• جمعه 7 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 17 شوال 1445
  • 2024 Apr 26
پنج شنبه 11 مهر 1398
کد مطلب : 82638
+
-

قتل ناباورانه پسر 9ساله به‌دست پسر عمه 15ساله‌اش

قتل ناباورانه پسر 9ساله به‌دست پسر عمه 15ساله‌اش


تحقیقات پلیس درخصوص مفقود شدن پسری 9ساله در جنوب تهران نشان داد که پسرعمه 15ساله‌اش او را به قتل رسانده است. متهم به قتل در اعترافات هولناکش مدعی شد قصد داشت با ربودن پسر‌دایی‌اش از خانواده او 50میلیون تومان باج‌گیری کند.
به‌گزارش همشهری، پنجشنبه هفته گذشته مردی افغان به کلانتری 115رازی رفت و از گم شدن پسر 9ساله‌اش به نام دانیال خبر داد. او گفت پسرش برای بازی از خانه خارج شده اما دیگر برنگشته است. در این شرایط نام پسر افغان در فهرست افراد فقدانی ثبت شد و مأموران پلیس آگاهی تحقیقات خود را برای پیدا کردن او آغاز کردند. چند روز از ناپدید شدن پسربچه گذشته بود تا اینکه مأموران پلیس در بررسی دوربین‌های مداربسته‌ای که در نزدیکی خانه آنها قرار داشت متوجه شدندکه دانیال بعد از خروج از خانه همراه پسر جوانی از آنجا دور می‌شود. پسر جوان حمید، پسرعمه 15ساله دانیال بود که دستگیر شد و اعتراف کرد که پسردایی‌اش را به قتل رسانده است.
او گفت: روز پنجشنبه جلوی خانه دایی‌ام رفتم و وقتی دانیال بیرون آمد او را با‌خودم به نزدیکی بزرگراه آزادگان بردم و در نزدیکی کوره‌های آجرپزی او را خفه کردم و سپس جسدش را زیر مقداری سنگ و کلوخ پنهان کردم. در این شرایط بود که کارآگاهان با راهنمایی متهم راهی محل وقوع جنایت شدند و جسد دانیال 9ساله را کشف و به پزشکی قانونی منتقل کردند. متهم 15ساله دیروز به شعبه دوم بازپرسی دادسرای جنایی تهران منتقل شد و از سوی بازپرس، مرادی تحت بازجویی قرار گرفت و با تکمیل تحقیقات مقدماتی این پرونده با صدور قرار عدم‌صلاحیت به‌دلیل سن متهم به دادسرای اطفال فرستاده شد.


به خاطر پول پسردایی‌ام را کشتم

متهم 15ساله که دیروز به دادسرای امور جنایی منتقل شده بود در گفت‌وگویی با همشهری جزئیات بیشتری از انگیزه‌اش را برای ارتکاب این جنایت بازگو کرد و گفت که به خاطر پول دست به قتل پسردایی‌اش زده است.

چطور شد که نقشه قتل پسردایی ات را کشیدی؟
ما با هم مشکلی نداشتیم. یک نفر در مترو من را گول زد و گفت این کار را بکن. چند روز قبل یک نفر به نام ناصر را در مترو دیدم. او گفت اگر بچه‌ای سراغ داری، برای من بیاور تا کلیه‌هایش را جدا کنم و بفروشم. او باز گفت اگر هم نمی‌توانی یکی از بچه‌هایی را که آشنایتان است بدزد، بکش و از خانواده‌اش پول بگیر. من هم برای اینکه پول گیرم بیاید دانیال را دزدیدم.
چطور دانیال را ربودی؟
رفتم جلوی در خانه‌شان و منتظر شدم تا او برای بازی بیرون بیاید. حدود 2 ساعت طول کشید تا او بیرون آمد. بعد سراغش رفتم و گفتم بیا برای بازی به اطراف بزرگراه آزادگان برویم. سوار اتوبوس شدیم و به آنجا رفتیم. در نزدیکی کوره‌های آجرپزی پیاده شدیم و من او را به زمین‌های خاکی که هیچ‌کس در آنجا نبود، بردم.
ناصر به تو گفته بود پسردایی‌ات را بربایی، چطور شد که او را به قتل رساندی؟
نمی‌دانم چطور شد اما او را داخل چاله‌ای که آنجا بود انداختم و آرنجم را زیر گلویش گذاشتم و فشار دادم تا اینکه خفه شد. بعد هم نامه‌ای برای خانواده‌اش نوشتم و گفتم که پسرشان را دزدیده‌ام.
در این نامه از خانواده دایی‌ات چه خواسته بودی؟
سعی کردم دستخطم بد باشد تا من را نشناسند. نوشتم که پسرتان را دزدیده‌ام و یک میلیارد تومان برای آزادی‌اش می‌خواهم. البته ناصر به من گفته بود که این را بگو اما بعد پول کمتری بگیر. من هم می‌خواستم در نامه بعدی 50میلیون تومان بخواهم که دستگیر شدم.
از کاری که کردی پشیمان نیستی؟
نمی‌دانم چرا این کار را انجام دادم. من تا کلاس ششم درس خوانده‌ام و بعد هم درسم را رها کردم. از کاری که کرده‌ام پشیمانم.

این خبر را به اشتراک بگذارید