• چهار شنبه 5 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 15 شوال 1445
  • 2024 Apr 24
پنج شنبه 25 مهر 1398
کد مطلب : 85778
+
-

به عقب برنمی‌گردیم

محمدرضا نصیری| همان جنگ تکراری مدافعان و منتقدان تیم ملی؛ فقط این‌بار جای حامی متعصب با منتقد سرسخت عوض شده است. حامی دیروز تیم ملی حالا در جایگاه مسخره‌کننده قرار گرفته برعکس. خدا را شکر که با ظهور شبکه‌های اجتماعی هر فردی بدون یا با تخصص لازم این امکان را دارد تا نظر خود را ابراز و حکم خود را صادر کند. کسی که تا دیرو از باخت و حذف تیم ملی ابراز خوشحالی می‌کرد به آنهایی که هشتگ مربوط به اخراج ویلموتس یا بازگشت کی‌روش را داغ کرده‌اند، می‌تازد که چرا از باخت تیم ملی خوشحال‌ هستند. خوشحال‌ها همان‌هایی هستند که در دوره کی‌روش به منتقدان اتهام وطن‌فروشی و خیانت و قلم‌فروشی می‌زدند و حالا همین اتهام مثل بومرنگ به‌خودشان برگشته است. این فرمول جواب می‌دهد؛ هر کس که از شکست تیم ملی ابراز رضایت کرد، خائن است. خوشحالی از باخت تیم ملی حکم وطن فروشی را پیدا کرده است. آنهایی که چنین حکم‌هایی را پس از حذف ایران از جام‌ملت‌ها برای منتقدان می‌دادند، حالا خودشان در جایگاه متهم قرار دارند و حکم‌های مشابهی دریافت می‌کنند. اصلا چه اشکالی دارد کسی از باخت تیم ملی فوتبال کشورش ناراحت نشود یا حتی خوشحال شود؟ چرا فوتبال باید با همه‌‌چیز در هم بیامیزد؟ تعصب به تیم ملی ورزشی یکی از سخیف‌ترین وجه‌های ناسیونالیسم است. در دنیای امروزی ناسیونالیسم افراطی و حتی عادی هم از سوی روشنفکران و طرفداران نظریه جهان‌وطنی مردود شناخته می‌شود. شاید برای همین است که وقتی بازیکنان تیم ملی مردان و زنان ایتالیا هنگام خواندن سرود ملی کشورشان آنگونه با رگ‌های متورم فریاد سر می‌دهند و بغض می‌کنند، از سوی کاربران شبکه‌های اجتماعی در سراسر دنیا مورد تمسخر قرار می‌گیرند. مگر بازی با لیختن‌اشتاین جنگ جهانی است که به این شکل خودتان را منفجر می‌کنید؟  یک بازی فوتبال در پیش دارید و نه چیز دیگری. مگر وقتی تیم ملی واترپلو یا تیم کبدی کشورتان می‌بازد، الزاما باید زانوی غم بغل بگیرید؟ مگر زمانی که نماینده کاراته کشورتان یک مسابقه ورزشی را به حریف واگذار می‌کند، بخشی از خاک مملکت را از دست داده‌اید؟ فوتبالی نگاه کنید. اینکه به بحرین یا عربستان یا بقیه دشمنان‌مان که کم هم نیستند ببازیم، چیزی نیست که با بهترین امکانات و بهترین مربیان بتوان از روی دادن آن پیشگیری کرد. یک توپ به تیر می‌خورد و وارد دروازه نمی‌شود، داور یک پنالتی را نمی‌گیرد و یک تیم می‌بازد؛ به همین سادگی. تکرار عوامانه شعار بازگرداندن کی‌روش (و برانکو از سوی برخی پرسپولیسی‌ها) از سوی افرادی صورت می‌گیرد که خیلی جدی فوتبال را دنبال نمی‌کنند و گاهی نتایج آن را می‌بینند یا بازی‌های مهم را که جنبه ملی و حیثیتی دارد تماشا می‌کنند؛ همان‌هایی که از تیپ کی‌روش یا ژست‌های ناسیونالیستی او غش و ضعف می‌روند و از لهجه شیرین افشین قطبی قند توی دل‌شان آب می‌شود یا با شال قرمز برانکو باد افتخار در غبغب‌شان می‌پیچد. همیشه یک مقطع در گذشته نه چندان نزدیک داریم که مردم از آن به‌خوبی یاد کنند و بگویند یادش به خیر چه دورانی داشتیم. همیشه یک دوران خدا بیامرز یا دوران طلایی سابقی داریم که تصور می‌کنیم از الان بهتر بود. اگر در تاکسی با نفر بغل‌دستی درباره باخت به بحرین حرف بزنی بدون تردید می‌گوید که دیگر دوران کی‌روش و ولاسکو تکرار نخواهد شد. هیچ‌کس به‌خودش زحمت نمی‌دهد که با یک تحقیق و جست‌وجوی ساده بفهمد ما بهترین نتایج تاریخ‌مان را در دوران پس از ولاسکو گرفته‌ایم. ما با کی‌روش سبک بازی مشخصی داشتیم و برای همین به کمتر تیم آسیایی می‌باختیم اما هیچ‌وقت هیچ جامی نبردیم. سبک بازی ما کاملا منفعلانه بود؛ توپ را به حریف می‌دادیم و می‌گفتیم بیا جلو ببینیم چه‌جوری می‌خواهی گل بزنی. با حریف ضعیف و قوی به همین شکل بازی می‌کردیم و منتظر می‌ماندیم تا روی ضربه‌های ایستگاهی و پرتاب اوت و ضدحمله از معدود فرصت‌ها گل بسازیم. فرصت گلزنی زیادی به تیم مقابل نمی‌دادیم و موقعیت گل زیادی هم به‌دست نمی‌آوردیم. الان نگاهی به بیشتر بازی‌های لیگ که بیندازیم متوجه می‌شویم کی‌روش رفته اما سبک او هنوز هست. تیم‌ها برای گل نخوردن به میدان می‌روند. برانکو در 2 فصل آخرش پرسپولیس را همین‌شکلی به مصاف حریفان می‌فرستاد. کی‌روش رفت اما روح او در لیگ ما حلول کرده. حالا یک مربی بلژیکی داریم که از این سبک پیروی نمی‌کند. او مجبور است با بازیکنانی که میراث کی‌روش و دستچین فدراسیون هستند و به فوتبال منفعلانه عادت داشتند، سبکی تهاجمی و فعالانه را پیاده کند. حالا ما می‌خواهیم حمله کنیم و در زمین بحرین و کره‌جنوبی موقعیت‌های زیاد بسازیم. نیمه اول خیلی بدی داشتیم اما مگر در دوران سرمربی قبلی ده‌ها نیمه و دو نیمه بد نداشتیم؟ مگر دو ساعت بعد از باخت ما کی‌روش هم نباخت؟ آن هم با نتیجه 3 بر هیچ به الجزایر و درحالی‌که سرمربی ستاره‌های تیم ملی کلمبیا بود؟ مگر 3 بازی صفر ـ صفر پیاپی را با کلمبیا سپری نکرد؟ به عقب برگردیم تا به بحرین نبازیم و صفر ـ صفر کنیم؟ که با مالدیو هم مثل بازی با اسپانیا و آرژانتین بازی کنیم؟ نبازیم اما از نباختن لذت نبریم؟ تمجید از ویلموتس بعد از چند بازی امیدوارکننده زود بود اما انتقاد از او زود نیست؟ یادمان باشد ما با این باخت از هیچ‌جا حذف نشده‌ایم و شرف‌مان را هم نباخته‌ایم و بخشی از خاک‌مان را هم از دست نداده‌ایم. مهلت بدهیم ویلموتس بازیکنانش را خودش انتخاب کرده و سبک مورد نظرش را در مغز آنها فروکند.

این خبر را به اشتراک بگذارید