187سارق، زورگیر و مالخر در خیابانهای مختلف پایتخت دستگیر شدند
نقشههای مجرمانه در هتل، آرایشگاه و خیابانها
الهه فراهانی ـ روزنامه نگار
کارآگاهان پلیس آگاهی پایتخت در چهارمین مرحله از طرح کاشف موفق شدند 187سارق، زورگیر و محکوم فراری را دستگیر کنند.
به گزارش همشهری، این 187نفر در قالب 47باند فعالیت میکردند که در عملیات هماهنگ و غافلگیرانه به دام افتادند. اجرای این عملیات دلیلی شد تا سردار حسین رحیمی، رئیس پلیس پایتخت صبح دیروز در جمع خبرنگاران حاضر شود و به تشریح دستاوردهای این طرح بپردازد. وی گفت: همکاران من پس از حدود یکماه انجام کار اطلاعاتی و پلیسی، این مجرمان را شناسایی کردند و ظرف ۴۸ساعت آنها را به دام انداختند.
وی گفت: دستگیرشدگان در قالب ۱۱باند زورگیری و کیفقاپی، ۱۵باند سرقت از منازل، ۱۰باند سرقت خودرو و لوازم خودرو و 2باند جعل و کلاهبرداری و برخی نیز با معرفی خود بهعنوان مأمور سرقت میکردند. همچنین یک باند سه نفره که تهدید به اسیدپاشی کرده بودند و یک گروه سارقان مسلح و 12محکوم فراری نیز ازجمله دستگیرشدگان هستند.
به گفته سردار رحیمی، این افراد به 3هزار سرقت اعتراف کردند و تنها یکی از سارقانی که دراین طرح دستگیر شده به سرقت ۲۰۰موتور سیکلت اعتراف کرده است.
رئیس پلیس تهران درباره وضعیت زهرا کوچولو، دختربچه ۲۱ماههای که اواخر تابستان امسال در منطقه قلعهنو شهرری ناپدید شد، گفت: از همان ساعات اولیه اعلام خبر مفقودی این دختربچه تیمهای ویژه از پلیس آگاهی رسیدگی به موضوع را در دستور کار خود قرار دادهاند و تحقیقات کارآگاهان در این پرونده همچنان ادامه دارد.
وی با بیان اینکه توقع داریم خانواده این دختربچه با پلیس همکاری بیشتری کنند خاطرنشان کرد: بررسیها و سرنخهایی که ما از این پرونده بهدست آوردهایم حاکی از آن است که بحث ربودن این دختربچه منتفی است.
جوان جنوبی خود را شیخ عرب جا میزد
در میان متهمان، ظاهر یکی از آنها متفاوتتر از بقیه است؛ او لباس سفید عربی پوشیده و چهرهای آفتابسوخته دارد. فوقلیسانس هتلداری است و برای شکار طعمههایش به هتلی مجلل در شمالغرب تهران میرفت و دختران جوان را به دام میانداخت.
چطور به طعمههایت نزدیک میشدی؟
من نزدیک نمیشدم. آنها میشدند! من در لابی مینشستم و دختران سراغم میآمدند. فوقلیسانس هتلداری دارم و مسلط به زبان انگلیسی و عربی هستم. من به لابی هتل میرفتم برای کار. کارم این بود که عمدتا توریستها بهخصوص عربها را شناسایی میکردم؛ اغلب کسانی که تاجر بودند و در تهران نیاز به مترجم داشتند، با آنها صحبت میکردم و قرارداد کاری میبستیم. از این راه درآمد کسب میکردم. البته مادرم عرب است و پدرم ایرانی. بارها به امارات، قطر و دوبی سفر کردهام و آشنایی کامل به فرهنگ عربها دارم.
وقتی سراغت میآمدند، چه میخواستند؟
مثلا همین دختری که با شکایت او دستگیر شدم به سمتم آمد. من همیشه لباس شیخهای عرب را میپوشم. دختر جوان فکر کرد که شیخ پولدارم و من هم به هیچ عنوان با او فارسی صحبت نکردم تا شک نکند. عربی بلد نبود و دست و پا شکسته انگلیسی صحبت میکرد. بعضی وقتها هم از گوگل ترنسلیت استفاده میکرد. واقعا باورش شده بود که شیخ عرب هستم. در حال گفتوگو بودیم که موبایلش زنگ خورد. آن طرف خط دوستش بود که چون بلند صحبت میکرد حرفهایش را شنیدم. او به دوستش گفت یک شیخ پولدار عرب را به دام انداخته است. برای دوستش توضیح داد که با عرب پولدار دوست شده و قصد دارد اموالش را تصاحب کند. عصبی شدم و نقشه کلاهبرداری کشیدم.
از نقشهات بگو؟
دخترجوان به خیال اینکه شیخ پولدار تور کرده مرا برای ناهار دعوت کرد. در همان هتل ناهار خوردیم و زمانی که میخواست پول غذا را حساب کند رمزش را بهخاطر سپردم. در یک لحظه بدون اینکه خودش متوجه شود کارت عابربانکش روی زمین افتاد که آن را برداشتم. بعد از آن دختر جوان شمارهام را گرفت تا دوباره با من قرار بگذارد. حتی قرار شد مرا به خانهاش دعوت کند که پس از رفتن او به مغازه طلافروشی رفتم و 50میلیونی را که در حسابش بود خالی کردم و سکه خریدم.
اما دختر جوان در شکایتش عنوان کرده که کیفش را سرقت کردهای و حتی طلاهایش هم داخل کیف بوده است.
نه. دروغ است.
چند دختر را با این شگرد بهدام انداختی؟
تنها از همین دختر سرقت کردم. از بقیه نتوانستم سرقت کنم.
چرا؟
نتوانستم شماره کارتشان را بهدست آورم و خیلی زود هم دستگیر شدم.
کجا دستگیر شدی؟
در هتل قرار کاری داشتم که دستگیر شدم.
شناسایی سوژه در آرایشگاه
مرد آرایشگر در نیاوران مغازهای اجاره کرده و آرایشگاه مردانه راه انداخته بود. اکثر مشتریان او پولدار بودند و همین باعث شد با یکی از دوستانش برای سرقت از خانه مشتریانش نقشه بکشد.
چه شد که یک آرایشگر تصمیم به سرقت گرفت؟
وسوسه شدم و حالا هم بهشدت پشیمانم. همهچیز تقصیر دوستم بود.
بیشتر توضیح بده.
یکی از دوستانم چند وقت پیش به آرایشگاهم آمد. در حال کوتاه کردن موهای مردی بودم که بهنظرم تاجر بود. او تلفنی از جابه جا کردن حسابهای ارزی حرف میزد. بهنظر میرسید میلیاردر است. البته از این مدل مشتری زیاد داشتم. بعد از رفتن او، دوستم گفت آمار این پولدارها را بهدست بیاور تا از خانههایشان سرقت کنیم. میگفت یکی از دوستانش به تازگی از زندان آزاد شده و تبحر خاصی در دستبرد به خانهها دارد. من هم وسوسه شدم و قبول کردم.
سرقتها را چطور انجام میدادید؟
مهدی، سارق اصلی بود. هنوز یکماه هم از آزادیاش از زندان نمیگذشت. من آمار طعمههایم را به او دادم و مهدی هم در فرصتی مناسب با همدستی دوستش که در زندان با او آشنا شده بود، خانهها را خالی میکردند.
چقدر سهم تو میشد؟
کلا حدود 2، 3میلیارد تومان گیرم آمد.
به چند خانه دستبرد زدند؟
4خانه را خالی کردهاند. درنهایت هم آنها از طریق دوربینهای مداربسته شناسایی و دستگیر شدند و مرا لو دادند.
سرقت مسلحانه مرد اسیدی
امیر، اردیبهشت امسال پس از گذشت 10سال و 5ماه از زندان آزاد شد، اما هنوز مهر آزادیاش خشک نشده به جرم سرقت مسلحانه دستگیر شد. قرار بود او با همدستانش به یک صرافی و طلافروشی هم دستبرد بزنند اما ناکام ماندند.
از اینکه چندماه بعد از آزادی دوباره باید به زندان بروی چه حسی داری؟
همهچیزم را در زندگی باختهام. همسن و سالهای من همه خوشبخت هستند؛ ازدواج کردهاند، بچه دارند، کار خوب دارند، اما من در 40سالگی مجردم، بیکارم و یک سابقهدارم. همه اینها عذابم میدهد.
با چه شگردی سرقت میکردی؟
ماجرایش مفصل است. چند وقت پس از آزادیام از زندان یکی از دوستانم سراغم آمد و با هم نقشه دستبرد به یک طلافروشی و صرافی را کشیدیم. برای شروع کار از فردی اسلحه خریدم. پولش را ندادم چون پولی نداشتم. قرار شد لوازم داخل خودرو سرقت کنم و هرچه میدزیدم به جای پول اسلحه به او بدهم. فقط این نبود؛ زندگی خودم هم خرج داشت. گاهی ماشین برادرم را میگرفتم میرفتم مسافرکشی تا اینکه تصمیم گرفتم با تهدید اسلحه از طعمههایم سرقت کنم. طعمههایم را از میان زنان و دختران انتخاب میکردم. وقتی بهعنوان مسافر سوار میشدند اسلحه را به سمتشان میگرفتم و آنها را تهدید به قتل میکردم. با این ترفند هرچه داشتند به من میدادند، اما چیز خاصی گیرم نیامد. یکی از آنها دستبندش را به من داد که بعد متوجه شدم بدل است. 2 دختر دیگر هم از ترسشان کیفشان را به من دادند که داخل کیف چیزی نبود.
در پروندهات نوشته شده فردی را با شلیک گلوله زخمی کردی.
بله، درست است. فردی که زخمیاش کردم، مرد بود نه زن. داشتم رانندگی میکردم و در خیابان میرزای شیرازی بودم. مواد مصرف کرده بودم. مواد مخدر اسید که به تازگی مصرف آن در میان جوانها مد شده است. مواد مخدری که خطرناک و بهشدت توهمزاست. آن شب من اصلا در حالت عادی نبودم که چشمم به مردی افتاد. او قصد داشت سوار ماشینش شود که خفتش کردم. اسلحه را به سمتش گرفتم تا با تهدید، اموالش را سرقت کنم، اما نمیدانم چه شد که گلولهای شلیک شد و به کتفش خورد. همین باعث شد زخمی شود و من از ترسم بیآنکه سرقتی انجام دهم فرار کردم.
گفتی سابقه داری و قبلا زندان بودی، درست است؟
سابقه کیفقاپی دارم. 11سال پیش بالای صد مورد کیفقاپی داشتم؛ با 200میلیون تومان رد مال. دستگیر شدم و با حکم دادگاه 10سال و 5ماه زندان بودم. گفتم که اینهمه سال جوانیام پشت میلههای زندان تباه شد. البته اشتباه خودم بود و بار دیگر هم این اشتباه را تکرارکردم.