام لینکلن با حضور بازیگری که شباهتی به رئیسجمهور اسبق آمریکا نداشت، ریسکی بود که جان فورد آن را پذیرفت. فورد از انتخاب هنری فوندا بسیار راضی بود و بعد از «آقای لینکلن جوان» در چند فیلم دیگرش هم با او همکاری کرد. او در گفتوگویی دلیل انتخاب هنری فوندا را چنین شرح داد: «هنری فوندا را به خاطر چشمانش انتخاب کردم. وقتی تصمیم گرفتم فیلمی درباره آبراهام لینکلن بسازم دنبال هنرپیشه میگشتم. شباهت بازیگر به لینکلن برایم اهمیتی نداشت، مسئله مهم این بود که همان درخشندگی و حالت چشمان آبراهام لینکلن در چشمان او هم وجود داشته باشد. هنری فوندا دارای چنین شباهتی بود. البته قبل از آنکه او را برای این فیلم انتخاب کنم، در فیلمهای زیادی بازی کرده بود و بدون آنکه مانند سایر هنرپیشگان ستاره باشد، موردتوجه و علاقه مردم بود. هنری فوندا در وهله اول نمیخواست رل پیشنهادی مرا بازی کند و عقیده داشت کوچکترین شباهتی به لینکلن ندارد، ولی بعد توانستم متقاعدش سازم و از کار با یکدیگر لذت فراوانی بردیم و نتیجه این همکاری بسیار رضایتبخش بود و من این فیلم را یکی از بهترین کارهایم میدانم».
لینکلن به روایت فورد
«آقای لینکلن جوان» محصول سال 1939 است؛ همان سالی که جان فورد «دلیجان» را هم کارگردانی کرد و به ژانر وسترن حیثیت و اعتباری تازه بخشید. یک سال بعد فورد بر اساس رمان پرآوازه جاناشتاینبک، فیلم مشهور «خوشههای خشم» را ساخت. در واقع آقای لینکلن جوان بین 2فیلم بسیار مشهور و محبوب فورد قرار گرفته؛ میان دلیجان و خوشههای خشم.
شخصیتی که فورد دربارهاش فیلم ساخته آنقدر مهم بود که به آقای لینکلن جوان توجه شود ولی در بازخوانی آثار فورد و رایگیری از منتقدان، بهندرت نامی از این فیلم به میان میآید. اگر قرار باشد منتقدی فیلمی از فورد را در یک نظرسنجی انتخاب کند، احتمالا سراغ فیلمهای دیگری از او خواهد رفت (معمولا «جویندگان» اولین گزینه است).
با این همه آقای لینکلن جوان، یکی از آثار شاخص فورد است؛ فیلمی که نشان میدهد این کارگردان چگونه میتوانسته بر اساس شخصیتی واقعی، فیلم خودش را بسازد و در قالب فیلم زندگینامهای محصور نشود.
آقای لینکلن جوان از نگاه نویسندگان کایهدوسینما
«شمایلنگاری لینکلن» عنوان مقاله مفصلی است که بهصورت دستهجمعی توسط نویسندگان کایهدوسینما نوشته شد. این یکی از مفصلترین مقالههایی است که مشخصا درباره یکی از فیلمهای فورد نوشته شده. مقاله شمایلنگاری لینکلن در کتاب بازخوانی سینمای کلاسیک هالیوود به ترجمه علی بهروزی منتشر شده.
در اوایل این مقاله بلند، نویسندگان نوع رویکردشان به فیلم فورد را چنین توضیح دادهاند:
«آقای لینکلن جوان»، مثل اکثریت عظیم فیلمهای هالیوود، از روایتی خطی و مبتنی بر توالی زمانی تبعیت میکند که در آن به نظر میرسد حوادث مطابق با تسلسل و منطقی طبیعی از پی یکدیگر میآیند. بدین ترتیب2 راه در پیش پای ما بود؛ یا اینکه در بحث از هر لحظه حساس، به طور همزمان به تمامی صحنههای مربوط ارجاع دهیم و یا 2 صحنه را مطابق نظم زمانیاش در قصه ارائه کنیم و لحظات حساس گوناگون را مورد بحث قرار دهیم، در هر موردی روی آن چیزی تکیه کنیم که به نظرمان «حساسیت» اصلی (معنای محوری) میآید و در عین حال به حساسیتهای ثانوی نیز که به نوبه خود ممکن است در صحنههای دیگر به حساسیت اصلی بدل شوند، اشاره کنیم. چنانکه ملاحظه میشود، روش اول، فیلم را به صورت موضوع یک خوانش (یک متن) جا میاندازد. عیب روش اول این است که فیلم را به متنی تبدیل میکند که از پیش خوانشپذیر است.
مزیت روش دوم این است که خود، امر خوانش را در روند تبدیل شدن فیلم به متن شرکت میدهد و نیز این روش چنین خوانشی را فقط در صورتی اعتبار میبخشد که در هر لحظه متوالی فیلم چیزی برای اعتبار بخشیدن به آن وجود داشته باشد. بنابراین، روش اخیر را برگزیدهایم.
این امر که مسیر خوانش ما مطابق الگوی تقطیع فیلم به فصول جداگانه خواهد بود کاملا دلبخواهی و عمدی است، اما روشکار متضمن این خواهد بود که حد و مرز صحنههای منفرد را در هم بشکنیم و آنها را به کنش با یکدیگر و در یکدیگر واداریم.