گفتوگو با نرگس آبیار، نویسنده و کارگردانی که اخیرا در فضای مجازی نسبت به خراب شدن خانهها و اماکن تاریخی واکنش نشان داده است
بافت قدیمی شهرها را دریابیم
الناز عباسیان
همهچیز از صفحه اینستاگرام خانم کارگردان شروع شد؛ وقتی که این کارگردان سینما با انتشار مطلبی در صفحه اینستاگرام خود نسبت به از بین رفتن بافت تاریخی شهر شاهدیه و روستای ابرندآباد در استان یزد هشدار داد و هنرمندان دیگر و سپس مردم هم واکنش نشان دادند. نرگس آبیار بهعنوان یک نویسنده و کارگردان وظیفه خود دانسته تا هموطنانش را به ویرانیها حساس و پیگیر کند. البته دغدغههای آبیار به اینها ختم نمیشود و او مدتی است که بهعنوان سفیر نذر آب هم فعال است و در مناطق محروم کشور اقداماتی انجام داده است. سراغ این کارگردان جوان رفتیم اما این بار نه به بهانه سینما که به بهانه شنیدن دغدغههای زیستمحیطی و اجتماعی او.
شما مدتی است که بهعنوان سفیر کمپین نذر آب فعال هستید از این کمپین برایمان بگویید.
همانطوری که میدانید بسیاری از مردم سیستان بهخاطر کمبود آب و وزش بادهای ویرانگر، مهاجرت کردهاند. در این راستا کمپین نذر آب توسط گروههایی زیرنظر سازمان هلال احمر به صورت خودجوش شکل گرفته تا در بخش وسیعی از سیستان که دچار خشکسالی شده آبرسانی و از مهاجرت پیشگیری شود. البته در قالب این کمپین اتفاقات دیگر مثل جمعآوری کمکهای نقدی و غیرنقدی هم برای ساکنان مناطق محروم انجام میشود. خوبی این طرح آن است که خود فعالان کمپین هم میتوانند در رساندن کمک به مددجویان حضور داشته باشند که قرار شده است در یک یا ۲ سفر من و هنرمندان دیگر همراهشان باشیم. امیدوارم بتوانیم در حد توان در این کمپین فعال باشیم تا در زندگی این هموطنان مؤثر واقع شویم.
استقبال هنرمندان دیگر از این کمپین زیستمحیطی چطور بود؟
اغلب هنرمندان در این کمپینها فعال هستند. اما متأسفانه مشکلی که هماکنون وجود دارد فعالیت یکسری مؤسسات خیریه جعلی و دروغین است که اسم و اعتبار مؤسساتی که خالصانه کار میکنند را خدشهدار میکنند. مؤسسات دروغین از نام هنرمندان سوءاستفاده میکنند و همین موضوع موجب شده تا اعتماد افراد شاخص و هنرمند به این کمپینها کم شود. خوشبختانه هنرمندان هم این اواخر خیلی دقت میکنند که به دام مؤسسات خیریه دروغین نیفتند.
یک هنرمند چطور میتواند در این کمپینها مؤثر واقع شود؟ واضحتر بگویم چه کمکی میتواند بکند؟
سادهترین و راحتترین کمک یک هنرمند این است که در صفحات مجازی خود مثل اینستاگرام، دغدغههای زیستمحیطی و انساندوستانه و موضوعات مختلف را اطلاعرسانی کند. هماکنون شبکههای اجتماعی نسبت به جراید در دسترستر و کم هزینهترند و خیلیها در این زمینه فعالیت میکنند.
حالا که صحبت از فضای مجازی شد اجازه بدهید درباره پست آخر شما که دغدغههایتان درباره تخریب بافت تاریخی روستاهای هزارساله یزد را مطرح کرده، بپرسیم.
شهر یزد توسط یونسکو بهعنوان میراث فرهنگی جهانی، معرفی و آثار آن ثبت شده است. بیشتر روستاهای یزد بافت تاریخی دارند که پیشینه آنها حداقل به دوره ساسانیان بازمیگردد که متأسفانه اغلب مردم با این پیشینه و میراث فرهنگیای که دارند آشنا نیستند و این اطلاعرسانی هم انجام نمیشود. چندی پیش برای اکران مردمی فیلم «شبی کهماه کامل شد» به شهر بافق در استان یزد دعوت شدم و موقعیتی پیش آمد که سری به چند روستای تاریخی که در نوع خود کمنظیرند بزنم. پس از آن هم به شهر شاهدیه و ابرندآباد که دیار اجدادیام است رفتم و با صحنههایی از ویرانی شهر مواجه شدم؛ شهری که قدمت هزار و چندساله دارد و تنها باغ شهر یزد است و روزگاری پر از باغهای انار بوده و خانههایی قدیمی معماری ویژه دارد. خانههای شهر شاهدیه و روستای ابرندآباد بهصورت طبقاتی و روی تل ساخته شده و چنین بافتی در دل کویر منحصر بهفرد بوده است و برای اینکه آب قنات به باغهای انار برسد زمینهای باغهای انار را بهصورت گودال میکندند و کاشت درختان انار انجام میشد. حال به این زیبایی، قدمت تاریخی را هم اضافه کنید. ولی متأسفانه بهدلیل سهلانگاریها و اشتباهات جبرانناپذیر شهرداری در چند سال اخیر، بافت تاریخی این شهر در حال نابودی است. از این بافت قدیمی فقط چند تپه باقی مانده است. من اعتراضم به این است که چرا برای ساخت و ساز، این بناهای قدیمی که میراث کشورمان هستند را قربانی و تخریب میکنند؟ این همه فضا و زمین در اطراف این روستاهاست، چرا سراغ آنها نمیروند؟منکر خدمات سازمان میراث فرهنگی نیستم؛ بحث من جلوگیری از تخریب بناهای تاریخی است نه مرمت آنها، زیرا تا حدودی در جریان مشکلات مالی و محدودیتهای سازمان میراث فرهنگی برای مرمت هستم و در این شرایط اقتصادی و معیشتی مردم خیلی اصرار به هزینه کردن برای مرمت ندارم.
شما در همین محدوده نسبت به مشکلات زیستمحیطی هم هشدار داده بودید. جریان از چه قرار بود؟
ارزش اقتصادی زمین و ساختوساز در این منطقه، نسبت به باغ افزایش پیدا کرده است و فاجعه این است که از روی عمد به باغها آبرسانی نمیشود تا خشک شود و اینگونه است که باغها دستخوش نابودی و ساخت و سازها بهدلیل سودهای کوتاهمدت میشود و به نوعی شاهد ویرانی زیستمحیطی در این منطقه هستیم و این برای این منطقه کویری یک فاجعه است. حتی اخیرا خبری خواندم که در یکی از شهرها برای پیادهروسازی درختانی را قطع کردند. در کشورهای خارجی درختان مانع را نهتنها قطع نمیکنند بلکه با حفظ درخت، دور آن ساختوساز میکنند. در یک منطقه کویری که درختان، آلایندهها را دفع میکنند و سالیان سال طول میکشد که درختی قد کشیده و سبز شود، قطع کردن درختان یک جنایت زیستمحیطی است. اینجا قابل مقایسه با شمال ایران نیست که رشد گیاهان و درختان زیاد و زمینها حاصلخیزتر است. حتی به عقیده من در شمال پر درخت هم اجازه چنین کاری را ندارند. در کشور ما سرعت قطع درختان و برداشت چوب از سرعت رشد و نمو آنها بیشتر شده و این برای محیطزیست، فاجعهبار است. من در زمینه میراث فرهنگی و محیطزیست هر کاری که از دستم ساخته باشد انجام میدهم. دانشمندان بارها اعلام کردهاند کره زمین کمتر از 100 سال دیگر میتواند پذیرای انسان باشد و منابع آن در حال نابودی است. درباره میراث فرهنگی که هویت ماست هم متأسفانه در برخی مناطق هنوز آگاهی و اطلاعرسانی نشده است. بسیاری نمیدانند داشتن یک بنای قدیمی چه افتخاری است و برعکس فکر میکنند مایه ننگ و عقبماندگی آنهاست؛ از اینرو در همه شهرهای کشور، نماهای بیگانه به اصطلاح رومی کاربرد بسیار دارد. البته به تازگی شنیدهام که شهرداریها با استفاده از اینگونه نماها برخورد کرده و کاربران را جریمه میکنند. وقتی ما نماهای اصیل ایرانی داریم چرا باید سراغ نماهای بیگانه برویم.
در شهر تهران چطور؟
در شهر تهران هم همینطور است. مشکل ما این است که عدمنظارت از سالها قبل اتفاق افتاده است و حالا که مسئولان به این موضوع هوشیار شدهاند امکان ساماندهی همه آنها نیست. در شهر تهران در محلههایی قدیمی چون محله حسنآباد، امامزاده یحیی(ع)، بازار تهران، پیچشمیران و... شاهد معماری قدیم که حداقل از دوران قاجار بجا مانده است، هستیم. چرا نباید اینگونه معماری زیبا و قدیمی را در سطح شهر گسترش دهیم؟ اغلب معماری نمای ساختمانها مختص بیگانه است و معماری اصیل ایرانی در شهرسازی مغفول مانده است. در بسیاری از شهرهای ایتالیا کوچهها حکم موزه دارند و سبک معماری بومی خود را حفظ کردهاند و آدم از دیدن این کوچهها و خیابانهای شهر لذت میبرد. اما در شهر تهران بافت ناهمگونی داریم که نشانگر عدمنظارت در این ساخت و سازهاست. گرچه الان خیلی دیر است اما انجام یکسری اقدامات بیتأثیر نیست. مسئلهای هم که من در معماری به آن معتقدم این است که بعضی از ناهمگونیهای محلی در فضای شهری جذاب است زیرا ساخته دست بشر است که هر فردی با سلیقه و سبک خود ساخته است. مثلا با همگونسازی قبرستانها و مزارع هرگز موافق نبودم؛ چون شاهد چینشها و تزئینات فردی در هر مزار بودیم که هویتی برای آن میساخت و اکنون این هویت از بین رفته است.
شما که در حوزه سینمایی فعال هستید بهنظرتان هنرهای نمایشی و بهویژه سینما چه کمکی میتواند در زمینه حفظ بافتهای تاریخی داشته باشد؟
من مخالف ساخت شهرک سینمایی نیستم اما چقدر خوب است که برای ساخت دکور شهر قدیمی، بناهای بافتهای قدیمی را احیا کنیم. بهنظر من اتفاق مثبتی است که به جای ساختن دکورهای عظیم برای ساخت فیلمهایی که در فضاهای تاریخی میگذرد در بافتهای واقعی فیلم بسازیم و بخشی از پول تولید که قرار است صرف ساخت دکور شود را صرف ترمیم بافتهای قدیمی و تاریخی در نقاط مختلف کشور کنیم. این اتفاق می تواند طی توافقی بین سازمان میراث فرهنگی و مسئولان سینمایی کشور صورت بگیرد. بنابراین سینما برای ثبت و ماندگار کردن فرهنگ و هویت ما ایرانیان مؤثر بوده است و سینماگران با ساخت فیلم در فضاهای واقعی و تاریخی میتوانند سفیران خوبی برای آگاهی بخشی عمومی برای تاریخ و هویت ایرانیان باشند و صدای تمدن ما را به گوش دنیا برسانند.
بازخورد مردم از اقدامات اخیر شما در زمینه حفظ بناهای تاریخی و دغدغههای زیستمحیطی چه بوده است؟
پویش خوبی به راه افتاده است. جالب اینجاست که از زمانی که من در صفحه اینستاگرام خود این موضوع را مطرح کردم افراد زیادی از گوشه و کنار ایران مرا همراهی کردند. بسیاری حتی تصاویری از روستاها و بافتهای تاریخی در حال تخریب فرستادند و ابراز نگرانی کردند. برای مثال یک نفر برای من عکسهایی از یک خانه با بافت قدیمی که اکنون بهعنوان طویله استفاده میشود فرستاده است. با دیدن عکسهای این خانه، مبهوت زیبایی و معماری خاص این خانه خواهید شد. همین حساس و پیگیر شدن مردم ارزشمند است.
حالا که فرصت صحبت با شما برای ما فراهم شده اجازه بدهید کمی درباره خودتان بپرسیم. شما اهل شعر، داستان و نثرهای ادبی هستید و گویا با همین بهانه هم به حوزه هنرهای نمایشی وارد شدید؟
بله، رشته تخصصی من ادبیات بوده و از کودکی نوشتن را دوست داشتم. آرزویم این بود که نویسنده شوم. خدا را شکر نویسنده هم شدم و چندین کتاب از آثار من منتشر شد. بعد تصمیم گرفتم فیلم بسازم، چون حس کردم زبان فیلم جهانیتر است و مخاطب گستردهتری دارد.
شما گزیده کار میکنید اما همین گزیدههایتان هم جوایز متعددی کسب کرده است. از فیلمهایتان بگویید.
اتفاقات زیادی باید بیفتد تا شرایط ساخت یک فیلم فراهم شود. ممکن است من دوست داشته باشم یک کار تجربی بسازم اما باید به گیشه، مخاطب و حفظ جایگاه خود و... فکر کنم. اولویت من ساخت فیلمهایی است که دغدغه روز مردم باشند و طیف گستردهای از مردم را درگیر کنند. برای مثال به من ساخت فیلمهایی زیادی پیشنهاد شده که شرایط خوبی برای تولید داشتند اما چون دغدغه روز مردم نبودند قبول نکردم. همچنین اخلاق خیلی در فیلم برای من مهم است؛ اخلاقی که به یک نوع رستگاری در بشر اشاره کند و بتواند نظر مرا به دنیا منتقل کند.
گویا شما خیلی به زندگی شهرنشینی علاقه ندارید و درست مثل فضاسازی دفترتان، زندگی سنتی و بومی را بیشتر میپسندید.
بله، همینطور است. تجربه نشان داده است که زندگی گذشته ما بد نبوده و انسانها زندگی سالمتری داشتند. افسرده نبودند و شاد بودند. داشتن زندگی سنتی به من کمک میکند حتی در رژیم غذایی هم از گذشته تأسی بگیرم و براساس طب سنتی پیش بروم. همینطور در دکوراسیون خانه هم از مدرنیته فاصله گرفتهام. شاید برایتان جالب باشد که ما خانهای در خارج از شهر داریم که در طراحی آن کاملا از سبک و سیاق قدیم بهره بردهایم و اصلا در آن خانه مبل و تختخواب و لوازم اینچنینی نداریم. معتقدم ما اگر به شهرهای دیگر سفر میکنیم دنبال چیزی جز آنچه در شهر خود داریم هستیم، پس چه بهتر که اینگونه فضاهای قدیمی را تجربه کنیم.
هماکنون مشغول چه کاری هستید؟
این روزها مشغول خواندن کتاب هستم. فیلمنامهای هم هست که خودم در حال نوشتن آن هستم. کتاب زیاد میخوانم تا بتوانم تفاوتی در ارائه کارهای جدیدم داشته باشم. حتی جالب است بدانید من به حدی از فضای مدرن دور هستم که دوست دارم فیلمنامهها و دیگر نوشتنیهایم را روی کاغذ با مداد بنویسم و تایپ نکنم. هیچ وقت با کامپیوتر رابطه خوبی نداشتم. چندبار سعی کردم از امکانات این وسیله در تسهیل در کارهایم استفاده کنم اما باز هم احساس کردم راحتی و حسی که در نوشتن با کاغذ دارم را با کامپیوتر ندارم.
حال خانم نرگس آبیار با چه چیزهایی خوب میشود؟
بچهها پر از انرژیهای عالی هستند و حال مرا خوب میکنند. هر وقت از این فضای شهری خسته میشوم سراغ خواهرزاده 4ساله و برادرزادههای 7سالهام که دوقلو هستند، میروم. با آنها بازی میکنم و حالم خوب میشود. بچهها هنوز انباشت اطلاعاتی نداشتهاند و از آن چیزهایی که جامعه به آنها تحمیل میکند دورند. بچهها خیلی صافند و میشود از آنها کمک گرفت تا خودمان را صاف کنیم.
چه چیزی حال شما را بد میکند؟
خیلی چیزها و از همه بدتر دروغ!
از صحبتهایتان احساس کردم زیاد اهل سفر هستید؟
بله، سفر در درجه بعدی از بچهها، حالم را خوب میکند، چون معتقدم ما به این دنیا نیامدهایم که صرفا انباشتی از اطلاعات را کسب کنیم و فقط بخوانیم و بخوانیم. البته من خودم علاقه بسیاری به کتابخوانی دارم و به قول بسیاری خوره کتاب هستم. حتی گاهی از کتاب خواندن زیاد، پدر و مادرم را عاصی میکردم. اما این نباید بازدارنده باشد که ما جهان و زیباییهایش را نبینیم. ما یک زائر در دنیا هستیم و آمدهایم تماشا کنیم. پس چرا خودمان را از دیدن زیبایی و تجربه سفر محروم کنیم؟
حالا که بحث کتاب را مطرح کردید چند کتاب به خوانندههای ما معرفی میکنید؟
کتابهای زیادی در ذهنم هستند. همیشه کتابهایی در مورد فیزیک کوانتوم برایم جالب بوده است. اما کتابی که خیلی برای من سازنده بوده کتاب «درد جاودانگی» نوشته «میگل د اونامونو» است که در برههای از زندگیام تأثیرگذار بود. وقتی سنم کم بود کتاب «دنیای سوفی» نوشته «یوستینگادر» را خواندم. این کتاب درباره تاریخ فلسفه است و تأکید میکند که زندگی عادی نداشته باشیم و با کنجکاوی جهان را ببینیم.
از همکاری با همسرتان -آقای محمد حسین قاسمی- که تهیهکننده فیلمهای شما هم هستند برایمان بگویید.
حسین همیشه همراه من بوده و ما با هم شروع کردیم. البته من سالها فیلم مستند و کوتاه میساختم. مهمترین چیزی که یک فیلمساز باید حین ساخت یک فیلم داشته باشد، آرامش و امنیت است. اول خدا و بعد سپاسگزار حسین هستم که این آرامش را برایم فراهم کرده است.
سخن آخر؟
به همدیگر احترام بگذاریم و درک متقابل داشته باشیم. امیدوارم با توجه به پیشینه فرهنگی ایران زمین، این بعد از ما ایرانیان هم پررنگتر از گذشته شود. در پایان هم به مسئولان شهری پیشنهاد میکنم با هنرمندان جلساتی بگذارند و از آنها نظر و ایده بخواهند. هنرمندان ایدههای خوبی دارند و در هر طیفی میتوانند شاخصهها را انتخاب کنند. آنها از این جلسات هماندیشی استقبال میکنند؛ کما اینکه در همه کمپینهای محیطزیستی و میراث فرهنگی هم حضور داشته و حمایت میکنند. در زمینه معماری شهری خیلی ایدههای خوبی دارند زیرا کسی که فیلم میسازد ممکن است عمیقتر به این موضوعات نگاه کند و بهتر ایده دهد. به عقیده من برگزاری چنین جلساتی و تعامل با هنرمندان برای بهسازی فضای شهری مؤثر است. فضایی که بینالمللی است و مقابل دیدگان مسافران ایرانی و خارجی و توریستها قرار میگیرد و ما شاهد اتفاقات خیلی بهتر خواهیم بود.
توجه به بومگردی
احیای بافتهای قدیمی میتواند سودآوری بسیار برای ما داشته باشد؛ بهویژه در شهرهای با اصالت و با هویتی چون یزد و کرمان. ما متأسفانه اینها را با سودهای کوتاهمدت معاوضه میکنیم. برای مثال مالک خانه یا اعیان قدیمی برای رسیدن به سود کوتاهمدت اقدام به تخریب میکند درحالیکه میتواند با ایجاد فضای بومگردی سودآوری درازمدتی داشته باشد. هنوز در بسیاری از روستاهای هزار و چند صدساله کشور مثل ابرندآباد یک خانه بومگردی هم ساخته نشده است این در حالی است که این کار کمک زیادی به بحث جذب توریست و اشتغالزایی خواهد کرد.
«شیار143» فیلم موفق و تأثیرگذاری بود که نام نرگس آبیار را بیش از پیش سر زبانها انداخت. فیلم شیار۱۴۳ مورد استقبال طیفهای مختلف مردم قرار گرفت و نیز در بیش از ۳۰ جشنواره بینالمللی حضور یافت و ۱۶ جایزه بینالمللی دریافت کرد. این بانوی کارگردان درباره یکی از سکانسهای این فیلم میگوید: «سکانسی که الفت با قاب عکس پسر مفقود شدهاش بهدنبال یک آزاده میرود تا شاید نشانی از پسرش را پیدا کند، بسیار متاثرم میکند. این سکانس را خیلی دوست دارم».
«شبی کهماه کامل شد» فیلم آخر نرگس آبیار است که روایت یک عاشقانه در دل خشونت افراطی را به نمایش کشیده است. این فیلم در سی و هفتمین دوره جشنواره فجر در ۱۳رشته نامزد شد و توانست ۶سیمرغ بلورین بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین بازیگر نقش اول زن، بهترین بازیگر نقش مکمل زن و بهترین چهرهپردازی را بهخود اختصاص دهد. آبیار درباره سکانس تأثیرگذار این فیلم میگوید: «سکانس آخر و لحظه رویارویی زن و شوهر باهم، همیشه مرا درگیر کرده و با اینکه خودم ساختهام اما متاثر میشوم».
«نفس» فیلمی به کارگردانی و نویسندگی نرگس آبیار، سال ۱۳۹۵ در سینماهای ایران اکران شد. این فیلم برای نمایش در بخش سودای سیمرغ سی و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر پذیرفته شد و 2جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل زن برای شبنم مقدمی و جایزه بهترین فیلم در بخش نگاه ملی را بهدست آورد. بازی و گریم پانته آ پناهیها در فیلم نفس از دید منتقدان سینمایی بسیار چشمگیر بود و در جشنواره جهانی برنده بهترین بازیگر زن شد. این فیلم بهعنوان نماینده سینمای ایران در اسکار ۲۰۱۸ معرفی شد.