کتابهای پرفروش دنیا را زنان نوشتهاند
«شیوا مقانلو» به دعوت گروه ادبی «اتاقی از آن خود» در مشهد از ادبیات گفت
چند سال است به همت زنان شاعر، نویسنده و فعال ادبی خراسانی، گروهی ادبی با عنوان «اتاقی از آن خود» تشکیل شده است. به گزارش ایبنا، این گروه که نامش را از کتابی به همین نام از نویسنده، منتقد و ناشر انگلیسی «ویرجینیا وولف» گرفت، تلاش میکند با نشان دادن گوشهای از فعالیتهای فرهنگی، ادبی و هنری زنان این خطه و پس از آن کل کشور، انگیزه و چراغ راه تمام زنانی باشد که به خاطر فراموش شدن نامشان، هنر و اندیشه آنان نیز دیده نشده و در سایه گمنامی لغزیدهاند. گروه ادبی «اتاقی از آن خود» در محل گالری رادین مشهد، میزبان «شیوا مقانلو» نویسنده و مترجم و جمعی از شاعران، نویسندگان، روزنامهنگاران و سایر علاقهمندان به حیطه ادبیات و سینما بود.
وی که سال ۱۳۷۶ وارد دانشگاه هنر (دانشکده سینما-تئاتر) و سال ۱۳۸۰ در گرایش تدوین، فارغالتحصیل شد، از دوران دانشجویی به تالیف، ترجمه و تدریس مشغول است. نخستین مجموعه داستان او به نام «کتاب هول» سال ۱۳۸۳ توسط نشر چشمه و نخستین کتاب ترجمهاش به نام «زندگی شهری» (اثر دونالد بارتلمی) سال ۱۳۸۲ توسط نشر بازتاب نگار به بازار آمد. از مقانلو تاکنون بیش از ۴۰ کتاب با ناشران مختلف به بازار ایران وارد شده است. وی در حال حاضر به عنوان مشاور در نشر نیماژ، کنار تدریس، ترجمه و نویسندگی، فعالیت ادبی و هنریاش را هم ادامه میدهد.
مطالبات زنان
مقانلو در این جلسه که با محوریت زنان و جایگاه آنان در ادبیات و سینما برگزار شده بود، ابتدا درباره مطالبات زنان و مواجهه جامعه با این مطالبات و تاثیر آن در نگارش پایاننامهاش گفت: مواجهه من با مطالبات زنان در سال 1382 که مشغول نوشتن پایاننامهام بودم، ناقص و گنگ و شتابزده بود. منابع زیادی در اختیارم نبود و مجبور شدم پایه مطالعاتم را ابتدا روی مطالعه مفاهیم پایه حوزه زنان در سینما بگذارم که منابع در دسترس بیشتری داشت و از این طریق به مبحث مورد اشاره در پایاننامهام برسم و تحلیل کنم.
وی افزود: در پایاننامهام سعی کردم تعریف اشتباهی که از فمینیسم در ایران وجود دارد را اصلاح کنم و بگویم فمینیست اصلا به معنای ضد مرد بودن یا برابری مطلق بین زن و مرد نیست؛ چراکه زن و مرد از تفاوتهای بیولوژیکی گرفته تا تفاوتهای شخصیتی و فردی با یکدیگر فرق میکنند. مقانلو ادامه داد: در این نظریه، اعتقاد به یکسری برابریهای انسانی بر مبنای انسان بودن همه انسانها و حقوق اولیهشان و حفظ شأن انسانی وجود دارد و زن، یک تعریف واحد ندارد بلکه حضور هر زنی در جامعهاش و رسیدن به خواستههایش باید بر اساس قابلیتهای فردی (جسمی و روحی) و منطقهای و قومی و تاریخی خودش تعیین شود که میتواند بسیار متفاوت باشد.
زنان علیه زنان
این نویسنده و مترجم همچنین در خصوص پارادایم غالب در حوزه زنان گفت: متاسفانه این روزها زنان بیشتر علیه زنان هستند. همدیگر را مورد خشونت کلامی قرار میدهند و با جملاتی که «بابا از تو که گذشته...»، «تو سنت مناسب این کار نیست» و جملات مشابه اعتماد به نفس یکدیگر را گرفته و همدیگر را دلسرد کردهاند. وی بیان کرد: گاهی زنان بر ضعفها و اشتباههای خود یک جامه تقدس میپوشانند و آن را توجیه میکنند که این تقابل بسیار اشتباه است. مثلا زنی شکستگی، افسردگی و منفعل بودنش را به پای اینکه یک مادر و همسر فداکار است، میگذارد و آن را به شمایلی موجه و حتی بعضا مقدس تبدیل میکند؛ در حالی که در نظریههای پستفمینیسم،
این تقابل وجود ندارد و یک زن میتواند آنطور که میخواهد زندگی کند و در عین حال عداوت و دشمنی هم با کسی نداشته باشد و همسر و مادر بسیار خوبی هم باشد.مقانلو با بیان اینکه جنبش فمینیسم یک موج تاریخی است که با خودش، الزامات اجتماعی و تاریخی، سیاسی و اجتماعی متفاوتی به همراه میآورد، ادامه داد: گیر کردن در هر تقابلی اشتباه و مثل هر ایسم دیگری خطرناک است. گاهی برخی با برداشت اشتباه از این واژه، درگیر ایسم میشوند و خواسته و شخصیت خود را از یاد میبرند. در نتیجه طبق یک دستورالعمل از پیش تعیین شده رفتار میکنند.
ادبیات زنانه در ایران
نویسنده کتاب «هول» درباره مدرنیته در ایران و بازتاب آن در ادبیات زنانه ایران گفت: دنیای غرب همه چیز را به شکل تاریخی و مکتبی پشت سر گذاشته و آن را زیست کرده است ولی ما در ایران ناگهان با برخی مسائل مواجه شدیم و آنها را زیست نکردیم. ما دوران گذار مدرنیته را مثل غرب طی نکردیم؛ پس همه چیز خیلی با سرعت بالاتر و ساختار سستتر و شتابزدهتری در ایران اتفاق افتاد و ما بر شانههای مکتبهای پیشین سوار نشدیم. این مساله تاثیر خودش را بر همه مسائل زندگی ایرانیان از جمله مسائل فرهنگی گذاشته است.
وی با بیان اینکه به شدت به بحث هرم نیازهای انسانی مازلو اعتقاد دارم، اظهار کرد: اگر کسی نتواند نیازهای ابتدایی و بیولوژیک خود را برطرف کند، هرگز قادر نخواهد بود به سطوح بالاتر و نیازهای روحی و روانیاش فکر کند. این موضوع بسیار هوشمندانه و قابل تسری و تعمیم به همه امور زندگی است. به همین منظور شما به عنوان یک زن وقتی از نیازهای اولیه محروم باشید، طبیعی است که در قالب یک نویسنده در اولین نوشته، آن خواستهها فوران کند و خود را نشان دهد.این نویسنده و مترجم ادامه داد: در این میان ما مساله گذر زمان را هم داریم که به فراخور آن، خواستهها و مطالبات هم تغییر میکند. این روند در ادبیات زنانه هم نمود دارد و تغییر آرام آرام دیده میشود.
امروزه زنان زیادی حرفهایی برای گفتن دارند که آن را در قالب داستان بیان میکنند. از خواستهها و باید و نبایدهایشان حرف میزنند و با دیدگاه جدیدتری مشکلات زنان را میبینند. این تغییر دیدگاه را هم در زنان و هم مردان نسل جدید و گاه نسل قدیم هم به وجود میآورند.مقانلو به توضیح درباره نمود دغدغههای شخصی یک نویسنده در آثارش پرداخت و آن را ناگزیر از تغییر اوضاع اجتماعی و فردی نویسنده دانست و گفت: ادبیات ابزاری برای نشان دادن خود درونی نویسنده است و مشخصا زن بودن یک جایی خودش را در متن نشان میدهد. «خودها»ی زنانه کدهای نوشتاری مخصوصی در جهانبینی و ارائه آثارشان دارند، اما این مساله نه نشاندهنده برتری است و نه پستی و خواری. بلکه ادبیات به تنهایی قابل توجه و مورد احترام است. باید به انسان فارغ از جنسیت و مرد یا زن بودنش فکر کند و بها دهد.
نیاز به گفتمانهای جدید در دنیای مدرن
این نویسنده با اشاره به عوض شدن نسلها و تغییر مطالبات نسل جدید اظهار کرد: نیازمند این هستیم که گفتمانهای نو هم بشنویم. خواستهها و دغدغههای زنان و مردان امروزی همراه با تغییرات اجتماعی، فرق کرده است که باید از آنان سخن گفته شود. ادبیات یکی از بسترهای مناسب برای این هدف است. وی ادامه داد: ادبیات است که از جامعه تاثیر میپذیرد و بر آن تاثیر میگذارد. پس نیاز به تعامل و بحث و بازبینی نظریههای پیشین در این زمینه بیش از پیش احساس میشود. این وظیفه نویسندگان جدید است که آن را در آثارشان بازتاب دهند.
راه رفتن روی لبه خطرناک
«شیوا مقانلو» مترجم کتاب «زندگی شهری» به نویسندگان زنی اشاره کرد که با وجود نوشتن پرفروشترین کتابهای دنیا، اما همچنان در دنیا آنطور که باید، مطرح نشدهاند. وی گفت: فارغ از سطح کیفی از «هری پاتر» گرفته تا «ملت عشق» همگی را زنان نوشتهاند، اما دیده نشدهاند. البته من موافق هر نوع ادبیات و سبک داستانی نیستم و برای آن اصول و پیشفرضهای بیشماری قائلم، اما از اینکه یک زن بتواند با درآمد حاصل از نوشتن داستانش به دستاوردهای مالی برسد، بسیار خشنود میشوم. اینجا لبه خطرناکی هم داریم و این است که اجازه ندهیم این دستاورد مالی با ادبیات نازل و واپسگرایانه به دست بیاید.
این نویسنده افزود: من در این مواقع «جین آستین» و رمانهای او را مثال میزنم که در ابتدا، نگاه واپسگرایانه به زن ممکن است در آنها دیده شود. معمولا قهرمان داستان او زنی است که به دنبال همسر یا کسب موقعیتهای دیگر موضع ضعیف و پایینی دارد، اما در انتهای داستان شرایط تغییر میکند و این باور را به زنان میدهد که خودشان به تنهایی برای انجام هر کاری کافی هستند و میتوانند با اتکا به تواناییهای شخصی به آنچه میخواهند دست یابند. این ادبیات در عین عامهپسند بودن و محبوبیت، آگاهیبخش و بیدارکننده است.