جدا افتاده
مسعود پویا_روزنامهنگار
«مرد سوم» (1951) سومین قسمت از سهگانه تلخ و تیره کارول رید پس از «جدا افتاده» (1947) و «بت سرنگون شده» جایگاه خالقش را به عنوان بهترین کارگردان انگلستان پس از پایان جنگ جهانی دوم تثبیت کرد. رید بعد از مرد سوم به هالیوود آمد و بهندرت توانست فرصتی برای نمایاندن استعداد و تواناییاش بیابد. رید در هالیوود تداوم سبکیاش را از دست داد و فیلمهای متنوعی ساخت که برخی از آنها محبوب شدند، مثل «بندر باز» (1956) یا اعتبار کسب کردند مانند «الیور!» (1968) که جوایز اسکار را درو کرد ولی دیگر خیلی جدی گرفته نشد و خودش هم در مواردی مثل «مامور ما در هاوانا» (1960) و «رنج و سرمستی» (1965) مثل یک تکنیسین سرصحنه رفت و فیلم مطلوب تهیهکننده را ساخت.
دستاورد کارول رید به عنوان کارگردانی خلاق را باید در همان فیلمهای اولیهاش جستوجو کرد و بیش از همه در سهگانهاش و به شکلی مشخص در مرد سوم که با گذشت 70سال از زمان ساختش همچنان فیلم درخشانی است. جالب اینکه این دستاورد هم در طول سالیان زیر سوال رفته و سهم و نقش اورسن ولز در خلق جهان ویژه مرد سوم بیشتر از کارول رید مورد توجه قرار گرفته. اینکه ولز سکانسهایی که با حضورش فیلمبرداری شده را شخصا بازنویسی کرده و ایدههایی برای کارگردانی این فصلها داشته باعث شده پرداخت همگون و منسجم اثر و جاهطلبی تکنیکی کارول رید در قاببندی غیرمتعارف، زیر سایه سنگین خالق «همشهری کین» قرار گیرد. مرد سوم پر از جزئیات و ریزهکاریهای تکنیکی است که فقط اشاره به سکانس پایانی فیلم میتواند عیار فیلمسازی کارول رید را مشخص کند. اینکه رید پایان خوش مطلوب سلزنیک را به پایینی تلخ تغییر داده یک نکته است و مکث هوشمندانه دوربین بر هالی مارتینز (جوزف کاتن) درمانده، در نمای پایانی نکتهای دیگر. در یکی از به یادماندنیترین نماهای تاریخ سینما آنا اشمیت (آلیدا والی) از انتهای کادر به سمت دوربین حرکت میکند در حالی که هالی در پیشزمینه منتظرش ایستاده است. آنا از راه میرسد و بیآنکه نگاهی به هالی بیندازد از کنارش عبور میکند و از قاب خارج میشود. در یک لحظه به تعبیری گویی زمان میایستد و ما به هالی مستاصل و شکستخورده خیره میشویم که در ناامیدی محض سیگاری روشن میکند و تمام. همین مکث دوربین در نمایی به ظاهر ساده درسی است در کارگردانی که پس از 7دهه همچنان کاربردی به نظر میرسد.