نیما، نماد نوآوری و تحول
محمود معتقدی ـ شاعر و منتقد
شاعران بسیاری در دورههای مختلف شعر فارسی نوآوریهایی را چه از نظر شکلی و چه از لحاظ مضامین شعری ایجاد کردهاند. با این حال تنها نیماست که پیشقراول چنین حرکتی قلمداد میشود؛ چرا؟
پاسخ این پرسش ما را ناگزیر به توجه و تحلیل اوضاع اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایران و جهان در اواخر قرن نوزدهم و ابتدای قرن بیستم میلادی میسازد.
اوضاعی که بخشی از تحولات ایجادکننده آن قبل از نیما و در مشروطه رخ داده بود و انباشت نیازهای فرهنگی که نوعی تغییر در فرم و محتوا را ضروری و اجتنابناپذیر میکرد، نیما را واداشت دست به تغییرات بیسابقهای بزند تا آنجا که پدر شعر نو نام گرفت. باید دقت کرد این واژه بیش از آنکه تبحر نیما را در شعر برساند، زبردستی او را در ایجاد تغییرات بازگو میکند؛ انگار که بگوییم پدر شعر متفاوت یا پدر تغییرات شعری در ایران و زبان فارسی. نیما شعر فارسی را از رخوتگاه دوره انحطاط بیرون کشید، با حذف معشوقانگاری پرداختهای اسطورهای و شعر فارسی را ممکن ساخت و مردمخواهی را به جای فردیت شعری گذاشت. کار بزرگ نیما حرکت همزمان در 2 عرصه فرم و محتوا بود. این هوشمندی موجب شد تا با تغییرات فرمیک، زبان ابزاری مناسب برای تغییرات مفهومی باشد. همچنین تغییرات مفهومی موجب شد تفاوتهای شکلی معنیدار و منطقی باشد.
این همزمانی در حرکتهای ابداعی و به نوعی اصلاحی موجب شد تا شعر نیما به طور جهشی، دگرگونیهای لازم را برای ارائه مفاهیم تجددخواهانه کسب کند.
پس از آن بود که پرداختن به عرصههای انسانی در شعر فارسی طبیعی و حتی میتوان گفت عادی به نظر رسید و شعری که در دوره مشروطه به زحمت خود را از چنگ مدیحهسرایی رهانیده بود، اینک در حرکت به سوی کرانهای روشن و نو توان و سرعت لازم را درخود داشت. از همین روست که نیما در گذر زمان به سبب همین تجددخواهی حرفهایی دارد که رنگ کهنگی و تکرار برنمیدارد.