بیگناهترین قربانی
در مورد مارک ویلموتس که از یک مجادله غیابی عجیب آسیب میبیند
بهروز رسایلی
واکنشها به شکست تیم ملی برابر بحرین نشان داد دوگانه لعنتی «کیروش- ضدکیروش» نهتنها در فوتبال ایران از بین نرفته، بلکه همچنان پتانسیل مخوفی برای قدرتنمایی دارد و اگر زمینه مناسب فراهم شود، هر بار این آتش از زیر خاکستر شعله خواهد کشید. باورکردنی نبود، اما واقعا عدهای بعد از نخستین باخت ویلموتس به سرعت جای خالی کیروش را نشان دادند و طوری وانمود کردند که انگار دوره آقایی در آسیا به سر رسیده و از این به بعد قرار است تن و بدنمان مقابل تیمهای عربی درجه2 و3 بلرزد. این شتابزدگی که مطلقا نمیتوانست پشتوانه منطقی خاصی داشته باشد، شاید تنها یک واکنش احساسی متناسب بود به سیل تحسینهای عجولانه از مارک ویلموتس که در ماههای اول حضورش در تهران نثار او میشد. بعد از چند نمایش هجومی و پرگل، مخالفان قدیمی کیروش به شکلی اغراقآمیز مشغول ستایش از او شدند تا به این ترتیب به بازیهای تدافعی عصر کارلوس طعنه زده باشند. حالا هم جواب آن موج، با موج شادمانیهای ناشیانه از باخت ایران در منامه داده میشود. وسط بیفایدهترین دعوای تاریخ اما تنها چیزی که قربانی میشود، تیم ملی این مملکت است.
دلمان برای مارک ویلموتس میسوزد. او از همه جا بیخبر وارد معرکهای شده که نهتنها ارتباط مستقیمی به شخص خودش ندارد، بلکه حتی مربوط به زمان فعلی هم نیست. عدهای کتککاریهایشان را کردهاند و رفتهاند، اما گرد و خاک باقیمانده از آن دعوا، در حلق کسی فرو میرود که از همه جا بیخبر است. ویلموتس امروز نمیتواند مطمئن باشد هر تمجیدی که از او میشود، خالصانه و صادقانه مربوط به رفتار و عملکرد خودش است؛ چرا که پشت هر کدام از این تعریفها، ممکن است کنایهای به کیروش خوابیده باشد. همینطور او نمیتواند درک کند چرا وقتی تیمش (تیم ملی کشور ما) بازی دارد، عدهای مشتاقانه منتظر شکست خوردن این گروه هستند! او قطعا درک نمیکند چرا واکنشها به یک باخت عادی باید تا این اندازه گلدرشت باشد. تیم ملی حتی در دوره کیروش هم در منامه مشکل داشت و با گل ثانیه آخری مجتبی جباری از شکست گریخت، اما طوری وانمود میشود انگار با این باخت حداقلی، چند سطح از اعتبار و تواناییهای تیم ملی کاسته شده است.بهنظر میرسد نصیحتها برای پایان دادن به این جدال کودکانه و بینتیجه فایدهای ندارد. موافقان و مخالفان کیروش تا ابد دوست دارند با هم سرشاخ باشند، اما کسی که به معنای واقعی کلمه استحقاق دلسوزی را دارد، شخص مارک ویلموتس است؛ میهمان بعد از جنگ که روی شیشهخردههای باقیمانده از دعوا قدم میزند.