زندانیای که مدتی قبل به جنایتی اعتراف کرده بود اقرارش را پس گرفت
من سارقم؛ نه قاتل
زندانیای که در نامهای از زندان مدعی شده بود مردی را به قتل رسانده است، حالا میگوید همه حرفهایش دروغ بوده و برای خلاص شدن از آزار و اذیت سایر زندانیان چنین نامهای نوشته بود و قتلی مرتکب نشده است.
به گزارش همشهری، این ماجرا به 2هفته قبل برمیگردد. یکی از زندانیان زندان تهران بزرگ، نامهای به یکی از نگهبانان داد و از او خواست هرطور شده نامهاش را به پلیس برساند. او که از مدتی قبل به اتهام زورگیری زندانی شده بود مدعی بود که در جریان یکی از زورگیریها یکی از طعمههایش را به قتل رسانده اما هیچکس متوجه این قتل نشده است. با بررسی محتویات این نامه، بازپرس دادسرای جنایی دستور داد تا این زندانی به اداره دهم پلیس آگاهی منتقل شود تا درباره جنایتی که مدعی است مرتکب شده تحت بازجویی قرار بگیرد. متهم 25ساله در جریان بازجوییهای اولیه به قتل مردی اعتراف کرد و گفت: اوایل امسال مردی را خفت کردم تا اموالش را سرقت کنم. چاقو را روی پهلویش گذاشته بودم تا تسلیم شود اما او مقاومت کرد و با هم درگیر شدیم. در این درگیری چند ضربه به او زدم و در ادامه اموالش را سرقت و فرار کردم. اول مطمئن نبودم که او فوت شده است اما قبل از فرار وقتی نبضش را کنترل کردم فهمیدم که او جانش را از دست داده است. متهم ادامه داد: وقتی دستگیر شدم در اینباره به مأموران حرفی نزدم و بهخاطر زورگیری زندانی شدم تا اینکه عذاب وجدان به سراغم آمد و تصمیم گرفتم به قتلی که مرتکب شدهام اعتراف کنم. اعترافات متهم در حالی بود که همدست او هنوز فراری است و تلاشها برای دستگیریاش به جایی نرسیده است. از سویی بازجوییها از این زندانی ادامه یافت تا صحت اعترافاتش مشخص شود.
با پایان 2هفته تحقیق درباره ادعای جوان زورگیری درخصوص قتل یکی از طعمههایش او دیروز به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد تا توسط بازپرس بازجویی شود. او این بار برخلاف اعترافاتش گفت که قاتل نیست و بهخاطر خلاص شدن از شرایط سخت زندان و آزار زندانیان شرور حاضر شده به قتل اعتراف کند. در این شرایط بازپرس جنایی دستور ادامه تحقیقات از او را صادر کرد.
اعترافاتم دروغ بود
زندانی جوان در دادسرای امور جنایی در گفتوگویی جزئیات بیشتری از انگیزهاش برای قتل را بیان کرد.
چطور شد که به زندان افتادی؟
من همراه یکی از دوستانم زورگیری میکردیم. ما سرقتهایمان را از چندماه قبل از دستگیری شروع کرده بودیم. باهم سوار موتور میشدیم و در خیابانهای غرب و شمالغرب تهران پرسه میزدیم. به محض شناسایی طعمه به سمتش هجوم میبردیم و با تهدید چاقو اموالشان را سرقت میکردیم. گاهی هم وارد مغازهها میشدیم و با تهدید صاحب مغازه پولهایش را سرقت میکردیم.
چطور دستگیر شدی؟
بعد از چند مورد زورگیری مأموران رد من را زدند و دستگیرم کردند اما همدستم هنوز فراری است. من هم محاکمه و به زندان محکوم شدم.
چرا در زندان مدعی ارتکاب قتل شدی؟
همه حرفهایم درباره قتل، دروغ بود. راستش را بخواهید بهدلیل شرایط سختی که داشتم این حرفها را زدم تا برای مدتی از زندان نجات پیدا کنم.
چه شرایط سختی؟
زندانیان قدیمیتر اذیتم میکردند و زندان برایم جهنم شده بود. یکی میگفت باید لباسهایم را بشویی و یکی دیگر میگفت باید ظرفها را بشویی و نظافت کنی. مدام درگیر بودم تا اینکه فکر نوشتن نامه به سرم زد. داستانی ساختگی سرهم کردم و در نامه به دروغ نوشتم که در زورگیریهایم یک نفر را کشتهام. با خودم گفتم با این کار از زندان نجات پیدا میکنم. یا میگویند دیوانهام و من را به بیمارستان روانی میبرند و یا اینکه اعدام میشوم.
یعنی بهخاطر شرایط زندان حتی حاضر بودی پای چوبه دار بروی؟
آن زمان آنقدر شرایطم بد بود که حتی حاضر بودم اعدام شوم. اما حالا فهمیدم که اشتباه کردم. من سارقم نه قاتل.