خودکشی و توصیه سازمان جهانی بهداشت
علی فیروزآبادی ـ روانپزشک
خودکشی، کنشی است که یک روانپزشک در طول زندگی حرفهای خود به شکلی ناگزیر با آن سروکار پیدا میکند. او باید از آگاهی لازم برای انجام اقدامات پیشگیرانه برخوردار و قادر به آموزش مناسب خانواده و اطرافیان بیمار در زمینه کمک مؤثر به وی باشد. افسردگی، اختلال دوقطبی، اسکیزوفرنیا. اختلالات شخصیتی و به میزانی کمتر، سایر اختلالات روان، عامل بیش از ۹۵ درصد موارد خودکشی هستند شناسایی و درمان مؤثر این اختلالات میتواند میزان بروز و شیوع خودکشی را در جامعه کاهش دهد.
زمانی که فرد دست به انتحار میزند، موجی هیجانی و احساسی در اطراف خود ایجاد میکند که میتواند به شکل محدود حوزه روابط بین فردی وی را متاثر کند یا تأثیری در کل جامعه به جا بگذارد. این موج هیجانی گاه به دامن زدن به پدیده «خودکشی تقلیدی» منجر میشود. در خودکشی مشاهیر ما با مورد دوم یعنی متاثر شدن کل جامعه از این اقدام روبهرو هستیم. سازمان جهانی بهداشت توصیههایی را برای کاستهشدن از موارد خودکشی تقلیدی در زمان روبهروشدن با خودکشی افراد ارائه کرده است که به نحوه خبررسانی و سخنگفتن پیرامون آن در سطح جامعه مربوط میشود. بهطور مثال، بیان شده که رسانهها با لحن پرآب و تاب و هیجانی در این مورد سخن نگویند و عمل را به شکلی قهرمانانه جلوه ندهند. از بیان جزئیات واقعه و شیوه خودکشی اجتناب شود و در سر خط اخبار جای نگیرد .
به دفعات شاهد این هستیم که از سوی گروهی از روانپزشکان در جریان رخداد امری انتحاری در جامعه، سخنانی در زمینه انذار و هشدار در این مورد و با تکرار چندباره رهنمودهای سازمان جهانی بهداشت صادر میشود. آنها از موضعی سلبی این حق را برای خویش قائل میشوند که به شکل مکرر درباره «نباید»های کار به همکاران خود تذکر بدهند. پرسش اکنون این است: بایدهای کار ما در این میان چیست؟
این رویکرد سلبی چگونه میتواند پاسخگوی پرسشهای فراوانی که برای آحاد جامعه مطرح میشود باشد؟ آیا وظیفه ما روانپزشکان تنها در حد رونویسی راهنماهای سازمان جهانی بهداشت است یا آنکه در قبال مردم خود که در بستر فرهنگی خاص خویش نفس میکشند مسئولیتهایی داریم که از ما تلفیق تفکر جهانی و عملکرد منطقهای را طلب میکند. آیا نباید به عوامل متعددی که به افزایش پدیده خودکشی در شرایط کنونی ما دامن میزنند فکر کرده و در زمینه راههای کاهش آن آموزشها و رهنمودهای لازم را به جامعه و سیاستگذاران ارائه کنیم؟
واقعیت این است که آنچه در سطح جامعه پس از چنین اقداماتی انجام میشود زیاد به تمایل و اراده ما بستگی ندارد. توصیهها و راهنماها به جای خود درست بوده و از پشتوانه پژوهشی و علمی برخوردارند، اما تکیه صرف به آنها و توجه نکردن به جنبههای دیگری که آگاهی رسانی و اقدام مؤثر از سوی ما روانپزشکان را طلب میکند مانند آن است که در مبارزه با اعتیاد تنها به هشدار درباره عواقب مصرف آن و زیانهایی که به فرد و جامعه تحمیل میکند بپردازیم. اعتیاد همیشه در جامعه وجود داشته و خواهد داشت. نمیتوان آن را ریشهکن کرد؛ پس علاوه بر هشدارهایی که ماهیت سلبی دارند باید به فکر راههای مؤثر برای کاهش آسیب برخاسته از آن بود. در انتحار نیز چه بخواهیم، چه نخواهیم برخی رسانهها با لحنی پر آبوتاب درباره آن سخن میگویند، هنرمندان در رثای فرد از دست رفته شعر سروده و طراحی خواهند کرد، برخی او را به شکل قهرمانی مجسم میکنند که رفتاری شجاعانه انجام داده که دیگر افراد شهامت آن را نداشتهاند. اینها پیامدهای اجتنابناپذیر چنین واقعهای، بهویژه در عصر اینترنت و موبایل هستند. هشدارها به جای خود، برای مقابله با تأثیرات مخربی که چنین برخوردهای هیجانی به جا میگذارند چه باید کرد؟ نخستین توصیه سازمان جهانی بهداشت این است: «از این فرصت برای آموزش و آگاهی بخشی به جامعه استفاده کنید.» جامعه روانپزشکی تا چه حد به این توصیه عمل کرده است؟