لزوم اجماع در مهار فساد
پژمان گرامی _ فعال سیاسی
هرچند وقت یکبار موجی از مخالفت و مبارزه با فساد و دستگیری این سلطان و آن سلطان در رسانهها منتشر میشود. این موجهای مقطعی و تاکتیکی مقابله با فساد بهدلیل خطر سیاسیشدن و پرداختن به عوامل و نه ریشهها جامعه را به این سمت و سو هدایت کرده و این سؤال را ایجاد میکند که آیا دولتمردان و مسئولان با توجه به حجم و گستره فعالیت مفسدان دستگیرشده، تاکنون از فعالیتهای آنها اطلاعی نداشتهاند؟
اگر داشتهاند که چرا در تمام این سالهای گذشته برخورد نکردهاند؟ این مفسدان تاکنون کجا بودهاند و چه عواملی باعث ایجاد حاشیه امن برای دستاندازی آنها به امکانات کشور به نفع باند و دسته و خانواده آنها شده است؟ برای پاسخ به سؤالات جامعه باید به عقب بازگردیم و صداقت، صراحت و اقتدار واقعی در برخورد با فساد را نه فقط با مفسد، که به ریشههای فساد معطوف کنیم.
طبعا اقدامات قوه قضاییه در برخورد با فساد قابل دفاع است و اقتدار قضایی در مهار و کنترل فساد ضروری و مهم است اما موضوع مهمتر ایجاد یک اجماع و تعریف مشترک از فساد نزد تمام ارکان حاکمیت و گروههای مختلف است که اولا مبارزه با فساد را نه ابزاری برای تسویهحسابهای سیاسی و جناحی، که راهکاری برای کمکردن شکاف جامعه و دولت بدانند که با شفافیت و روشنی بیان میشود و از گفتن سخنان کلی و ناقص که افکار عمومی را تحریک میکند، در مسیر مبارزه خودداری کنند.
مبارزه با ناهنجاریهای اجتماعی مثل فساد، آداب و ترتیبی دارد که از اصلیترین آن سخن نگفتن مسئولان با یکدیگر در مورد آن در تریبونهای عمومی است که نهتنها تأثیری در مبارزه با فساد ندارد، چهبسا جامعه را نسبت به اراده و حتی توان دولتمردان در برخورد با فساد بیتفاوت میکند که این بیتفاوتی از فساد خطرناکتر است.
باید از خود سؤال کنیم که چرا با وجود برگزاری همایشهای متعدد، سخنسراییهای بیشمار، اعدام و محاکمه سلاطین رنگارنگ، تصویب قوانین ریز و درشت نتوانستهایم از دامنه فساد کم کنیم و هر روز با فساد و مفسد جدیدتری روبهرو میشویم؟ ایراد کار کجاست؟ قوانین ما خلأ دارند یا مفسدان اقتصادی و فساد در بدنه کشور بزرگتر و تواناتر از قوانین و اراده ماست؟ واقعیت این است که تا زمانی که زمینههای فساد خشکانده نشود، برخورد با مفسد دردی را دوا نمیکند.
دولت بزرگ و نقش پررنگ آن در اقتصاد که آلوده به رانت و روابط مفسدهانگیز است، در کنار «سیاسیشدن همهچیز» در جامعه از عواملی است که مبارزه با فساد را ناکام میکند. راه درست و ریشهای مبارزه با فساد، تشکیل جنبشی فرهنگی و اجتماعی است که با فرهنگسازی و درونیکردن ارزشها و مکانیسمهای خودکنترلی که برخوردهای قضایی مکمل آن است، فساد را ریشهکن کنیم.
دستگیریها، اعدامها و برخوردهایی که به تغییر ساختارها و تحول در دیدگاهها منجر نشود، کمکی به فسادزدایی نمیکند و در نهایت هر اقدامی از سوی جامعه به رقابتها و نزاعهای گروههای قدرت بر سر منافع تعبیر میشود. فراموش نکنیم که مفسدان و سوءاستفادهکنندگان از امکانات کشور در کنار همه مقامات و نهادها وجود دارند و اگر با برخورد گزینشی و مبتنی براساس رقابتهای سیاسی با فساد برخورد شود، نهتنها نمیتوان آن را به یک حرکت بزرگ اجتماعی تبدیل کرد، چهبسا ملعبه دست
مفسدان خواهیم شد.