متوفی بعد از دستبرد دزدان به خانهاش به خواب یکی از بستگانش رفت تا راز سرقت را فاش کند
سرنخی از دنیای مردگان
اعضای باند سرقت با شناسایی خانههایی که بنرهای تسلیت روی در و دیوارشان بود و ساکنان آن برای مراسم خاکسپاری و ختم خانه را ترک کرده بودند، نقشه سرقت را عملی میکردند. آنها اما هنوز هم باور نمیکنند که سرنخی که باعث دستگیریشان شده است، از دنیای مردگان بهدست پلیس رسیده است.
بهگزارش همشهری، مرداد امسال مردی به اداره پلیس رفت و گفت به خانه پدریاش دستبرد زده شده است. وی در توضیح ماجرا گفت: چند وقت پیش پدرم که ناراحتی قلبی داشت فوت شد. ما برای انجام مراسم خاکسپاری و کفن و دفن به شهرستان رفتیم. ٣روز آنجا بودیم و بعد به تهران برگشتیم اما وقتی به خانه پدریام رسیدیم، متوجه شدیم که پنجره اتاق خواب تخریب شده و خانه به هم ریخته است. دزدان به آنجا دستبرد زده بودند و هرچه پول، سکه، طلا و دلار داخل گاوصندوق پدرم بود را به سرقت برده بودند.
سرقتهای سریالی
با این شکایت، تحقیقات برای کشف راز سرقت و دستگیری دزدان شروع شد اما هنوز ردی از دزدان بهدست نیامده بود که چند شکایت مشابه دیگر هم پیش روی تیم تحقیق قرار گرفت. شکایتهایی که نشان میداد دزدان بهصورت سریالی خانههای شرق تهران را خالی میکردند اما شگردشان کمی عجیب بود. آنها فقط خانههایی را خالی میکردند که روی در و دیوارشان بنر تسلیت و اعلامیههای تحریم نصب شده و ساکنانشان برای انجام مراسم خاکسپاری و یا ختم خانههایشان را ترک کرده بودند.
خواب عجیب
درحالیکه تحقیقات ادامه داشت، آخرین شاکی پرونده که مدتی قبل دزدان به خانهاش دستبرد زده بودند و او ماجرا را به پلیس اطلاع داده بود، بار دیگر به اداره آگاهی تهران رفت و سرنخ مهمی را در اختیار مأموران قرار داد. او به افسر پرونده گفت: پس از مرگ پدرم، دزدان به خانهاش دستبرد زدند اما چند شب است که همسرم خوابهای عجیبی میبیند. او میگوید که پدرم به خوابش رفته و موبهمو جزئیات سرقت را توضیح داده است. او حتی گفته که سارقان 2مرد هستند و چهره و مشخصاتشان را هم برای همسرم توضیح داده است. 2شب اول که همسرم چنین خوابی دید، این موضوع برایم کمی عجیب بود اما وقتی برای سومینبار همین خواب را دید ماجرا فرق کرد.
پدرم این بار در خواب به یک پیچگوشتی اشاره کرده بود که متعلق به سارق بوده است. بعد هم گفته بود که سارق با پیچگوشتی در کمد و صندوق طلا و جواهرات را باز کرده اما فراموش کرده بود که پیچگوشتی را بردارد و با خودش ببرد و آن را زیر تخت جا گذاشته است. همسرم بعد از دیدن این خواب به اتاق خواب خانه پدرم رفت و درست زیر تخت، آن پیچگوشتی را پیدا کرد. بعد از پیدا شدن پیچگوشتی به آن دست نزدیم و تصمیم گرفتیم ماجرا را به پلیس خبر دهیم.
مجرمی در زندان
پس از اظهارات شاکی، مأموران سراغ پیچگوشتی رفتند و اثر انگشتی روی دسته آن بهدست آوردند که پس از قرار گرفتن در بانک اطلاعاتی پلیس، راز سارق را فاش کرد. مأموران متوجه شدند که سارق یک قمارباز به نام مهدی است که اوایل سال گذشته به اتهام سرقت و کیفقاپی دستگیر و به ٣سال زندان و ٥٦٠میلیون تومان رد مال محکوم شده بود. او اما مرداد٩٧ از زندان مرخصی گرفته و دیگر بازنگشته و ظاهرا پس از آزادی دزدیهایش را از سر گرفته بود. با این اطلاعات مأموران به تعقیب وی پرداختند تا اینکه معلوم شد مهدی هفته قبل به اتهام سرقت لوازم داخل خودرو دستگیر شده و هماکنون در زندان است. این مرد از زندان به شعبه دوم دادسرای ویژه سرقت منتقل شد و وقتی پیش روی قاضی میثم حسینپور، بازپرس پرونده قرار گرفت به سرقت از دهها خانه و خودرو اعتراف کرد. او مدعی شد که 2 همدست دارد که با اعترافات وی تلاش برای دستگیری آنها ادامه دارد.
گفت وگو
از چاله به چاه افتادم
مهدی میگوید: سال گذشته که به زندان افتاد مرخصی گرفت تا 560میلیون تومان برای رد مال به شاکیانش جور کند و چون پولی نداشت تصمیم گرفت با سرقت این مبلغ را تهیه کند.
همدستانت در این سرقتها چه کسانی بودند؟
یک زن و شوهر هستند که از دوستان قدیمی من به شمار میروند. پارسال وقتی از زندان مرخصی گرفتم به سراغ آنها رفتم و پیشنهاد دزدی دادم و زوج جوان قبول کردند. البته برای من هم خوب بود که یک زن همدستمان باشد.
چرا؟
اینجوری کمتر به ما شک میکردند.
سرقت از خانه متوفیها چطور به ذهنت رسید؟
داخل زندان که بودم کلی رویش فکر کردم. معمولا این خانوادهها بهدلیل اینکه درگیر مراسم خاکسپاری و ختم هستند، بدون رعایت نکات ایمنی خانههایشان را رها میکنند. ما هم در شرق تهران میگشتیم و این خانهها را شناسایی میکردیم. در مرحله بعد همسر میلاد زنگ خانه را میزد. اگر کسی جواب نمیداد زنگ همسایه را میزد و به دروغ میگفت از بستگان فرد فوت شده است و بعد آمار آنها را میگرفت. وقتی مطمئن میشدیم که برای انجام خاکسپاری یا مراسم ختم رفتهاند با تخریب قفل یا شکستن شیشه پنجره یا تخریب بالکن وارد خانهها میشدیم و ظرف١٠ تا ١٥ دقیقه آنجا را خالی میکردیم.
تا حالا پیش نیامده بود که صاحبان عزا برسند و مچتان را بگیرند؟
نه. البته همسر میلاد مقابل ساختمان میایستاد و اطراف را میپایید، زن زرنگ و باهوشی است.
به چند خانه دستبرد زدهاید؟
آمارش خاطرم نیست.
میدانی چطور شناسایی شدی؟
به خاطر حواسپرتی. من همیشه یک پیچگوشتی همراهم داشتم که در آخرین سرقت آن را جا گذاشتم.
بهجز سرقت منزل، لوازم خودرو هم سرقت میکردی؟
میخواستم هرطور شده ٥٦٠میلیون تومان رد مال پرونده قبلی را جور کنم که حالا با این وضعیت باید خیلی بیشتر از این حرفها جور کنم. در واقع از چاله به چاه افتادم و اگر بگویم همه پولهایی که از راه دزدی بهدست آوردم خرج شد و یک ریال هم برای ردمال پسانداز نکردم دروغ نگفتهام.