• سه شنبه 4 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 14 شوال 1445
  • 2024 Apr 23
چهار شنبه 13 آذر 1398
کد مطلب : 89448
+
-

فردوسی، 85 سال بعد

امروز نسخه ترمیم‌شده بخشی از فیلم فردوسی که عبدالحسین سپنتا در سال 1313ساخته در موزه سینمای ایران به نمایش درمی‌آید

فردوسی، 85 سال بعد

محمد ناصر احدی_روزنامه نگار
تولید فیلم در ایران تا سال 1309پدیده‌ای درباری و وابسته به ساز‌وکار‌های سلطنت بود. از تکه‌فیلم‌های دوران مظفری و احمد شاهی تا فعالیت‌های پراکنده فیلمسازی خان‌بابا معتضدی همچون فیلمبرداری از مراسم تاج‌گذاری پهلوی اول، تولید فیلم جریانی خارج از سازوکارهای سلطنت نبود. تولید مدرسه‌ای «آبی و رابی» (1309) توسط آوانس اوگانیانس، تجربه‌های ابراهیم مرادی به‌عنوان مخترع و پیشگام فنی و تولیدات دور از ایران در کمپانی امپریال فیلم، همکاری‌های عبدالحسین سپنتا و اردشیر ایرانی، تولیدات فیلم دور از دربار را رقم زده‌اند. در این میان، «فردوسی» ساخته سپنتا فیلمی شایسته‌توجه است. این فیلم که با هدف نمایش در مراسم هزاره فردوسی در مهر 1313ساخته شد، شکل دیگری از تولید فیلم داستانی را در ایران رقم زد. تولید فیلم داستانی براساس سفارش مستقیم دولت برای اهداف تبلیغاتی با تولید این فیلم آغاز می‌شود. نقصان جدی نسخه‌های قابل اعتنا از فیلم‌های تولیدشده توسط فیلمسازان این دوران اهمیت احیای نسخه‌ای از فیلم فردوسی را آشکار می‌کند. عبدالحسین سپنتا در فاصله سال‌های 1312 تا 1316 با کمک مؤثر اردشیر ایرانی در کمپانی فیلمسازی امپریال فیلم بمبئی 5فیلم داستانی ساخت. «دختر لر» (1312) تنها فیلم سپنتاست که به‌علت نمایش‌‌های مجدد در سال‌های پس از تولیدش و تهیه کپی‌ها مختلف، نسخه کاملی از آن موجود است. از فیلم‌های فردوسی (1313)، شیرین و فرهاد (1314)، چشم‌های سیاه (1315) و لیلی و مجنون(1316) ‌جز نسخه‌ تازه یافت‌شده فردوسی و نسخه‌ای از آنونس فیلم چشم‌های سیاه، چیزی برای تاریخ سینمای ایران باقی نمانده است. نسخه‌ ترمیم‌شده فیلم فردوسی حدود 20دقیقه از زمان 40دقیقه‌ای آن است. فردوسی برای نخستین بار مهر‌ماه 1313در تالار دارالفنون برای مدعوین هزاره فردوسی و فروردین 1314به‌مدت 3شب در سینما سپه تهران به نمایش درآمد. نسخه ترمیم‌شده نیمی از فیلم است و می‌تواند کمی از اطلاعات ناقص و محدود ما را درباره فیلم‌های دوران پیشاصنعتی افزایش دهد. روند کار در فیلمخانه‌ها همیشه بر مبنای جست‌وجو، ترمیم، عرضه و نگهداری نسخه‌های کامل و صحیح از فیلم‌هاست. فیلمخانه ملی ایران، با ترمیم و عرضه نسخه تازه یافت‌شده بخشی از فیلم فردوسی، برای کامل‌کردن تصویر ما از تاریخ سینمای ایران در سال‌های آغازین گام قابل‌توجهی برداشته است. در این صفحه کوشیده‌ایم گلچینی از نظرات مورخان و منتقدان سینما و دست‌اندرکاران این فیلم را منعکس کنیم.


علاقه به مضامین ملی و تاریخی
 به روایت عباس بهارلو 


عباس بهارلو در «دانشنامه ایران زمین» در مدخل عبدالحسین سپنتا درباره وی چنین نوشته است: «نویسنده، کارگردان، فیلمنامه‌نویس و سازنده نخستین فیلم ناطق سینمای ایران، که در هندوستان تهیه و در ایران با استقبال بسیار گسترده‌ای مواجه شد. فعال‌ترین کارگردان نخستین دوره فیلمسازی (1315- 1309) بود و از 9 فیلمی که در این سال‌ها ساخته شد 5‌ فیلم‌ از آثار او است‌: دختر لر (با مشارکت فنی خان‌بهادر اردشیر ایرانی‌، 1312)، شیرین‌ و فرهاد (1313)، فردوسی‌ (1313)، چشم‌های‌ سیاه‌ (1315) و لیلی‌ و مجنون‌ (1315). همه این‌ فیلم‌ها در هندوستان‌ و با مشارکت مالی‌ و صناعتی استودیوهای‌ امپریال‌ فیلم‌ (بمبئی‌)، کریشنا فیلم‌ (بمبئی‌) و کمپانی‌ ایست‌ ایندیا (کلکته‌) ساخته‌ شدند و موضوع و مضمون همه آنها صبغه تند ملی‌ و تاریخی ‌داشت. سپنتا در تهران متولد شد و در اصفهان درگذشت. در 1306ش به هندوستان رفت و با زرتشتیان هند (به‌ویژه دینشاه ایرانی سلیسیتر) محشور شد و در همانجا کتاب‌هایی‌ همچون‌ «اخلاق‌ ایران‌ باستان»‌ (1311)، «زرتشت‌ که‌ بود و چه‌ کرد» (1311)، «نوآموز مزدیسنا» (1311) و «منتخبات اشعار میرزا عبدالوهاب گلشن ایران‌پور» (1312) را تألیف و چاپ کرد. همین علاقه سبب شد که وقتی جذب فعالیت‌های سینمایی شد موضوع‌های سرگذشت فردوسی و چگونگی سرایش شاهنامه، ماجرای شورانگیز شیرین و فرهاد، عشق تراژیک لیلی و مجنون و لشکرکشی نادرشاه افشار به هندوستان و فتح لاهور را برای فیلم‌های خود برگزیند.
با بازگشت او به ایران دوره اول فیلمسازی متوقف و تهیه و تولید فیلم به‌مدت یک دهه دچار فترت شد. سپنتا در سال‌های 1322تا 1332در اصفهان هفته‌نامه سپنتا را انتشار داد و مدتی هم مترجم کنسولگری انگلستان و کارمند تشکیلات «اصل چهار» در اصفهان بود. از وی یک دیوان شعر هم به‌جا‌مانده، که در اوایل دهه 1340به همت همسرش گوهرتاج سپنتا منتشر شده است.»

فراموش‌شده در غبار جنگ 
به روایت هوشنگ کاوسی


سپنتا هشتم فروردین 1348درگذشت و مرحوم دکتر هوشنگ کاوسی، منتقد سینما و مبدع واژه «فیلمفارسی»، در شماره 47مجله نگین در فروردین همان سال، به یاد او مطلبی با عنوان «پایه‌گذار سینمای ایران عبدالحسین سپنتا» نوشت. کاوسی در نهایت عطوفت از سپنتا یاد می‌کند و از علاقه خودش و دوستانش در دوران دبستان به سپنتا می‌نویسد. کاوسی به ملاقاتش با سپنتا در سفری که به اصفهان داشته اشاره می‌کند و می‌نویسد:«سپنتا را در حالی دیدم که در بستر بیماری استراحت می‌کرد. خاطرات خود را برایم گفت. او در بمبئی به مطالعه در اطراف کیش زرتشت و زبان پهلوی مشغول بود. روزنامه‌ای هم به ‌نام «دورنمای ایران» داشت که به‌علت هواخواهی از آزادی زنان ایرانی به ‌دستور افرادی و از آن جمله مرحوم تدین، آن‌ را توقیف کرده بودند و چون سخن از برپاداشتن جشن هزاره فردوسی در ایران بود سپنتا خواست فیلمی درباره فردوسی بسازد و همزمان با ساختن این فیلم، داستانی برای ساختن فیلم دیگری در خاطرش خطور کرد که بر پایه ترقیات ایران آن‌روز قرار داشت. دختر لر نخستین فیلم سپنتا بود که در ایران روی پرده آمد و فردوسی بعدا به‌ نمایش گذاشته شد.» کاوسی، سال‌ها بعد و در فروردین 1380در مطلب دیگری با عنوان «نونگرشی به زنده‌یاد استاد عبدالحسین سپنتا» در شماره 276 ماهنامه فیلم، شرح مبسوط این ملاقات را که در شهریور 1323 انجام شده بود به روی کاغذ آورد. مطابق آنچه کاوسی نوشته، سپنتا درباره ساخت فردوسی و دختر لر به او چنین گفته: «در 1312خورشیدی که افتتاح آرامگاه نوساخته فردوسی در برنامه بود، اردشیر ایرانی از من خواست که فیلمی از حکیم بزرگ توس و نگه‌دارنده زبان فارسی از آسیب زمان بسازم. مقدمات آماده شد؛ این هنگام نصرت‌الله محتشم، متخصص ایفای نقش سلاطین در تئاتر، در کنسولگری ایران در بمبئی مأموریت داشت و پذیرفت در نقش سلطان محمود غزنوی ظاهر شود، اما هنوز دکوپاژ در برابر دوربین نیامده، او [استودیو] امپریال ‌فیلم را ترک گفت و به کمپانی دیگری رفت تا نقش یک مهاراجه را ایفا کند. ما ماندیم بلاتکلیف و نمی‌خواستیم ایفای نقش را به دیگری واگذاریم و با شتابی که داشتیم، ناچار سناریوی دختر لر را که می‌بایست بعد از فردوسی برابر دوربین برود ساختیم. سپس از سوی اردشیر ایرانی مأمور شدم فیلم را به تهران ببرم و یک اکیپ فیلمبردار و صدابردار هم با من به ایران آمدند تا از مراسم باشکوه افتتاح آرامگاه فردوسی توسط پادشاه وقت فیلمبرداری کنند...».

در ابتدای همین مطلب، دکتر کاوسی آورده که او نخستین کسی است که با سپنتا مصاحبه کرده و تا انتهای نوشته‌اش بارها به «خدماتی که برای زنده نگه‌داشتن یاد آن بزرگمرد» انجام داده اشاره می‌کند و از محبت و لطفی که سپنتا به او داشته سخن به میان می‌آورد. کاوسی در سال1347، باز هم در اصفهان با سپنتا ملاقات می‌کند. سپنتا دلیل این را که دکتر کاوسی فیلم داستانی نمی‌سازد جویا می‌شود و کاوسی جواب می‌دهد نمی‌تواند با تهیه‌کنندگانی که خواهان ساختن فیلم‌های بی‌ارزشند کار کند. سپنتا هم دلیل کار نکردنش را همین عامل می‌داند و می‌افزاید:«در مراجعت از هند به ایران، به مراجع دولتی مربوط پیشنهاد ساختن یک استودیوی فیلمبرداری و استخدام عده‌ای متخصص فنی را دادم که بیایند به علاقه‌مندان ایرانی کار را بیاموزند... آن‌قدر بله و خیر گفتند و امروز و فردا کردند تا جنگ جهانی دوم شروع و ایران اشغال شد و پروژه به بوته فراموشی افتاد.»

تعجیل در تولید
به روایت عبدالحسین سپنتا


جمال امید در کتاب «تاریخ سینمای ایران(1357-1279)» صحبت‌های سپنتا را درباره فیلم فردوسی آورده است:«موضوع فیلم دوم را کمی بعد از نمایش موفقیت‌آمیز فیلم «دختر لر» در وزارت معارف به‌دست آوردم. قرار بود در مهرماه سال 1313 جشن هزارمین سال تولد فردوسی را با ایجاد آرامگاهی تازه در طوس گرامی دارند. این فرصتی خوب برای من بود که نیمی از عمرم را در تحقیق، بررسی و شناخت ادبیات کهن ایران گذارده بودم. اگرچه زمان کافی برای تنظیم سناریو و تدارک مقدمات و فیلمبرداری در اختیارم نبود ولی تصمیم‌ام را گرفته بودم که این کار را حتماً انجام دهم. اردشیر ایرانی هم از جهت‌ دیگر متقاعد شده بود که تهیه فیلم «فردوسی» را بایستی به انجام رساند. نظر اردشیر ایرانی جلب نظر موافق مقامات وزارت معارف بود که تمایل خود را برای تهیه این فیلم به او و من ابراز کرده بودند و اردشیر ایرانی جهت ادامه فعالیتش و ارائه محصولات دیگر کمپانی‌اش به این رضامندی نیاز مبرم داشت. با وجود زمان کم و امکانات محدود، تقریبا همه چیز خوب پیش رفت و فیلم به‌موقع آماده نمایش گردید. 

سناریویی که تنظیم کرده بودم زندگی فردوسی را از آغاز جوانی تا سالمندی‌اش بازگو می‌کرد. نخستین تصاویر فیلم از چهره مغموم و خسته فردوسی آغاز می‌شد که از پنجره اتاقش در طوس به پل خرابه شهرش می‌نگریست و به یاد می‌آورد دورانی را که با موبدان، از بیم گرفتارشدن با نوشتار و گفتار خود از خانه‌ای به خانه دیگر، از گوشه‌ای به گوشه‌ای دیگر و غاری به غار دیگر پناهنده و مخفی می‌شدند... فیلم در پایان با صحنه مشابه آغاز ماجرا، پایان می‌گرفت. این بار از همان پنجره که فردوسی در ابتدا به شهرش می‌نگریست، دوربین به شهر نگاه می‌کند در حالی که بچه‌های نوجوان محله، اشعار شاهنامه را زمزمه می‌کنند. آخرین تصاویر بازگوی مرگ شاعر است و جنازه‌اش بر دوش دو تن، بر پل مخروبه شهر طوس و تنها تشییع‌کننده جنازه فردوسی، دخترش است. 
عمر شاعری گرانقدر، چون عمر آفتابی درخشان در یک روز، خاتمه گرفته است. یکی از جالب‌ترین قسمت‌های  فیلم،‌ صحنه‌های حماسه‌سرایی فردوسی است در برابر سلطان محمود غزنوی... فردوسی نبرد رستم و سهراب را می‌سراید و تماشاگر این قسمت شاهنامه را می‌بیند.
همین فصل فیلم بعداً ما را دچار مشکل کرد. فیلم قرار بود همزمان در تهران و طوس به نمایش درآید ولی شاه به صحنه‌های سلطان محمود غزنوی ایراد گرفت و دستور به حذف برخی صحنه‌ها و تکرار بعضی از قسمت‌های دیگر داد و ما ناچار از دوباره‌سازی قسمت‌هایی از فیلمی شدیم که آماده نمایش بود و این چنین بود که یکی از رویدادهای نادر سینمای ایران اتفاق افتاد و فیلم، هنرپیشه تازه‌ای به‌خود پذیرا شد که قبل از آن هرگز در فیلم نقشی نداشت. نصرت‌الله محتشم که بعدها مأمور در سفارت ایران در بمبئی شد، نقش سلطان محمود غزنوی را به‌عهده گرفت و بار دیگر صحنه‌های فردوسی در دربار سلطان محمود غزنوی بازسازی گردید و فیلم مجدداً وقتی آماده نمایش شد و به تهران رسید که زمان زیادی به آغاز جشن هزاره فردوسی در طوس باقی نمانده بود.
از سرنوشت فردوسی در طوس، بعدها از طریق ارباب کیخسرو مرزبان شنیدم که چند بار فیلم فردوسی برای میهمانان به نمایش درآمد که روی‌هم‌رفته نمایش‌های موفقی بودند. من تنها نظری که از فضلای شرکت‌کننده در جشن هزاره فردوسی دریافت کردم مربوط بود به بهرام‌گور انکلساریا... که معتقد بود فیلم با حذف بیشتر صحنه‌های دربار سلطان محمود غزنوی نه تنها کوتاه ‌بلکه بی‌معنا شده بود. این نظر انکلساریا کاملا درست بود و شاید هم به همین لحاظ فیلم نمایش عمومی درستی پیدا نکرد. البته اردشیر ایرانی هم اصراری در نمایش فیلم نداشت، چون او فیلم را به سفارش وزارت معارف درست کرده بود و بیش از سرمایه‌اش، سود به‌دست آورد. اردشیر ایرانی فیلمی نیز از جریان برگزاری جشن هزاره فردوسی تهیه کرد که از جانب وزارت معارف مورد تأیید قرار نگرفت.» 

سانسور به دستور شاه 
 به روایت مسعود مهرابی


مسعود مهرابی، مدیر مسئول ماهنامه فیلم و نویسنده کتاب پرفروش «تاریخ سینمای ایران (از آغاز تا سال 1357)» در کتابش درباره فیلم فردوسی چنین نوشته: «رضاشاه وقتی فیلم کوتاه (حدودا یک‌ساعته) فردوسی را دید، برخی از قسمت‌های آن را نپسندید و سپنتا مجبور شد بخش‌هایی از فیلم را تغییر دهد. ازجمله صحنه‌های مربوط به سلطان محمود غزنوی کلا از نو فیلمبرداری شد و سپنتا نقش سلطان محمود را به محتشم، که در سفارت ایران در هندوستان کار می‌کرد، سپرد. به این ترتیب در نسخه بازسازی شده، سلطان محمود چهره شاهی عادل و هنرمندپرور را پیدا کرد.» وی در ادامه می‌نویسد: «فردوسی از ظرافت‌های بیان سینمایی خالی نیست. کارگردان برای بیان تیرگی و اندوه و مرگ در صحنه تشییع جنازه شاعر از شیوه تصویربرداری ضدنور استفاده کرده است و از نظر داستانگویی نیز در جاهایی موفق بوده است، مانند صحنه‌ای که فردوسی در ایام پیری و انزوا از پنجره اتاق می‌شنود که کودکان شعرهای او را می‌خوانند.»

رقیب فیلم‌های آمریکایی
 به روایت فرخ غفاری

مرحوم فرخ غفاری، مورخ، منتقد و کارگردان سینما، در گفت‌وگویی با مجله«فرهنگ و زندگی» (شماره 18، تابستان 1354) درباره عبدالحسین سپنتا و چگونگی ساخته شدن دختر لر گفته: «شخصی بود فهمیده و دانشمند به‌نام عبدالحسین سپنتا که در بمبئی مقیم بود و در آنجا به فکر افتاد که در یکی از کمپانی‌های بمبئی فیلمی بسازد. او تهیه فیلم دختر لر را سال 1311شروع کرد و تمام صحنه‌های این فیلم را که در ایران اتفاق می‌افتد، در بمبئی از نو ساخت و هیچ صحنه‌ای در ایران فیلمبرداری نشده است. استقبال مردم از فیلم دختر لر به حدی بود که سپنتا بعد از آن پی‌درپی فیلم‌ چشمان سیاه را در سال 1313ساخت و این داستانی بود درباره 2 نفر ایرانی در هندوستان، در زمان فتح نادر؛ و بعد شیرین و فرهاد را در همان سال ساخت و بعد لیلی و مجنون را در سال[1316] ساخت و میان این دو فیلم آخر، در سال 1313فیلم دیگری ساخت با نام فردوسی که داستانی بود توأم با شرح‌حال فردوسی طوسی، که این فیلم در هزاره فردوسی نمایش داده شد.» غفاری در پاسخ به اینکه چرا با وجود استقبال مردم از فیلم‌های سپنتا ساخت اینگونه فیلم‌ها ادامه نیافت گفته «مرحوم سپنتا به من گفت: کمپانی‌های آمریکایی ترسیدند که فیلم‌هایی که در هند تهیه می‌شود و ممکن است بعد در ایران هم تهیه شود، رقیب سختی برای بازار فیلم آمریکایی باشد، بنابراین در واقع از سال 1314تا سال 1326هیچ فیلم دیگر داستانی در ایران نداریم مگر فیلم‌های خبری که یا توسط ایرانی‌ها تهیه می‌شود و یا خارجی‌ها مثل سفر رضاشاه کبیر به ترکیه یا فیلم‌های خبری که در زمان جنگ خارجی‌ها برداشتند.» 

متأثر از نقش قهوه‌خانه و شمایل‌گردانی نقالان
به روایت ایرج رامین‌فر


ایرج رامین‌فر یکی از بهترین طراحان صحنه‌ای ایرانی است که در کارنامه‌اش سابقه همکاری با بهرام بیضایی در فیلم‌های «شاید وقتی دیگر»، «مسافران» و «سگ‌کشی» دیده می‌شود. او سال‌ها پیش در کتاب «طراحی فیلم» (انتشارات دفتر پژوهش‌های فرهنگی) دیدگاه‌هایش را درباره طراحی صحنه در سینمای ایران به رشته تحریر درآورد. او در این کتاب درباره فیلم «فردوسی» نوشته: «در فیلم فردوسی به‌نظر می‌رسد که سپنتا به‌دلیل وقت کم و عجله در تولید، در طراحی دکور، شکل فضا و لباس‌ها، سعی کرده از الگوهای شناخته‌شده و عوامانه نقاشی سبک قهوه‌خانه و همچنین از اطلاعات و داده‌های تصویری خود شاهنامه استفاده کند. از بررسی مدارک مصور فیلم (چند عکس) چنین برمی‌آید که صحنه‌آرایی و فضای آن در شکل کامل خود، از سبک و شیوه کار نقاشی در پرده‌ها و شمایل‌گردانی نقالان داستان‌های شاهنامه متأثر است، به‌ویژه صحنه تجسم و طراحی فضای نبرد رستم و سهراب، در حضور سلطان محمود.» حالا با نمایش نسخه ترمیم‌شده فیلم فردوسی در موزه سینما بهتر می‌توان درباره ویژگی‌های صحنه‌آرایی آن سخن گفت.
او در جمع‌بندی درباره سینمای سپنتا چنین نتیجه می‌گیرد:‌ «سینمای سپنتا با تمامی ویژگی‌های با ارزش صحنه‌آرایی، طراحی فضا و لباس‌های تاریخی، می‌توانست همراه با تلاش دیگر بنیان‌گذاران دوره نخست صنعت سینما و فن فیلمسازی در استودیو، برای نخستین بار به‌عنوان یک پدیده هنری در رشد فکری جامعه، مکانی درخور بیابد و جای پای خود را در فرهنگ مردمی محکم کند، ولی متأسفانه مسیر و چارچوب فکری و سیاست‌های پنهان دولت وقت در امور فرهنگی و دیگر موارد جامعه آن روز، به‌طور کامل با آرمان‌ها و افکار بلندپروازانه و قابل ستایش هنرمندانی همچون او در تضاد بود، از این‌رو تلاش‌های خستگی‌ناپذیر این هنرمندان در ایجاد و ساخت نخستین استودیوی مجهز برای خلق رؤیاها به نتیجه نرسید.»

سپنتا؛ دستیار یا کارگردان؟
به روایت نصرت‌الله محتشم


نصرت‌الله محتشم (1358ـ 1289) بازیگر سینما و تئاتر بود که فعالیت هنری‌اش را از سال۱۳۰۸ با بازی در تئاتر فرهنگ رشت شروع کرد و در تئاترهای استودیو درام کرمانشاهی، نکیسا، تهران و فردوسی کارش را ادامه داد. محتشم در دهه ۱۳۲۰ به فعالیت در رادیو مشغول شد و از سال ۱۳۳۱ در دوبله نیز به فعالیت پرداخت. او در مقابل دوربین مستند «سینمای ایران از مشروطه تا سپنتا» (محمد تهامی‌نژاد ـ 1349) روایت متفاوتی از اینکه چه‌کسی کارگردان فیلم فردوسی بوده به‌دست می‌دهد: «فیلم را خان بهادر اردشیر ایرانی، تصمیم گرفت بردارد و برای جشن هزاره فردوسی به ایران بفرستد و همین کار را هم کرد.  مرحوم عبدالحسین سپنتا که مقیم بمبئی بود، سناریو را تنظیم کرد و فیلم را تهیه کردند. تقریباً می‌شه گفت که دستیار خان بهادر اردشیرخان بود، چون کارگردانی اصلی به‌عهده خود خان بهادر بود و مرحوم سپنتا به فیلمبردار ایده می‌داد. در ضمن هم کمک می‌کرد به خان بهادر، در موقع مونتاژ فیلم.  در این فیلم بعضی از داستان‌های فردوسی مجسم می‌شد از جمله رستم و سهراب که رُل سهراب را هم خود من بدون گریم بازی کردم و با گریم، سلطان محمود غزنوی را. البته از زندگی رستم و سهراب، یک قسمت کوچک، کشتی گرفتنِ رستم و سهراب که منجر می‌شود به قتل سهراب، آن قسمت را برداشتن که چون رُل کوچکی بود گریم هم نداشت، می‌شد بازی کرد، ولی رستمی که ما داشتیم، یک هنرپیشه هندی بود که هیکل غول‌آسایی داشت. موقع کشتی گرفتن، دست من که زیر بدن او گیر کرده بود، احساس کردم که داره له می‌شه و با یک وضع خاص، خودمو از چنگ این رستم غول‌پیکر خلاص کردم. بعد هم رفت دنبال زندگی فردوسی، تا آنجا که براش طلا می‌فرستن ولی متأسفانه تصادف می‌کند با تشییع جنازه فردوسی.»
خان بهادر اردشیر ایرانی متولد بمبئی و صاحب استودیوی «امپریال فیلم» بود و نخستین فیلم ناطق هند با عنوان «عالم آرا» را در سال 1931میلادی مصادف با 1310شمسی ساخته بود. او در ساخت دختر لر نیز در کنار عبدالحسین سپنتا حضور داشت.

سپنتا؛ دستیار یا کارگردان؟
به روایت نصرت‌الله محتشم


نصرت‌الله محتشم (1358ـ 1289) بازیگر سینما و تئاتر بود که فعالیت هنری‌اش را از سال۱۳۰۸ با بازی در تئاتر فرهنگ رشت شروع کرد و در تئاترهای استودیو درام کرمانشاهی، نکیسا، تهران و فردوسی کارش را ادامه داد. محتشم در دهه ۱۳۲۰ به فعالیت در رادیو مشغول شد و از سال ۱۳۳۱ در دوبله نیز به فعالیت پرداخت. او در مقابل دوربین مستند «سینمای ایران از مشروطه تا سپنتا» (محمد تهامی‌نژاد ـ 1349) روایت متفاوتی از اینکه چه‌کسی کارگردان فیلم فردوسی بوده به‌دست می‌دهد: «فیلم را خان بهادر اردشیر ایرانی، تصمیم گرفت بردارد و برای جشن هزاره فردوسی به ایران بفرستد و همین کار را هم کرد.  مرحوم عبدالحسین سپنتا که مقیم بمبئی بود، سناریو را تنظیم کرد و فیلم را تهیه کردند. تقریباً می‌شه گفت که دستیار خان بهادر اردشیرخان بود، چون کارگردانی اصلی به‌عهده خود خان بهادر بود و مرحوم سپنتا به فیلمبردار ایده می‌داد. در ضمن هم کمک می‌کرد به خان بهادر، در موقع مونتاژ فیلم.  در این فیلم بعضی از داستان‌های فردوسی مجسم می‌شد از جمله رستم و سهراب که رُل سهراب را هم خود من بدون گریم بازی کردم و با گریم، سلطان محمود غزنوی را.


البته از زندگی رستم و سهراب، یک قسمت کوچک، کشتی گرفتنِ رستم و سهراب که منجر می‌شود به قتل سهراب، آن قسمت را برداشتن که چون رُل کوچکی بود گریم هم نداشت، می‌شد بازی کرد، ولی رستمی که ما داشتیم، یک هنرپیشه هندی بود که هیکل غول‌آسایی داشت. موقع کشتی گرفتن، دست من که زیر بدن او گیر کرده بود، احساس کردم که داره له می‌شه و با یک وضع خاص، خودمو از چنگ این رستم غول‌پیکر خلاص کردم. بعد هم رفت دنبال زندگی فردوسی، تا آنجا که براش طلا می‌فرستن ولی متأسفانه تصادف می‌کند با تشییع جنازه فردوسی.»
خان بهادر اردشیر ایرانی متولد بمبئی و صاحب استودیوی «امپریال فیلم» بود و نخستین فیلم ناطق هند با عنوان «عالم آرا» را در سال 1931میلادی مصادف با 1310شمسی ساخته بود. او در ساخت دختر لر نیز در کنار عبدالحسین سپنتا حضور داشت.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید