شعر و خاستگاه ازلیاش
هیوا مسیح ـ شاعر و منتقد
اگر شعر را محصول صنعتی ندانیم که نمیدانیم و برای آن منشأ الهام قائل باشیم که در اکثر موارد هستیم، باید بپذیریم که میان دنیای شاعر و مخاطبانش کمترین فاصله وجود دارد. شعری که مورد پذیرش مردم قرار میگیرد، درواقع حرف دل آنهاست؛ البته شیواتر، زیباتر و با بیانی هنرمندانهتر. از آنجا که این شعر حاصل مکاشفه کسی است که آن را سروده است به او تعلق میگیرد؛ بیآنکه زیباییها و توانمندیهای ادبیاش به تنهایی منحصر و مخصوص به علاقه و ذائقه شاعر باشد. به عبارت سادهتر درست است که شاعر موفق به کشف شعر میشود و امتیازات شعر مانند هر آفریده هنری دیگر که مختص هنرمند است، به او اختصاص مییابد اما برای طیف وسیعی از مخاطبان هم میتواند خواندنی و لذتبخش باشد. به عکس اگر فرآیند کشف و شناخت شعر ناقص باشد و ارتباط مخاطب با آن به حداقل برسد، حتی اگر متعلق به شاعری اسم و رسمدار هم باشد، نمیتواند حسی برانگیزد. شاید کثرت اشعار مورد پسند مردم در دیوان بزرگان عرفان به این دلیل باشد که جانهای پاک ظرفیت و پذیرش بالایی را برای جذب معانی و مفاهیم دارند و کمند آنها همواره بر شعر میپیچید که بهترین است و از این رو چون مکاشفهای اعلا دارند، کشفشان نیز عالی است. با این حساب احتمالا وقتی شعری بیروح و بیحس میخوانیم، میشود آن را به حساب بیانگیزگیهای شاعرش گذاشت و اینکه به هر دلیلی نتوانسته است صیدی فربه داشته باشد. اگر در دورهای تعداد آنها از شعرهای خوب و خواندنی سبقت بگیرد باید زمانه را فاقد ظرفیتهای لازم برای شکوفاشدن قریحهها دانست. به استناد تاریخ همه دورهها سعدی و حافظ و فردوسی و مولانا نداشتهاند و در کنار تحولات تاریخی ملزومات فراوان دیگری نیز در تولد یک شاعر دخیل بوده است؛ مواردی که وسعت اندیشه، توجه به ارزشهای انسانی و نازکخیالی را موجب میشوند.