گالریهای سرد بدون نت
قطعی اینترنت نمایشگاهها را خلوت کرد و هنرمندان را چشمانتظار مخاطبان گذاشت
مرتضی کاردر ـ روزنامهنگار
قطعی اینترنت در هفته گذشته افتتاحیه گالریها را نیز مثل بسیاری دیگر اتفاقها از رونق انداخت. همچنانکه روز کتابگردی پنجشنبه کمرمقتر از همه سالهای گذشته برگزار شد، گالریها نیز روزهای خوبی را نگذراندند؛ نه صفحههای اینستاگرام دایر بودند و نه کانالهای تلگرامی که بتوان اطلاعرسانی کرد و بهتبع آن از افتتاحیههای پرشور هفتههای گذشته نیز خبری نبود. باید پذیرفت که فضای مجازی و شبکههای اجتماعی بخشی انکارناپذیر از همه شئون جامعه ایرانی شدهاند و بدون آنها برگزاری بسیاری از اتفاقها ممکن نیست.
در سیطره صورتها
یازدهمین سالانه مجسمههای کوچک در گالری شیرین دایر است. آنچه به تماشا گذاشته شده، هم از نگاه انتخابکنندگان خبر میدهد و هم از نوع آموزشهای استادان و رویکردهای هنرمندان جوان به مجسمه. مجسمههای ایرانی همواره حول محور صورتها و آدمها گشته است؛ صورتها و آدمهایی که به شکلهای گوناگون تغییر شکل یافتهاند تا از نگاه بازنمایانه صرف فاصله بگیرند و تماشاگران را به اندکی تأمل وادارند.
اما، در نگاهی کلانتر، شمار آثار متفاوت در میان مجسمهها کم است؛ آثاری که از صورتگرایی فراتر بروند و به مرز نوعی انتزاع نزدیک شوند یا آثاری که حتی از چارچوب مجسمه فراتر بروند و نوعی چیدمان به شمار بیایند. توجه مجسمهسازان ایرانی به تاریخ و هنر سنتی ایران و تلاش برای ارائه روایتهای امروزی از آنها نیز بسیار کم است، به جز آنها که عروسکها و مرغ و خروسها را ساختهاند که باز همچنان صورتگرایانه محسوب میشوند. اثر کورش گلناری با عنوان «رزق» نمونه درخشانی از روایت امروزی از سنت ایران است.
مجسمههای ایرانی در طول این سالها یا نگاه صورتگرایانه داشتهاند یا خیلی وقتها تحتتأثیر پرویز تناولی، مجسمهساز بزرگ ایرانی بودهاند و به ناگزیر رگههایی از کارهای او در میان آنها دیده میشود. فارغ از اینها، رویکردهای متفاوت به مجسمه آنقدر نیست که بتوان آنها را جریان به شمار آورد، شاید هم در انتخابها آثاری که نگاه متفاوتتری دارند به سالانه راه نمییابند.
آثار نسترن صفایی، ستایش اکبریان با عنوان لایههای پنهان، مهسا کریمیزاد، آلنا نبیاللهی و تهمینه میرمطهری ازجمله آثار متمایز سالانه یازدهم است که تا سیزدهم آذر در گالری شیرین دایر است.
در جستوجوی نشانههای فراموششده
طاهر پورحیدری را باید یکی از نقاشان تأثیرگذار سالهای آینده جریان موسوم به فراواقعگرایی (هایپررئالیسم) دانست. نقاشانی که به بازنمایی جزءنگرانه واقعیت میپردازند؛ بهگونهای که بسیار شبیه عکس بهنظر برسد. نمونههای ایرانی نقاشان فراواقعگرا اغلب با تصویرکردن مکانهای فراموششده، رنگبندیهای مکدر، زیباییشناسی تازهای را پیش چشم گذاشتهاند، از ایمان افسریان و جواد مدرسی تا طاهر پورحیدری و امیر راهساز که هرکدام به سبک شخصی خود دست پیدا کردهاند.
طاهر پورحیدری در نمایشگاه تازه خود که باز هم در گالری هما برپا شده به «خانهها و کاجها» پرداخته است. او نشانههای فراموش شده شهر را در خانهها جستوجو میکند. کاجهایی که زمانی زینتبخش خانههای تهران بودند و حالا برای پیدا کردنشان در معدود جاهایی که ماندهاند، باید به جستوجوی بسیار پرداخت.
کاجها روایت جزءنگرانهتری از کارهای گذشته اوست. کاجها در گوشه و کنار نمایشگاه پیشین او «تهران 1396» که ساختمانهای نیمهکاره را تصویر کرده بود، نیز به چشم میخورد. اما حالا به کاجها نزدیکتر شده و جایگاه زیباییشناختی آنها را در خانهها روایت کرده است.
چیزی که طاهر پورحیدری را متمایز میکند جستوجوگری اوست و توجه به فضاهای شهری رو به فراموشی و زوال؛ از حمامها و پشتبامها تا خانههای متروکه و فراموششده. او برخلاف ایمان افسریان که بیشتر تصویرگر نماهای داخلی است یا جواد مدرسی که به چشمانداز ساختمانها و خلق ترکیببندیهای متفاوت آنها در کنار یکدیگر میپردازد، زیباییشناسی شخصی خود را خلق میکند که از رنگها و تصویرهای اغلب مکدر آنها فاصله میگیرد تا به سبک شخصیاش دست پیدا کند. او از نمایشگاه «نظامآبادی» و «حال کامل» تا «تهران 1396» و «خانهها و کاجها» بیوقفه پیش رفته و حالا به نقاشیهایی رسیده است که بهترین کارهای دوره چندساله نقاشی اوست.
جهانی از آنِ خود
چند هنرمند را میشناسید که توانسته باشند همه اجزای جهانی را که برای خود خلق کردهاند، در یک نمایشگاه پیش چشم تماشاگران بگذارند؟ چند هنرمند هستند که میتوانند در یک نمایشگاه مجموعه گوناگونی از آثار نقاشی تا حجم تا پیکرههای کوچک چوبی و پیکره بزرگ بتونی را فراهم کنند؟ دانا جعفری در نمایشگاه «دیوار کبود دره» از همه هنرهای خود استفاده کرده و از همه مواد و تکنیکها برای خلق آثار هنری بهره برده است تا مجموعه کاملی از آثار خود بهدست دهد.
در مقایسه با انبوه نمایشگاههایی که فقط تکرار یکی، دو ایده سادهاند و هنوز در مرحله جنینیاند که برپا میشوند، نمایشگاه «دیوار کبود دره» حرف ندارد. حاصل ماهها کوشش هنرمند برای خلق مجموعهای از آثار هنری است. مهمتر از آن امکان قرائت چندگانه از آثار است. آثار را هم میتوان در نمایشگاه حجمها و پیکرهها جا داد، هم بهعنوان نقاشیهایی با مواد متفاوت تماشا کرد، هم بهعنوان چیدمان میتوان سراغ آنها رفت. در هرکدام از این رویکردها هنرمند سربلند بیرون میآید.
تماشای نمایشگاه «دیوار کبود دره» را که تا دوازدهم آذر در گالری اُ (کانسپت استور اردیبهشت) دایر است، از دست ندهید.
بر قله انتزاع
رنگهای برجستهای که با کاردک روی بوم نشسته، آنقدر برجسته است که از سطح بوم بیرون زده؛ نقشهایی که از ضربههای قدرتمند دست نقاش حکایت میکند. نقاشیها سالهایی از هنر قرن بیستم را روایت میکند که نقاشی در آستانه رسیدن به انتزاع قرار داشت. همه آثار منوچهر یکتایی، چه طبیعتهای بیجان و چه پرترهها چنین حکایتی دارد. هم میتوان آنها را روایتی اکسپرسیونیستی از اشیا دانست و هم به شکل اثری انتزاعی آنها را تماشا کرد. چهارشنبه گذشته، در روزهای بیخبری، میان قطع و وصل شدنهای اینترنت، خبر رسید که منوچهر یکتایی از نقاشان ایرانی که سالها ساکن نیویورک بود، در 97سالگی درگذشت. او را یکی از اعضای مکتب نیویورک و یکی از هنرمندان مکتب اکسپرسیونیسم انتزاعی میدانند. در سالهای شکلگیری اکسپرسیونیسم انتزاعی، کارهای او در نمایشگاههای گروهی اولیه نقاشان اکسپرسیونیسم انتزاعی در کنار آثار نقاشانی مانند ویلم دکونینگ و جکسون پولاک و دیگران به نمایش گذاشته شد. منوچهر یکتایی در ایران کمتر شناخته شده بود. در سالهای اخیر بسیاری متوجه نقاش کهنسال دور از وطن شدند. از او چند تابلو در ایران مانده است که دست بهدست میگردد. تابلوها چندبار در نمایشگاههای گوناگون برای تماشا گذاشته شدند تا نسل تازه دوستداران هنرهای تجسمی تجربه بیجایگزین تماشای بلندآوازهترین هنرمند ایران در عرصههای بینالمللی را از دست ندهند؛ هنرمندی که نام او در هنر قرن بیستم در کنار نامهای بزرگ نقاشی انتزاعی میدرخشد.