دغدغههایی از جنس کلاس و مدرسه
همشهری در گفتوگو با کارشناسان از مهمترین نیازها و چالشهای پیش روی آموزش و پرورش همزمان با شروع سال تحصیلی گزارش میدهد
فهیمه طباطبایی ـ خبرنگار
امروز دوشنبه، در نخستین روز مهر ماه، وقتی پاییز هزار و یک رنگ خود را میپاشد به سر و روی شهرها و روستاها و رخ زرد و نارنجی و طلایی و بنفش خود را کف کوچه و خیابانها میریزد، بچهها هم از آن روزهای بلند آفتابی یکسره از بازی و تفریح تابستان دست بر میدارند و راهی مدرسه میشوند؛ مینشینند پشت نیمکتهایی که از قدشان بلندتر است، کنار دست همکلاسیشان، رو به معلم و تخته کلاس تا 9ماه بیاموزند، بنویسند و بخوانند، دوستان جدیدی پیدا کنند و دغدغههایشان مثل خودشان قد بکشد. شاید بشود گفت سال تحصیلی هرسال تولد دوباره همه آنهایی است که دوباره دانشآموز میشوند.
امروز صبح، زنگ آغاز سال تحصیلی در نزدیک صدهزار مدرسه در 77شهر ایران به صدا درآمد. از تهران گرفته تا تبریز و اصفهان و چهار محال بختیاری و خوزستان و یزد و کرمان و چابهار و...بچهها در هر نقطه ایران که باشند، خودشان را به مدرسه میرسانند.آمارهای وزارت آموزش و پرورش میگوید که امسال قرار است 14میلیون و 600هزار دانشآموز به مدرسه بروند؛ یعنی 500هزار دانشآموز از سال تحصیلی گذشته بیشتر. از این خانواده بزرگ و میلیونی، 8 میلیون و 196هزار نفر کودکانی هستند که در مقطع ابتدایی درس میخوانند؛محصولان اجرای سیاستهای رشد جمعیت در دهه اخیر.
همان آمار میگوید که امروز صبح 870هزار فرهنگی چه بهعنوان معلم و چه کارمند آموزش و پرورش نیروهای پشتیبانی حضور دانشآموزان در مدارساند. برخی معلم شهرهای بزرگاند که در این سالها با کلاسهای شلوغ و پرجمعیت روبهرو هستند و باید حواسشان به تکتک دانشآموزانش باشد و برخی دیگر معلم روستا که باید کلاسهای دو پایه و چند پایه را اداره کنند. تعدادی هم معلم عشایریاند که باید کیلومترها از خانه و کاشانهشان دور شوند و 9ماه آزگار را در کنار عشایر، چادر بزنند و خودشان هم معلم باشند، هم مدیر، هم معاون تربیتی و هم نظافتچی مدرسه.
اما 9ماهی که پیش روی خانواده بزرگ آموزش و پرورش است، باید چگونه سپری شود؟ مدیران این وزارتخانه تمرکز و حواسشان بیشتر به کدامیک از مشکلات و چالشهای مدارس باشد؟ معلمان چه کنند تا در این روزهای سخت اقتصادی که سایه خصومتها بر سر ایران است و مشکلات آموزش و پرورش را بیشتر کرده، دانشآموزان را آرام و عاری از خشونت تربیت کنند؟
کارشناسان آموزشی چشمگیرترین و بزرگترین مشکلات پیش روی آموزش و پرورش در سال تحصیلی 99-98را در این چند مورد خلاصه کردهاند:« مدارس خصوصی و آسیب به عدالت آموزشی، اردوهای خطرناک دانشآموزی، تورم اقتصادی و امکان افزایش ترک تحصیل دانشآموزان محروم، کاهش کیفیت آموزش در مدارس روستایی، سیستم گرمایشی ناایمن در مدارس روستایی، معیشت معلمان و تلاش برای آزادی معلمان زندانی و در آخر کنکور، این غول بزرگ تمام نشدنی.»
لزوم کاهش فاصله طبقاتی در آموزش
سلمان وکیلیان، کارشناس ارشد مدیریت آموزشی درباره عدالت آموزشی به همشهری گفت: « رشد روز افزون مدارس غیردولتی در سالهای اخیر باعث شد بعد از 40 سال موضوع عدالت آموزشی دوباره مطرح شود. حالا فاصله طبقاتی اقتصادی به وضوح باعث بیعدالتی در بخش آموزشی شده و بین ثروت و دسترسی به سواد رابطه مستقیمی شکل گرفته است که نتایج آن را در کنکور سالهای اخیر دیدیم. به این معنا که اگر خانواده دانشآموزی بتواند هزینههای گزاف کلاس کنکور و کتاب و...را تامین کنند او موفق به قبولی در دانشگاه و رشتههای برتر خواهد شد و در غیراین صورت باید قید درس خواندن را بزند درحالیکه در دهه 60و 70همه دانشآموزان حتی در روستاها نیز میتوانستند با تلاش خودشان و شرکت در کلاسهای معمول مدرسه در رشتههای پزشکی و مهندسی و حقوق پذیرفته شوند.»
او از این بحث نتیجهگیری کرد که:« مسئولان آموزش و پرورش باید تلاش کنند با تغییر هویت کنکور و افزایش کیفیت مدارس دولتی بهخصوص در مناطق محروم، جلوی این بیعدالتی را هرچه سریعتر بگیرند و دسترسی همه کودکان و نوجوانان را به آموزش در بالاترین سطوح فراهم کنند.»
حذف اردوهای ناایمن و بخاریهای خطرناک
دو چیز که در سالهای گذشته برای دانشآموزان بهشدت حادثهساز شد و جان چندین تن از آنها را گرفت، بخاریهای ناایمن و همچنین اردوهای ناایمن بود. آتش گرفتن بخاری در یکی از مدارس ابتدایی زاهدان در سال گذشته یا آتشسوزی در مدرسه شینآباد و درود زن استان فارس را مردم فراموش نمیکنند. در اردوهای دانشآموزی بهخصوص اردوهای آمادگی دفاعی که در شهرهای جنوبی برگزار میشود نیز اتفاقات ناگواری مانند چپ کردن اتوبوس دانشآموزان و کشته شدن تعدادی از نوجوانان کشور رخ داده است. حوادث ناگواری که هر سال اتفاق میافتد و پشت بند آن وعده وعید مدیران آموزش و پرورش که مشکلات را اصلاح میکنند.
زهرا قرائت، کارشناس معماری و یکی از پیمانکاران اداره نوسازی مدارس در اینباره پیشنهاداتی دارد. او به همشهری میگوید: «باید هر سال مدیران مدارس ایمنی سیستم گرمایشی و سرمایشی خود را قبل از شروع سال تحصیلی ارزیابی کنند و از سلامت آن مطمئن شوند. درست است که کارشناسان سازمان نوسازی مدارس وظیفه دارند که این کار را خودشان انجام دهند ولی بهتر است که مدیران این موارد را خارج از نوبت پیگیری کنند تا از بروز حوادث ناگوار جلوگیری شود.»
او ادامه داد: « استفاده از بخاریهای نفتی و برقی در مناطق روستایی بسیار متداول است، آموزش و پرورش وظیفه دارد اگر روستایی به گاز متصل نیست، آن را به بخاریهای ایمن دیگر متصل یا در محل مناسب و دور از دسترس بچهها نصب کند. همچنین طرز استفاده از این بخاریها را به دانشآموزان و معلمان یاد بدهند تا از خطرات احتمالی جلوگیری شود.»
لزوم پیگیری وضعیت معلمان زندانی
سیاوش حقانی، یکی از فعالان صنفی معلمان، پیگیری معیشت فرهنگیان و لزوم رسیدگی به وضعیت معلمان را از مهمترین اولویتها و خواستههای صنفی معلمان دانست؛ «تعدادی از معلمان در تظاهرات و اعتراضات سالهای گذشته که برای وضعیت نابسامان معیشتی و بیعدالتی آموزشی برگزار شد، دستگیر شدند. آنها کنشگر سیاسی نبودند و فقط خواستهشان شنیده شدن حرفهایشان بود. مسئولان آموزش و پرورش در هر رده و پست شغلی چه در ادارات آموزش و پرورش استانها و چه در وزارتخانه وظیفه دارند که از این معلمان دفاع کنند و حتی از طریق رئیس قوه قضاییه پیگیر مشکل آنها شوند.»
حقانی تصریح کرد: « دغدغه همه معلمان کشور، ارتقای سواد علمی و تربیتی کودکان و نوجوانان ایرانی و جایشان در کلاس درس است.»
توجه به آموزش در مدارس روستایی
نکته بعدی که کارشناسان آموزشی تأکید دارند که در سال تحصیلی جدید پیگیری شود، ارزیابی کیفیت آموزشی در مدارس روستایی و عشایری است. آنها میگویند چون این مدارس از مرکز دور هستند و نظارت دقیقی بر عملکردشان نمیشود، مربیان آن حساسیت و دقت کافی روی روند یادگیری کودکان و نوجوانان ندارند. رضا سنجابی، کارشناس آموزشی در اینباره به همشهری گفت: «متأسفانه والدین در بسیاری از مناطق روستایی بهویژه مناطق محروم چون سواد کافی ندارند، نمیتوانند روی آموزههای فرزندانشان در مدرسه، ارزیابی داشته باشند. همچنین آموزش و پرورش بر کیفیت آموزش در این مناطق نظارت دقیقی ندارد. نتیجه میشود کم سوادی در کودکان که به ترک تحصیل در دوره متوسطه ختم میشود.»
او توضیح داد: « دانشآموزان زیادی در مدارس روستاهای محروم داریم که به واسطه ضعیف بودن پایه درسی در دوره متوسطه با مشکل مواجه شدند و درس را رها کردند. اگر به روستاهای محروم در لرستان، خوزستان، کرمان و سیستان و بلوچستان بروید این کودکان و نوجوانان را راحت پیدا میکنید.»
سنجابی با بیان اینکه شعار آموزش و پرورش در سال تحصیلی جدید میتواند توجه به مدارس مناطق محروم باشد، گفت: « افزایش کیفیت سواد در مناطق روستایی و عشایری کمک بزرگی به تحقق عدالت آموزشی میکند.»
شکستن شاخ محکم غول کنکور
یکی از موضوعاتی که در سال تحصیلی گذشته سیدمحمد بطحایی، وزیر سابق آموزش و پرورش پیگیر آن بود، معرفی مؤسساتی بود که با رانت و فساد در گسترش کنکور و عدمحذف آن از نظام آموزشی نقش اساسی دارند. او با شعار حذف استرس در بین دانشآموزان بنا داشت که آموزش را به جایگاه اصیل خود برگرداند. موضوعی که ظاهرا وزیر جدید آموزش و پرورش خیلی بهدنبال آن نیست. سیدجبار موسوی، معلم فیزیک سال چهارم متوسطه دوم در اینباره توضیح داد: « بطحایی جنبش خوبی را در اینباره آغاز کرد که اگرچه قدم کوچکی بود اما صدای کاسبان کنکور را در آورد و کاری کرد که آنها پیش مراجع تقلید بروند. این روند باید ادامه پیدا کند تا سایه بزرگ کنکور از سر دانشآموزان برداشته شود.» او معتقد است:« اگر گزینه کنکور از نظام آموزشی ایران حذف شود، روشهای آموزشی در همه پایههای تحصیلی تغییر میکند و خلاقیت جایگزین حافظه محوری خواهد شد.» به جز این موارد مدارس با چالشها و مشکلات ریز و درشت دیگری هم روبهرو هستند اما هرچه که باشد مدارس کارشان را از امروز آغاز کردهاند. به صدا درآمدن زنگ شروع سال تحصیلی نمادی از شروع دوباره و امید به اتفاقات جدید در فضای آموزش و پرورش است؛ فرصتی دوباره برای تعلیم و تربیت و البته فصلی نو برای بهبود شرایط و وضعیت آموزشی بیش از 14میلیون دانشآموزی که آینده کشور را رقم خواهند زند، فرصتی که باید دید به حل چالشهای ریز و درشت و برداشته شدن موانع گوناگون پیش روی نظام تعلیم و تربیت در کشور منجر خواهد شد یا اینکه پایانی همچون پاییز پرخزان خواهد داشت؟
مکث
باید کارکرد نهاد مدرسه را بازتعریف کرد
علی پورسلیمان ـ مدیر صدای معلم
سالهاست که مسئولان در تریبونها و بهویژه هنگام بازگشایی مدارس، «مدرسه» و «نظام آموزشی»که البته محصول تصمیمگیریها، برنامهریزیها و سیاستگذاریهای خودشان است را در «سیبل انتقاد» قرار داده و عنوان میکنند که مدرسه باید از حافظهمحوری و انباشت معلومات فاصله گرفته و «مهارتهای زندگی»را آموزش دهد. اما در عمل چیزی مشاهده نمیشود و یا وضعیت تغییر چندانی نمیکند. چرا چنین است؟
ابتدا باید کارکرد نهاد «مدرسه» را بازتعریف کرد.
به قول مصطفی قادری، مدرسه نهاد سیاسی، مذهبی و اقتصادی نیست. درواقع تبدیل «مدرسه» بهعنوان سلول و نهاد ارگانیک نظام آموزشی به نهادی دیگر با استحاله فلسفه واقعی آن و تحمیل وظایف و یا کارکردهای دیگر بر اندام نحیف آن موجب میشود مدرسه حتی به نهادی ضدکارکرد خود تبدیل شود.
اگر قرار است مدرسه نهادی برای آموزش مهارتهای زندگی باشد انتظارات و خواستهها باید واقعی شده و حداقل ردای «علم و ملزومات»آن را بر تن کند.
نمیشود آموزشهای سیاسی را در مدرسه پر رنگ کرد، مدرسه و ذینفعان را بهعنوان پیادهنظام نهادهای سیاسی و «سازمان رأی»درنظر گرفت، تحت لوای «کنکور» و «دکان مافیا» اقتصاد مدرسه را تعریف و پایهگذاری کرد و آن وقت دائما مدرسه را مورد خطاب و عتاب قرار داد که چرا برون دادههای مدرسه و نظام آموزشی سادهترین و یا ابتداییترین مهارتهای زندگی و شهروندی را به دانشآموزان آموزش نمیدهد؟
گویا سیاستگذاران و تصمیمگیران فراموش کرده و یا میکنند که سیستم براساس برنامهای که به آن داده میشود و یا برای ارکان آن تعریف میشود کار میکند.
در واقع پیش از تعریف اهداف رفتاری برای نهاد مدرسه باید به این پرسش اساسی پاسخ داد که قرار است برنامهای که برای سیستم تعریف شده است دانشآموزان و یا فراگیران را به کجا برساند؟
اگر هدف و یا غایت این برنامه آرمانی و بدون توجه به واقعیتهای مخاطبان و ذینفعان آموزشی باشد و به نیازهای اساسی آنها بیتوجه باشد نباید انتظار داشت که «تحول»جدی در وضعیت موجود رخ دهد.
بهعنوان مثال ؛ پرورش تفکر انتقادی و یا تفکر منطقی یکی از مهمترین اهداف در همه نظامهای آموزشی موفق و توسعهیافته دنیاست.
اما در عمل چیزی که در «کف مدرسه»اتفاق میافتد چیست؟
آیا اهداف، ابزارها، تکنیکها، برنامههای درسی، ارزشها و دیدگاهها مهیای پرورش مهارت مهمی مانند «تفکر انتقادی» در سازههای سیستم آموزشی ماست؟
چیزی که در عمل اتفاق میافتد این است که معلمان بهعنوان عاملان اصلی«تحول» و «توسعه مهارت» در فرایندی که «دیگران» برای آنها تعریف کردهاند به تعبیر «پائولو فریره» روش بانکداری را پیشه خود کرده و با فاصله گرفتن از نقد و پرسشگری درنهایت به بانکداران و ستایشگران دانش و علم بدل میشوند. ساختاری که در این برنامه تعریف شده است چقدر اجازه رشد و نمو به تفکر انتقادی و بسط آن در همه قسمتها میدهد؟
جلسه و یا نشستی نیست که مسئولان نظام در ردههای مختلف نامی از «سند تحول بنیادین» نبرند و یا در اهمیت و جایگاه آن داد سخن سر ندهند.
اما پرسش این است که با آن همه تقلا و تأکید چرا این به یک «گفتمان برتر و برنده» حداقل درون نظام آموزشی تبدیل نمیشود؟
چرا در اکثر نظرسنجیهایی که حتی درون آموزش و پرورش انجام میشود معلمان و یا دانشآموزان بهعنوان ذینفعان اصلی از محتوای این سند اظهار بیاطلاعی کرده و یا آن را خیلی جدی نمیگیرند؟
سوق دادن نظام آموزشی به سمت مهارتمندی و عملگرایی نیازمند برخی پیش فرضها و نیز مواداولیه است.
بهنظر میرسد هنوز این مصالح براساس خرد و تفکر جمعی در یک قالب منعطف قرار نگرفته و ریل مناسبی نیز برای حرکت آن در جهت پویایی و پوستاندازی آن پیشبینی نشده است.
مکث
جای خالی آموزش زندگی در مدارس کشور
زهرا علیاکبری ـ کارشناس حوزه آموزش و پرورش
اگر بخواهیم کشوری در تراز کشورهای توسعهیافته داشته باشیم بهطوریکه در عرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، در سطح جهان امروز حرفی برای گفتن داشته باشیم، باید بسترسازی آن را از نظام آموزشی آغاز کرد و در آن به آموزش و پرورش دانشآموزان دانشمند و توانمند پرداخت. این راهبرد، عقیده و نظر متفقالرأی صاحبنظران و متخصصان سیاستگذاری و سرمایهگذاری است و تقریبا در تمامی کشورهای توسعهیافته میتوان حضور مؤثر چنین سیاست و سرمایهای را در بخشهای مختلف مشاهده کرد. هماکنون نظام آموزشی نوین به سمت تعلیم و تربیت دانشآموزانی حرکت کرده است که پس از فارغالتحصیلی از مدرسه و دوران آموزش عمومی، خلاق، کارآفرین، پایبند به حقوق شهروندی، باانگیزه، بانشاط، مدبر، متعهد، کاربلد و کارآمد باشند و برای داشتن چنین دانشآموزانی نیاز است تا در سختافزار و نرمافزار سیستم آموزشی تحولات و بهروزرسانیهای فاخر و مثمرثمری رخ دهد. از این منظر وزارت آموزش و پرورش چندسالی است که در کنار فراهمآوری زیرساختهای لازم برای اجرای سند تحول بنیادین، تغییرات در محتوای آموزشی را نیز دنبال میکند و در همین راستا در نظام آموزشی ۶-٣-٣ کتبی با محورهای کار و فناوری و مهارتهای زندگی وارد چرخه آموزش دانشآموزان و کلاسهای درس شده است. درس کار و فناوری در دوره ابتدایی و متوسطه اول ازجمله این تغییرات محتوایی است که معلمان نیز برای تدریس و یاددهی آن آموزشهای لازم را دیدهاند. خوشبختانه برخی از مدارس با حضور معلمان خلاق و کاربلد توانستهاند بهخوبی اهداف این دروس را عملی کنند و در این مدارس دانشآموزان با یادگیری مهارتی به اجرای توانمندیهایی میپردازند که در نوع خود قابل تحسین و شگفتآور است. بنابراین نظام آموزشی با توجه به محدودیتها و کاستیهایی که دارد، ریلگذاری خوبی را در مسیر ارتقای مهارتهای دانشآموزان انجام داده است اما نباید به این حد راضی شد و کفایت کرد. آموزش و پرورش زمانی میتواند از حال و احوال برنامههای مهارتی خود احساس رضایت کند که در سطح جامعه و بسترهای ممکن بروز و ظهور استعدادهای هنری، علمی، کارآفرینی و فرهنگی دانشآموزان را ببیند. نمیتوان از عملکرد آموزش و پرورش در این خصوص دفاع کرد هرچند که گامهایی نیز برداشته شده است، چراکه اگر تعلیم و تربیت در نظام آموزش عمومی همراه با پرورش استعدادهای دانشآموزان و متناسب با نیازهای جامعه میبود، روزبهروز بر آمار بیکاری و آسیبهای اجتماعی افزوده نمیشد.
برای رضایتمندی از اقدامات صورتگرفته، باید دروس کاروفناوری از قالب باری به هر جهتبودن در برنامه درسی مدارس، خارج شود و برای داشتن پیامدهای عالیتر شکل ویژهتری بهخود بگیرد. بهعنوان مثال، دانشآموز در پایان دوره ابتدایی و یا متوسطه اول پس از گذراندن این دروس گواهینامهای در سطوح مختلف دریافت کند که درصورت علاقهمندی به آن حیطه خاص بتواند با شرکت در دورههای مهارتی سازمانهای دیگر، یادگیری و افزایش توانمندی خود را استمرار دهد و خروجی آن را در عرصههای کارآفرینی و یا بازار کار توسعه دهد. در مسیر کارآفرینی و مهارتآموزی نباید به همین سطح از دروس و فوق برنامهها بسنده کرد.