سپهری شاعر سطرها و رنگها
محمود معتقدی ـ شاعر و منتقد
سهراب سپهری در چشمانداز شعر امروز شاعری انسانمحور و طبیعتگراست. وی خود آوازهای ماندگاری را در سرودههایش به نمایش گذاشته است؛ چرا که دامنه شاعرانگی او تا حوزههای به کارگیری رنگها و نقشمایههایی مدام با نوعی کشف و شهود و نگاهی خردگرایانه و معرفتشناسانه در پیوند با عناصری از ساحت طبیعت و انسان در فضاهایی سهل و ممتنع قرار دارد که از زندگی به روزگار آدمی و از شادیها و رنجهایش در گوشه و کنار آثارش دیده میشود. این نگرش هستیشناسانه به شیوههای مختلف به نمایش گذاشته شده است: «گوش کن/ دورترین مرغ جهان میخواند.»
برجستگیهای ذهنی و زبانی شاعر در قلمروهایی آوایی و چشماندازهایی معنایی همواره از تجربیات درونی آدمی در گذرگاههای زیستن و زندگی همراه است. شاعر در دو منظومه «صدای پای آب» و «مسافر» به رویکردهایی از اسطوره و روایت نزدیک و نزدیکتر میشود. گفتنی است که لایهبندی و بسیاری از فضاهای نشانهشناسی سرودههایش را به نگرشها و موتیفهای «هستی» و «مرگ» در همآمیخته است.
سهراب؛ فضاهای روستایی را جدیتـر از غوغای زندگی شهری میدید و از لحظههایش مدام میسرود: «ابری نیست/بادی نیست/ مینشینم لب حوض.
گردش ماهی، روشنی من، گل، آب/ پاکی خوشه زیست» (حجم سبز)
وی شاعری هوشمند و بسیاری از مفاهیم شعریاش را به گونه استعاری و نمادین همراه کرده است. بسیاری از تجربههای شاعرانه سهراب، منشأ دغدغههای عرفانی و انسانی را در پی دارد. دنیای شرق، پیوسته در چشمانداز شعر وی جایگاه برجستهای در پی دارد. وی در حوزه شعر نیمایی از حس زبان گفتار بهره میگرفت و در انتخاب و همنشینی واژهها، از آرایههای زبانی خاصی بهره میگرفت. وحدت فرم و معنی در سرودههای وی دارای زاویه دید و ابعاد هندسی چندی است.
شاعر در بسیاری از سرودههای نخستین از فضاهای شعری و رمانتیک شاعرانی همچون توللی، نیما و هوشنگ ایرانی و پس از آن در همسایگی شعر فروغ، پیوسته همنواییهایی داشت. زبان و نگاه مدرن شاعر چه از وجه ذهنی و چه از وجه زبانی، دارای روشنیهای حسآمیزی از نگرش شهودی بود. تأثیر از عرفان هندی تا دنیاهای شعر مولانا و عطار در بعضی از آثارش دیده میشود. سپهری در سالهای اخیر در فضای شعر امروز، بیش از هر شاعر دیگری در میان مخاطبان اقبال دارد. از سوی دیگر، چشمانداز نقاشی از طبیعت و کویر جایگاهی تأثیرگذار در شعر او دارد. به عبارت دیگر هماهنگی زبان واژهها و منظر رنگها مکمل یکدیگر بوده و هستند.
او میگوید: «من پر از نورم و شن/و پر از دار و درخت/ پرم از راه، از پل/ از رود/ از موج
پرم از سایه برگی در آب/ چه درونم تنهاست(حجم سبز)
بیگمان میتوان هستی سهراب سپهری را در شعر و نقاشی در صید واژهها و لحظهها در کنار هم دریافت. یادش تازه باد.
(سهراب سپهری- 15 مهر 1307
یکم اردیبهشت 1359)