
گشت و گذار در محله اسلام آباد
اینجا نشانی از شهر نیست

مریم قاسمی_ خبرنگار
ساکنان منطقه18 محله اسلامآباد را با خانههای کوتاه قد و فرسوده آن میشناسند. کسی که برای نخستین بار پا به این محله میگذارد، اینجا را شبیه روستایی دورافتاده میبیند. در بیشتر خانهها باز یا نیمه باز است و پشت آنها پردههای قدیمی و چرکتاب خودنمایی میکند. با اینکه آفتاب تابستانی یک طرف خیابان اصلی را قبضه کرده، اما سرگرمی اهالی نشستن روی چهارپایههای کوتاه و خیره شدن به دوردستهاست. گاهی پیرمردها و پیرزنها ساعتها دورهم و جلو خانههایشان مینشینند و لحظات تکراری را میگذرانند، ولی زمانی که از آنها میپرسیم که چند سال است ساکن محلهاید، سال، ماه و روز دقیقش را میدانند. بیشتر ساکنان محله بین 20 تا 30سال است که در اینجا زندگی میکنند. روزگاری شهر و دیار خود را ترک کرده و به اسلامآباد آمدهاند و حالا چند بچه و نوه دارند.
چوبداری میبینیم که انگار سالهاست در این حرفه فعالیت دارد. او زیر آفتاب و با شور و اشتیاق وصفنشدنی کار میکند. به طرفش میرویم تا با او بیشتر آشنا شویم، اما راهش را کج میکند و نمیخواهد که با ما حرف بزند. در اینجا هرکسی به کاری مشغول است. بانوان هم به کارهایی مانند منجوقدوزی، بافتنی، پاککردن سبزی و... سرشان گرم است تا درآمدی داشته باشند و حوصلهشان سر نرود. بعضی دختران دمبخت محله هم، اوقات بیکاری خود را به خیاطی کردن و آرایشگری میپردازند. آنها برای اینکه هنری داشته باشند، از دوستان و هممحلهایهای خود هر هنری را که بلد باشند، یاد میگیرند. بعضی شهروندان محله اسلامآباد تنها زندگی میکنند و با اینکه شغل دائمی ندارند، اما تلاش میکنند تا درآمدی کسب کنند و از کار فراری نیستند.
زنان مانند مردان کار میکنند
کوچهپسکوچههای محله اسلامآباد را یکی پس از دیگری طی میکنیم. در یکی از کوچهها بوی سبزی قرمه سرخ شده پر شده.
اول صبح است و یکی از بانوان میگوید: «بعضی بانوان محله اسلامآباد سرپرست خانوار هستند و برای تأمین مخارج زندگی مجبورند کار کنند. تعدادی از آنها سبزی پاک میکنند، بعضی میشویند، خرد میکنند و تعدادی سرخ و بستهبندی میکنند.» در این میان بانوی میانسالی که متوجه حضورمان در محله شده، جلو میآید و ما را به خانهای بزرگ با اتاقهای تو در تو میبرد. وسط حیاط این خانه قدیمی یک ظرف بزرگ پر از سبزی روی اجاق گاز دیده میشود. پیرزن میگوید: «چرخ زندگی ما هم اینطور میچرخد، خدا را شکر. ظاهر و باطن زندگی ما همین است که میبینید.»
هرکاری از دستمان برآید، انجام میدهیم
بانوی دیگری در حال سرخ کردن سبزی قرمه است. کفگیر در یک دست و حلب روغننباتی در دست دیگرش دارد. همینطور که مشغول صحبت با بانوان هستیم، بعضیهایشان خود را از چشم عکاس ما دور میکنند تا مبادا عکسی از آنها گرفته شود. میگویند نمیخواهیم آبرویمان برود! وقتی خیالشان راحت میشود که از آنها عکس نمیگیریم، یکی از آنها میگوید: «ما برای تأمین مخارج زندگی خانواده هرکاری که از دستمان بر میآید انجام میدهیم تا بچههایمان راحت زندگی کنند. امروز سبزی خرد و سرخ میکنیم و فردا ترشی میاندازیم تا درآمدی کسب کنیم.»
بچهها نانآور خانهاند
در محلهها، کودکان و نوجوانان دلشان خوش است به تفریح و سرگرمی تابستان، اما بچههای محله اسلامآباد برای کسب درآمد و تأمین مخارج زندگی، ابتدای صبح از محله خارج میشوند تا لقمه نانی برای خانواده به دست آورند. در این محله خبری از دوچرخهبازی پسربچهها و خالهبازی دختربچهها نیست، اما در گشتوگذارمان دوچرخه زهوار دررفتهای میبینیم که جلو یک خانه پارک شده است. یکی از بچهها که صاحب دوچرخه را میشناسد، میگوید: «پدر صاحب این دوچرخه مکانیک است.» در همین زمان پسربچهای
10 ـ 11ساله با لبخندی بر لب از راه میرسد. صاحب دوچرخه است و میگوید: «در این محله همین یک دوچرخه را داریم و با بچهها نوبتی سوار میشویم.» در یکی از کوچهها دختربچههایی میبینیم که به تقلید از مادرهایشان، جلو در خانهها جمع شده و با هم حرف میزنند. همینطور دختربچههایی میبینیم که روی دیوار یا درختان، رخت آویزان میکنند.
محلهای در چند قدمی شهرک ولیعصر(عج)
بعد از گشتوگذار در محله اسلامآباد، تصویری خاکی و پر از زباله پیش چشمانمان ظاهر میشود. با اینکه محله اسلامآباد در فاصله چند قدمی از شهرک ولیعصر(عج) قرار دارد، اما از نظر امکانات رفاهی فاصله زیادی با شهرک دارد. غروب که میشود، اسلامآباد در تاریکی فرو میرود و کمتر کسی جرئت میکند بیرون از خانه باشد. زمین بازی بچهها جایی است در کنار زبالهها و نخالههای رها شدهاند. یکی از اهالی میگوید: «شما را قسم میدهیم به مسئولان بگویید این آشغالها را جمع کنند. کارگران شهرداری، محله ولیعصر(عج) را که بغل گوشمان است، رفت و روب میکنند، اما زبالههای اسلامآباد را جمع نمیکنند.»
یکی از بانوان اسلام آباد: ما برای تأمین مخارج زندگی خانواده هرکاری که از دستمان برمیآید انجام میدهیم تا بچههایمان راحت زندگی کنند. امروز سبزی خرد و سرخ میکنیم و فردا ترشی میاندازیم تا درآمدی کسب کنیم