چالش آب
الهه کولایی| استاد دانشگاه:
مانند مردم بسیاری از کشورهای در حال توسعه، ما در شرایطی زندگی میکنیم که با چالشهای زیستمحیطی زیادی روبهرو هستیم. بخشی از این چالشها متوجه سوءمدیریتهای متوالی است و بخشی دیگر به شرایط جغرافیایی برمیگردد. فراتر از دیدگاههای سیاسی، یک عامل کلی در کشور ما، برنامهریزیها و سیاستگذاریهای نادرست، موانع استفاده از تجارب دنیا برای رفع موانع زیستمحیطی و مبارزه با چالشهای مربوط بوده است. در چند دهه اخیر برخلاف پیشرفت بحثهای گسترده در جامعه جهانی، ما از این تحولات بهرهای نبردهایم.
متأسفانه مسائل انسانی و حقوق جانداران، از حوزههایی بوده که برخلاف آموزههای دینی و ملی کمتر موردتوجه قرار گرفته است. دستاوردهای جامعه جهانی در دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی قابل بهرهبرداری است، اما ما از آن بیبهره ماندهایم. در طول سالهای اخیر شاهد تخریب آب و خاک و هوا بودهایم. کنار گذاشتن علم جدید، تخصص و مطالعه کارشناسی با وجود افزایش مدارک دانشگاهی مرتبط با محیطزیست آشکار است. درست است که علوم جدید در دانشگاهها تدریس میشود و مدارک آن به فارغالتحصیلان داده میشود، بسیاری از مدیران هم امروز مدارک عالی این حوزه را دارند، اما ما در عملیاتیسازی این علوم با چالش روبهرو هستیم. در واقع بیتوجهی سیستماتیک به این مسئله، چالش محیطزیست در کشور هم هست. کانونهای قدرت در کشور در روند تصمیمگیریهای خود به یافتههای علمی توجهی نداشتهاند درحالیکه این یافتهها بر آمده از شکستها و موفقیتهای جوامع دیگر در عرصههای مختلف و ازجمله محیطزیست است. جهان امروز پذیرفته است که مسائل زیستمحیطی مرز نمیشناسد. ما نیازمند همکاریهای زیستمحیطی بینالمللی هستیم. انتقال این یافتهها امروز به کندی صورت میگیرد. مفهوم استقلال، سیاست مستقل ملی و خودکفایی در جهانی که زندگی میکنیم، بسیار تغییر پیدا کرده است.
درحالیکه این مفاهیم در حد 50-40 سال گذشته تعریف شده است. خودکفایی برای تولید گندم مطرح میشود. صادرات هندوانه صورت میگیرد درحالیکه ما با چالش خشکسالی روبهرو هستیم. متأسفانه در دولتهای هشتم و نهم محدودیتهایی که حتی قبل از انقلاب هم در مورد چاههای عمیق وجود داشت، برداشته شد. این سیاست ما را امروز با بحران آبهای زیرزمینی روبهرو کرده است. شرایط در این موارد هشداردهنده و نگرانکننده است. در مورد پیامدهای بیتوجهی به اهمیت حفظ منابع آب، میتوان به بحران دریاچه ارومیه هم اشاره کرد.
لاابالیگری در این زمینه در گذشته بیداد کرده است. اتحاد شوروی شبیه همین سیاست را در مورد دریاچه آرال اجرا کرد و از حفظ منابع آب غفلت کرد، تا جایی که امروز فقط از آن دریاچه برکههایی باقی مانده است. بعد از آن میلیونها نفر، هم شغل خود را از دست دادند و هم محل زندگی خود را ترک کردند. مشکلات بهداشتی و مسائل انتقال ماسهها هم در جای خود قابل توجه است. ما بهجای استفاده از این تجارب، دست به تکرار اشتباهها میزنیم. جشن خودکفایی گندم میگیریم، درحالیکه بهشدت با مشکل آب روبهرو هستیم، بدون اینکه تحول در مفهوم خودکفایی در شرایط جدید به خوبی درک شود.
همچنین گذشته از مسئله اتلاف منابع آبهای زیرزمینی، شاهد سدسازیهایی بوده و هستیم که فقط منافع عدهای را تأمین میکند. به مسئله اکوسیستم مناطق هیچ توجهی نمیشود. حوزه آب، نمایشدهنده آثار خسارتبار سیاستهای غیرکارشناسی در محیطزیست است. دیگر نباید به آن سیاستها بازگشت. در عرصه خاک و فرونشستن زمینها نیز باید تجارب دنیا درنظر قرار بگیرد. در شهر تهران، فرونشست زمین، پدیدهای نگرانکننده است که باید در مورد آن چارهاندیشی شود. همچنین در حل مسئله آلودگی زمین، هوا و آب و ریزگردها باید به رویکردهای علمی روی بیاوریم. این مسائل هم ناشی از بیتوجهی به ملاحظات زیستمحیطی است. بهجای توجه به الزامات توسعه پایدار بهطور پایدار اشتباهها را تکرار میکنیم. جبران آن اشتباهها، کنارزدن باندهای مافیایی، بسیج علمی دانشگاهها و تلاش مدیران فهمیده و آگاه به منافع عمومی را میطلبد.