خون دلخوردگان از یادها فراموش
اصغر ضرابی ـ منتقد و روزنامهنگار پیشکسوت
فردا سالگرد درگذشت «حسین خدیوجم» دانشپژوه فرهیخته و تلاشگر گرانقدر فرهنگ و ادب ایران است.
او نیز از خیل عظیم فرهیختگان، استادان و فرهنگسازانی است که خون دل خوردند، مهجور زیستند و در گمنامی به مرگ پیوستند. در این میان تنها چند تن مانند عبدالحسین زرینکوب، دکتر محمد معین و در میان زندگان گرانقدر محمدرضا شفیعیکدکنی، اسم و رسمی، آن هم نه چندان که باید دارند.
بد نیست کسانی که داعیه تلاش برای اشاعه فرهنگ دارند، بدانند که دکتر محمد معین چنان سرگرم فیشبرداری از لغات و اصطلاحات بود که فرصت بسیاری از کارهای شخصی را از دست داده بود.
مرحوم معین پیوسته میگفت: «میترسم عمرم وفا نکند و این فرهنگ لغت ابتر بماند.»
این هراس او را چنان به سختکوشی وا میداشت که به گفته خادمه منزلش، بسیاری از شبها ظرف شام او دست نخورده میماند.
چنانکه گفتم جز این چند بزرگوار و معدودی دیگر بسیاری از کسانی که جوانی و سلامت خود را در راه اعتلای فرهنگ از دست دادهاند، چنان گمنامند که شاید همسایه دیوار به دیوارشان نیز از شأن علمی آنها بیخبر باشد.
حسین خدیوجم، علیاصغر حلبی، محمدجواد مشکور، سلیمنسیاری، محمدامین ریاحی، جلیل تجلیل، اسماعیل حاکمی و ... از این جمله بودند که با وجود خدمات گرانسنگشان مردم عادی که هیچ، حتی اکثر دانشجویان نیز آنان را نمیشناسند و به قول نویسنده عالم آرای نادری «این دهر بوقلمون و گردش این چرخ واژگون» را رسم چنان است که دانشپژوه سختکوش و فاضلی چون خدیوجم را حتی برخی از استادان نیز نشناسند.
قیاس کسانی چون خدیوجم که با این همه فضل و کمال ناشناخته ماندهاند با کسانی که در عین شهرت در اوج بیهنریاند مانند سنجه روزگار عرضهکنندگان کتاب است با گردانندگان سالنهای مملو از جمعیت پیتزاخوری و کافیشاپها. امثال خدیوجم از مسابقه لذتجویی و ثروتاندوزی و قدرتطلبی کنار کشیدند تا عزلتی ناسترون زاینده و پویا داشته باشند.
خدیوجم به عرقریزان روح، تن در داد تا اثر عظیم امام محمد غزالی یعنی کتاب گرانقدر احیاء العلومالدین را تصحیح کند. پس از آن تصحیح، انتقادی را باز برای اثر دیگری از غزالی، کیمیای سعادت با سالها مرارت و مداقه به کار گرفت. همچنین در نظر داشت کتابهای «مقاصدالفلاسفه یا المقاصدفیبیان اعتقادالاوایل و تهافتالفلاسفه را تصحیح و مقابله کند که دست مرگ فرصت از او گرفت.
جز اینها کتابهای البسیط، معیار العلم و فضائح الباطنیه و فضائل المستظهریه معروف به المستظهری و الوجیز و مخصوصا مشکاتالانوار، القسطاس المستقیم و بدایهالهدایه و نصحیتالملوک همچنین آخرین اثر غزالی الجامعالعوام و العلمالکلام را آنقدر خوانده بود که میتوان گفت هیچ مقطعی از عمرش بدون آثار این اندیشمند شهیر سپری نشد. سخن درباره ابوحامد غزالی حتی به اجمال در این فرصت میسور نیست اما برای اینکه علت علاقه امثال خدیویجم به غزالی دانسته شود باید گفت غزالی در قرن پنجم هجری در توس به دنیا آمد و در 55 سالگی درگذشت. حیرتانگیز است که در این مدت بیش از 50 اثر گرانقدر به جای گذاشته است. تأثیر او بر بزرگانی مانند شهابالدین سهروردی و محیالدین ابنعربی و شاهنعمتالله ولی مشهود است و شاعر بلندآوازهای چون مولوی در 70درصد اثرش امام محمدغزالی است؛ یعنی تأثیر غزالی چه در غزلیات و چه مثنویهای مولوی هویداست.
روانشاد حسین خدیو جم، سراغ چهره کممانند و بزرگی مانند غزالی رفت و شگفتا و دریغا که چون خود غزالی کوتاه زیست. با این همه گرچه خدیوجم را جز، معدودی نشناختند اما او خود وسیلهای برای شناختن بیشتر و بهتر غزالی شد.