انتشار گزارش همشهری از تلاش دختر 14ساله برای نجات پدرش از قصاص و کمکهای خیران برای فراهم کردن مبلغ دیه، باعث نجات پدر از مجازات مرگ شد. بهگزارش همشهری، این پرونده مرداد سال 89به جریان افتاد. مردی به نام علیرضا فیروزکوهی، در جریان درگیری با همسرش در شهرستان مهریز استان یزد، ناخواسته او را به قتل رساند و پس از آن دچار عذاب وجدان شد و با مراجعه به کلانتری، راز این جنایت را فاش کرد. او گفت که از مدتی قبل از همسرش 200هزار تومان قرض گرفته بود اما چند روزی بود که بر سر این پول با هم درگیری داشتند. در نهایت نیز درگیری آنها باعث شد که وی کنترلش را از دست داده و ناخواسته او را به قتل برساند. پس از آن بود که علیرضا با داشتن دختری خردسال به زندان افتاد و مدتی بعد در دادگاه به قصاص محکوم شد. از همان زمان تلاشهای دخترش برای نجات او آغاز شد. پدر و مادر مقتول در زاهدان زندگی میکردند و دختر نوجوان چندین بار به خانه آنها رفت و از پدربزرگ و مادربزرگش خواست که پدرش را ببخشند. مدتی بعد مسئولان زندان یزد نیز به کمک این دختر رفتند و با انجام چندین جلسه صلح و سازش، اولیای دم که تنها درخواستشان قصاص بود، از حقشان گذشتند اما شرط کردند که درصورت دریافت دیه حاضر به گذشت هستند. در این میان پدر مقتول شرط دیگری هم مطرح کرد. اینکه اگر تا آخر سال 96همه مبلغ دیه را دریافت نکند، حکم قصاص را اجرا خواهد کرد. با انتشار گزارش این پرونده در همشهری، بسیاری از شهروندان در تماس با روزنامه برای کمک به دخترنوجوان و پدرش اعلام آمادگی کردند. با تلاش خانواده قاتل و خیرین، بخشی از مبلغ دیه فراهم شد اما دختر نوجوان برای دیدن دوباره پدرش و درآغوش گرفتن او همچنان چشم به راه کمک خیرین بود. در این شرایط تلاشها برای نجات مرد محکوم به قصاص ادامه یافت تا اینکه خانواده مقتول قبول کردند در ازای دریافت چک برای بقیه پول دیه، از قصاص بگذرند. به این ترتیب بود که آنها رضایت خود را رسما به دادسرا اعلام کردند و علیرضا پس از تحمل 7سال زندان از مجازات قصاص گریخت. اوایل اسفندماه او به دادگاه منتقل شد تا از لحاظ جنبه عمومی جرم محاکمه شود. پس از پایان محاکمه نیز با توجه به پشیمانی و ندامت علیرضا در زمانی که در زندان بود، قضات رأی به آزادی او دادند و به این ترتیب وی پس از 7سال توانست طعم آزادی را بچشد و به آغوش خانوادهاش بازگردد.
زندگیام را دوباره میسازم
علیرضا حالا و پس از آزادی از زندان در خانه پدریاش همراه دخترش زندگی میکند و میگوید که همه تلاشاش را میکند تا دخترش خوشبخت شود. گفتوگو با او را بخوانید.
کی از زندان آزاد شدی؟
همان روزی که از لحاظ جنبه عمومی جرم محاکمه شدم، قضات رأی به آزادیام با قرار تامین دادند تا این رأی نهایی شود.
چه احساسی داشتی؟
من از زمانی که دستگیر شدم در زندان بودم. حتی یک روز هم مرخصی نداشتم. بعد از این همه سال توانستم خانوادهام را ببینم و از خوشحالی نمیدانستم چه کنم. از همه مردم و خیرین که به من کمک کردند ممنونم.
چقدر از مبلغ دیه یا وجهالمصالحه باقی مانده است؟
خانواده مقتول درخواست 400میلیون تومان کرده بودند. خانوادهام دار و ندارشان را فروختند و با کمکهای مردم و خیرین 300میلیون تومان فراهم شد. برای بقیه مبلغ هم خانواده مقتول چک گرفتهاند که تاریخش برای سال 98است. امیدوارم بتوانم کاری دست و پا و چکها را پاس کنم.
هنوز مشغول بهکار نشدهای؟
راستش آخر سال است و هر جا میروم میگویند که کارگر نمیخواهند. اما من خسته نمیشوم و هر روز دنبال کارم.
دخترت چه حسی دارد؟
خیلی خوشحال است. ما حالا در خانه پدریام همراه مادرم زندگی میکنیم و تلاش میکنم زندگیام را از نو بسازم.