زندگی سفید مجسمهها در برف
در نخستین برف پاییزی به نهمین سمپوزیوم مجسمهسازی تهران رفتیم تا هنرمندان از حال و هوای خلق آثار هنری در سرما بگویند
مرتضی کاردر ـ روزنامهنگار
صبح شنبه، 25آبان است. نخستین برف پاییزی، تهران را سفیدپوش کرده است. خیابان نلسون ماندلا خلوت است و گاهی اتومبیلی از آنجا رد میشود. خودروها در برف ماندهاند. خیابان سراسر سکوت و سپیدی است. اما وقتی یکی از ورودیهای سمت راست خیابان را، پس از شرکت راهآهن، به داخل میپیچی تا وارد اراضی عباسآباد شوی، سر و صدا، سکوت صبح برفی را میشکند. دستگاههای سنگبری و متههای بزرگ برقی سنگها را میتراشند، جرثقیلی آمده است تا پیکرهها و سنگهای بزرگ را جابهجا کند. اینجا بوستان نوروز است؛ یکی از بوستانهای اراضی عباسآباد. نهمین سمپوزیوم مجسمهسازی تهران اینجا برگزار میشود. سرمای هوا و نخستین برف پاییز سبب نشده که هنرمندان دست از کار بکشند. در وسط محوطه آتش روشن کردهاند و چوبها از گوشه و کنار میآیند که آتش را شعلهور نگه دارند تا هنرمندان خسته از کار، دقایقی را به آنجا بیایند، گرم شوند و چای بنوشند.
کنار هنرمندان بزرگ یاد میگیرم
نخستین هنرمندی که سراغ او میرویم، سبحان هاشمیپور است که مشغول آفرینش اثری با عنوان «ایران من» است. هاشمیپور دانشجوی مجسمهسازی در دانشگاه نیشابور و نخستینبار است که در سمپوزیومی شرکت میکند؛ «ایران من، روایت من از ایران است؛ دنیایی منظم پر از فرمهای گوناگون. در کنار فرمهای سخت و خشن که به شکلهای نوکتیز در اثر درآمده، فرمهای گرد و منحنی میبینیم که هم سختی را منتقل میکند و هم حس آرامش را. گنبدهای معماری ایرانی و طاقها مرا به این فرم رسانده است. فرمهای ایجادشده را تکرار کردهام تا اثر کامل شود.» او درباره تجربه کارکردن در سمپوزیوم میگوید: «قدری هوا اذیت میکند اما کارکردن در این هوا هم لذتبخش است. تجربه خوبی است. . نخستینبار با سنگ کار میکنم. در کنار استادان کار کردن با سنگ را یاد میگیرم. حتی نحوه درست در دستگرفتن سنگتراش و مته را نیز یاد میگیرم. برای من تجربه بسیار خوبی است.»
روایت مادرانگی طبیعت
ابراهیم پاپیراد مشغول تراشدادن مراحل پایانی پیکره خود است؛ اثر بزرگی که به شکل گوساله است. گوساله کوچکی نیز روی اثر سوار شده. گرد سنگها او را یکسره سپید کرده است. عینک و ماسک را از صورت برمیدارد و درباره اثرش حرف میزند؛ «اولینبار است که سنگ را تجربه میکنم. سعی کردم اثر سادهتر باشد تا در بیست و چند روز سمپوزیوم بتوانم آن را به پایان برسانم. نام اثر من پارینه یا گوساله ماده است. میخواستم که مادینگی و باروری و مادرانگی طبیعت را نشان بدهم. اثری است که همه تماشاگران میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند، حتی کودکان هم میتوانند راحت با اثر من ارتباط برقرار کنند.» او هم از تجربه کارکردن در کنار استادان و هنرمندان پیشکسوت میگوید: «اساتیدی به اینجا آمدهاند که تجربه زیادی دارند. آقای گئورگ کنار دست من است. نحوه رفتار او با سنگ برای من بسیار آموزنده است. بهدست او نگاه میکنم و الهام میگیرم. تجربه خوبی است تا در کنار هنرمندی که در سمپوزیومهای بسیاری شرکت کرده است، کار کنم و یاد بگیرم.» او به گئورگی مینچوف اشاره میکند؛ هنرمند بلغار که در 30سمپوزیوم شرکت کرده است. اثر مینچوف یک پیکره بیضیشکل است و چهارپایهای که به دایره چسبیده. ابراهیم پاپیراد هم از دانشگاه نیشابور آمده است؛ «6تا از بچههای دانشگاه نیشابور به نهمین سمپوزیوم مجسمهسازی آمدهاند. 4نفر دیگر از دانشگاه تهران حاضرند.»
تلفیق معماری صفوی و گورکانی
پیرمرد در روز برفی بالای مجسمه رفته تا درون سنگها را بتراشد. آلکس روبلوف، هنرمند 65ساله فرانسوی است که مشغول خلق پیکرهای با عنوان «معماری طبیعتگرا» است. تنه خشکیده درختی را تراشیده است.
سنگام ونکهده، متولد 1991هندوستان، مشغول خلق اثر بزرگی است که نمایی از معماری هندی خلق کرده است. پلهها و طاقها و حجرهها معماریهای دوره گورکانی هند را تداعی میکنند که بسیار شبیه معماری دوره صفوی ایران است. او با وجود جوانی هنرمند کمتجربهای نیست و مسئول پروژه باغ مجسمه احمدآباد هند است. احسان گرمسیری مشغول خلق اثری با عنوان پرنده است. سمانه مسیح اثری را خلق کرده است که «زمان» نام دارد. چهار صورت که اجزای یک پیکره بههم پیوسته را شکل میدهند. صفورا دادخواه تهرانی مشغول خلق اثری با نام «وصال» است، پیکرهای عاشقانه که درهمتنیدگی و یگانگی را نشان میدهد.
کار گروهی است که اهمیت دارد
سنوسالدارتر از دیگران است اما انگیزه و انرژی هنرمندان جوان را دارد و سخت مشغول تراشدادن مجسمه است. سر و روی او نیز یکسره غبارآلود است. حسین ملایی فومنی، یکی از هنرمندان باتجربه سمپوزیوم نهم است؛ «سمپوزیوم جایی برای کسب تجربه و زیست هنرمندانه است. ما کنار هم کار میکنیم، زندگی میکنیم، حرف میزنیم و از همدیگر یاد میگیریم. من از هنرمندان جوان انگیزه و انرژی میگیرم. فضای سمپوزیوم رقابتی نیست، برای همین صمیمیت خیلی بیشتر است؛ جایی است برای کسب تجربه. کار گروهی است که اهمیت دارد.»
فومنی در سمپوزیومهای بسیاری شرکت کرده، اما نخستینبار است که در برف کار میکند: «اولینبار است که در یک سمپوزیوم، برف را تجربه میکنم. کارکردن کمی سخت است اما آنقدر زیباست که آدم سرما را نمیفهمد. آنچه در سمپوزیوم اهمیت دارد، فرایندی است که هنرمندان تجربه میکنند. کارکردن و تجربهکردن و آموختن و زندگیکردن و... یعنی مجموع این تجربهها را باید با هم دید.» او درباره اثری که مشغول ساختن آن است، میگوید: «کارهای هنرمند را باید در این فرایند دید. کارهای من بیشتر برگرفته از معماری است، اما در روند کار است که میشود سیر کارهای مرا دید و کار اول را با کار فعلی من مقایسه کرد. کار اول من برداشت از معماری بوده، به مرور سادهسازی شده تا رسیده به اینجا.»
ملاقات با بانوی سالخورده
در میان بازدیدکنندگان، بانوی سالخوردهای جلب توجه میکند. یکییکی غرفهها را تماشا میکند و با هنرمندان حرف میزند، بیآنکه برف او را از تماشا بازدارد. بانوی سالخورده، نوشیندخت صدیقی است؛ دختر ابوالحسنخان صدیقی، مجسمهساز بزرگ ایرانی؛ «ویژگی اصلی سمپوزیوم میداندادن به جوانهاست. هنرمندان حرفهای راه خود را پیدا کردهاند اما جوانان هستند که باید به آنها میدان داد تا راه برایشان باز شود. اتفاق خوبی است که آنها در این سمپوزیوم پابهپای هنرمندان بزرگ رقابت میکنند.»
او که در طول 80سال زندگیاش با مجسمه مأنوس بوده و در این سالها از بسیاری از اتفاقهای مجسمهسازی ایران بازدید کرده، درباره فضای سمپوزیوم نهم میگوید: «فضای سمپوزیوم بسیار راحت است. بهتر از برج میلاد و جاهای دیگری که قبلا سمپوزیوم در آنجا برگزار میشد. عشق حقیقی میخواهد که در این برف و سرما، مجسمهسازان بیایند و کار کنند.» بعد با خنده میگوید: «حتی ما که آمدیم هم خیلی همت کردیم.»
نخستینبار نیست که به ایران میآیم
لائورا کریستینا مارکو، بانوی هنرمندی است که از آرژانتین به سمپوزیوم تهران آمده است. اثری که او مشغول خلق آن است، «پروانه اریگامی» نام دارد. او تاکنون در 80 سمپوزیوم مجسمهسازی شرکت کرده است اما همچنان به سمپوزیومهای گوناگون در اقصینقاط دنیا میرود تا تجربه کند و تجربههای خود را به هنرمندان جوان بیاموزد؛ «نخستینبار نیست که به ایران میآیم. من 5سال قبل در مشهد کار کرده بودم. 3سال قبل هم در تبریز. آثار هنرمندان ایرانی کاملاً متفاوت هستند. من هنرمندان ایرانی را بسیار دوست دارم.»
دانشجویان نیشابوری، پیشتاز سمپوزیوم نهم
رضا یوسفی، مسئول دبیرخانه نهمین سمپوزیوم بینالمللی مجسمهسازی تهران کسی است که هماهنگی امور سمپوزیوم را عهدهدار است. پیداکردن و گفتوگو با یوسفی قدری سخت است. در روز برفی مشغول رتق و فتق امور است تا شرایط کار کردن برای هنرمندان راحتتر شود. یوسفی از ویژگیهای سمپوزیوم نهم میگوید: «406نفر متقاضی داشتیم. 178هنرمند از کشورهای دیگر و 96هنرمند از ایران متقاضی شرکت در بخش حرفهای بودند. در بخش دانشجویی 30شرکتکننده داشتیم و در بخش دستیاری 102نفر. در مجموع شاهد خلق 25اثر هستیم. 10اثر دانشجویی و 15هنرمند در بخش حرفهای که 5هنرمند ایرانی بوده و 10هنرمند از کشورهای دیگر.» اما نحوه فراخوان چگونه بوده است؟ آیا هنرمندان از قبل شناسایی و دعوت شدهاند یا از طریق اطلاعرسانی در سمپوزیوم شرکت کردهاند؟ «دعوت ما از طریق فراخوان بوده است. سمپوزیوم فراخوانی منتشر میکند که از هنرمندان سراسر دنیا میخواهد کارهای خود را ارائه کنند. بعد فرایند داوری آغاز میشود. داوریها براساس رزومه و کارهایی که ارائه کردهاند، انجام میشود و در نهایت آثار انتخاب میشوند.» یوسفی درباره استقبال از سمپوزیوم میگوید: «سمپوزیوم هرروز از ساعت9:30تا 16:30دایر است. توقعی نیست که عموم مردم بیایند ولی هنرمندان و دانشجویان هنر در این روزها بسیار آمدهاند. از این جهت استقبال خوبی شده است.» اما چرا آثار دانشجویان دانشگاه نیشابور بیشتر از دانشگاههای دیگر هستند و آیا برنامه سمپوزیوم این بوده که از هنرمندان دانشگاه نیشابور حمایت کند؟ «ملاک انتخاب ما دانشگاه نبوده اما از دانشگاه نیشابور دانشجویان بیشتری آمدهاند. 6نفر از هنرمندان بخش دانشجویی از دانشگاه نیشابورند که نشان میدهد که مجسمهسازی در این دانشگاه رونق بیشتری دارد.»
از بیرون به درون
قاعدتاً مجسمههای شهری باید برونگرا باشند و وجه بیرونی آنها بیشتر به چشم بیاید چرا که اغلب عابران هنگام عبور یا وقتی سوار ماشین هستند یا هنگام گذر از خیابان آنها را میبینند و شاید در جاهایی نصب شوند مثل میدانها که امکان نزدیک شدن به آنها کمتر فراهم باشد. اما لوئیس فرناندو چوماسرو گوتریس، مشغول ساخت پیکرهای است که بیشتر درونگراست و جزئیات و ریزهکاریهای آن بیشتر متوجه فضای داخلی سنگ است. او درباره اثرش میگوید: «ایده کار من کار کردن در فضای داخلی سنگ است که سبب میشود تماشاگران به فضای داخلی وارد شوند و بتوانند اثر را از داخل مشاهده کنند. اتفاقاتی که در کار من میافتد از فاصله دور هم قابل مشاهده است. بازی بین سایه و نور است. دغدغه اصلی من این است که ماده اصلی را نگه دارم که تماشاگران بدانند که اثر سنگی است اما در عین حال متوجه جزئیات درون اثر نیز بشوند.» از او درباره فضای سمپوزیوم میپرسیم: « فوقالعاده است. تاکنون تجربههای من در پرو، بولیوی، برزیل و آرژانتین در کشورهای آمریکای جنوبی بوده و این نخستین سمپوزیومی است که در خارج از آمریکای جنوبی شرکت میکنم. فضای سمپوزیوم تهران بسیار عالی است.»
مهمانان آینده تهران
به ظهر نزدیک میشویم. هنوز برف میبارد. چوبهای بخاری صحرایی سمپوزیوم تمامشده و عوامل اجرایی مشغول تهیه چوبهای تازهاند. هنرمندان کمکم دست از کار میکشند و میروند تا سر و صورتهای غبارآلود خود را بشویند و به ناهار بروند. ساعتی دیگر بازمیگردند تا عصر دوباره با دریلها و دستگاههای سنگبری مجسمههایشان را شکل دهند. چند روزی بیشتر فرصت نمانده و مجسمهها باید تا چهارم آذرماه آماده شوند؛ مجسمههایی که بهزودی در نقطههای شهر تهران مهمان چشمان شهروندان میشوند.