مروری بر کتاب «صالح فرزانه»
«صالح فرزانه» زندگی علیاکبر صالحی، معاون رئیسجمهوری و رئیس سازمان انرژی اتمی ایران، را روایت میکند. این کتاب به کوشش علی فتوحی و پرویز شعبانی به زیور طبع آراسته شده است.
به گزارش ایرنا، در پیشگفتار این کتاب به قلم کریم افشار، رئیس بنیاد نخبگان استان قزوین، آمده است: «در سراسر زندگی پر از تلاش و پویایی این دانشمند فرهیخته، نکات ارزشمند و قابل تتبع فراوانی دیده میشود که میتواند برای همگان خصوصا جوانان عزیز کشورمان سرمشق و امیدآفرین باشد.
شاخصههایی چون عشق به نماز و انس با قرآن، توسل قلبی به اهل بیت (ع)، احترام قلبی و عملی به والدین و تاثیرات چشمگیر و بیبدیل آن در کسب توفیقات مادی و معنوی، باورمندی به نقش لقمه حلال در شکلگیری سبک زندگی خدامحور، خوی رحمانی، قدرشناسی و سپاسگزاری خالصانه، خودمدیریتی و خودباوری، باور عمیق به نفحات روحبخش اشارات معنوی و ارشادات رحمانی در دریافت حقایق، پشتکار و تلاش بیوقفه در کسب علم و موقعیت خدمتگزاری به مردم، عشق به وطن، هموطن و همنوع، ولایتپذیری، رفق و مدارا و انصاف و... بخشی از خصال نیکوی این صالح فرزانه است».
در یادداشتی دیگر به قلم آیتالله هادی باریکبین، نماینده حضرت امام و مقام معظم رهبری در قزوین از سال ۱۳۶۰ تا 1393، در خصوص این عالم فرزانه آمده است: «از جمله اقدامات عامالمنفعه و علمگسترانه ایشان میتوان به اهتمام جدی و پیگیریهای موثر در تاسیس و توسعه دانشگاههای استان قزوین اشاره کرد به طوری که این استان از نظر رشد علمی و تعداد دانشجو در مقایسه با سالهای اول پس از پیروزی انقلاب اسلامی رشد چشمگیر و تحسینبرانگیزی را از خود نشان میدهد».
آیتالله باریکبین درباره هدف انتشار این کتاب مینویسد: «امید آنکه انتشار خاطرات تلاش، پشتکار و توفیقات علمی و معرفتی چنین شخصیتهای بزرگواری چراغی فرا راه نسل جوان ما خصوصا جوانان ارزشمند و فرهیخته استان قزوین بوده و مایه تأسی آنان به الگوهای موفق در تحصیل علم، ایمان و نیکوکاری بشود».
در یادداشتی هم به قلم فریدون عزیزی، رئیس پژوهشکده علوم غدد درونریز و متابولیسم دانشگاه علومپزشکی شهید بهشتی، در خصوص این استاد آمده است: «عمر پربرکت این فرهیخته گرامی مملو از خدمات ارزنده برای جمهوری اسلامی ایران است.
استادی زبده و استثنایی، مدیری خلاق و نوآور، موسس دانشگاهها و موسسات علمی به ویژه در خطه پاک قزوین، متصدی مسئولیتهای حساس در آموزش عالی کشور، حضور موثر در جلسات شورای عالی انقلاب فرهنگی، پذیرش نمایندگی در آژانس بینالمللی انرژی اتمی ایران در وین، نمایندگی در سازمان همکاری کشورهای اسلامی و فعالیت در پست معاونت سازمان کنفرانس اسلامی، تصدی ریاست سازمان انرژی اتمی ایران و مقام وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی در زمره فعالیتها، تلاشها و مسئولیتهای ارزندهای است که این دانشمند فرهیخته عهدهدار آن بوده است.
خدمات گرانقدر، بیشائبه، حساس، صمیمی و تاثیرگذار این عزیز از او چهرهای ماندگار در داخل و خارج کشور ایجاد کرده که موجب افتخار همه ایرانیان و بهویژه مردم عالمپرور قزوین است».
این کتاب در ۹ فصل با عنوانهای کودکی و نوجوانی، تحصیل در خارج از کشور، بازگشت به وطن، فرصت مطالعاتی، دانشگاه و آموزش عالی، نمایندگی در آژانس بینالمللی انرژی اتمی، نمایندگی در سازمان همکاری کشورهای اسلامی، سازمان انرژی اتمی ایران، وزارت خارجه و بازگشت مجدد به سازمان انرژی اتمی تنظیم شده و ابعاد مختلف زندگی این استاد فرزانه را به رشته تحریر درآورده است.
در بخش شجرهنامه این کتاب به قلم علیاکبر صالحی آمده است: «شجرهنامه خانوادگی ما در قزوین در بیت عموی مرحومم عبدالحسین صالحی موجود است.
آنطور که ایشان میگفتند به روایتی نسب ما به آلبویه میرسد و طبق اسناد موجود تا هفت پشت تبار خانوادگی ما به مرحوم فرشته که در قزوین دفن است، متصل میشود. بعد از او مرحوم حاج ملاصالح است.
خانواده صالحی به حاج ملاصالح برغانی برادر ملا محمدتقی برغانی ملقب به شهید ثالث منتسب است. عناوین اولیه خانواده ما طالقانی و سپس برغانی بوده است هرچند از طرف پدری اصالتا از طالقان هستیم، ولی بعدها اجدادم از طالقان به برغان میآیند. طالقان و برغان از دهستانهای همجوارند».
در ادامه کتاب، خاطرات این استاد در مقاطع مختلف تحصیلی، زندگی در داخل و خارج از کشور و حضور در پستهای مختلف مدیریتی آمده است که به چند مورد آن اشاره میشود.
تولد
«همیشه خدا را شاکرم که در زمره افرادی هستم که در حریم آمد و شد ملائکه الهی و در سایهسار حرم ملکوتی حضرت امام حسین علیهالسلام پا به عرصه وجود نهادهام. من در چهارم فروردین ۱۳۲۸ در شهر مقدس کربلا متولد شدم.
اما چرا اسم مرا علیاکبر گذاشتهاند. این موضوع قصهای مخصوص به خود دارد، نام پدر مادربزرگ پدریام علیاکبر خان بود و وقتی که من به دنیا میآیم، این عزیز به رحمت خدا رفته بود. مادربزرگم به اعتبار نام پدرش توصیه، بلکه اصرار میکند که نام من علیاکبر باشد. خیلی هم به این نام افتخار میکنم».
خواندن نماز
«شبها برای نظارت به خوابگاهها سر میزدم و همه موارد را بررسی میکردم. یکی از شبها که برای نظارت رفته بودم صدایی از داخل یکی از اتاقها نظر مرا به خود جلب کرد. خیلی نگران شدم با دقت به صدا گوش کردم، دیدم یک جوان ده دوازده ساله نماز میخواند آن هم در دل شب، خیلی جالب بود. از آن جوان خواستم که به اتاقم بیاید، چون اصلا مرسوم نبود آنجا کسی نماز بخواند آن هم در کالج بینالمللی لبنان. وقتی آن جوان به دفتر من آمد در مورد اینکه چرا و از چه موقع نماز میخواند، پرسیدم.
جواب داد: من بارها که به اتاق شما میآمدم میدیدم که شما نماز میخوانید با خود فکر کردم که من هم مسلمانم بنابراین تصمیم گرفتم که مانند شما نماز بخوانم او را خیلی تشویق کردم و از اسم و نام پدرش جویا شدم. گفت: پدرم سفیر اردن در واشنگتن است.
با خود گفتم خدا را هزار مرتبه شکر که نماز خواندن من تاثیرگذار بوده بدون اینکه در این مورد به آنها حرفی بزنم. در آن دبیرستان هم دانشآموز مسلمان داشتیم هم مسیحی و لذا من در خصوص مسائل مذهبی روی آنها کار نمیکردم فقط نماز خواندن من به طور غیرمستقیم اثر گذاشته بود.
باور نمیکردم که نماز خواندن من روی یک نوجوان ده دوازده ساله این گونه تاثیر بگذارد. بعدها همین فرد برایم گفت وقتی که به واشنگتن رفتم و پدرم مرا در حال نماز خواندن دید خیلی تعجب کرد و خوشحال شد. البته همه اینها را لطف خدا میدانم و این امور از بهترین خاطرات زندگی من هستند».
ماشین دانشگاه
«اوایل انقلاب که رئیس دانشگاه شدم اولین اقدام بنده این بود که ماشین اشرافی رئیس دانشگاه را ــ که یک اتومبیل خیلی شیک و اشرافی مجهز به تلفن بیسیم بود ــ کنار گذاشتم. در آن زمان مبلغی تحت عنوان حق مدیریت ریاست و معاونان و مدیران کل پرداخت میشد.
دستور دادم که حق ریاست بنده و سایر همکاران به حساب صندوقی واریز شود تا برای دانشجوها اتوبوس اقساطی بخریم. حتی قند و چایی مصرف روزانه دفتر را از خانه میبردم. فرمایش حضرت امام (ره) را در آن روزها هنوز به خاطر دارم که میفرمودند اگر یک خطی روی کاغذ بکشید و آن خط برای ملت نباشد، باید پاسخگو باشید.
پاکت نامههایی را که برای ما میفرستادند بارها و بارها استفاده میکردیم و خیلیها همینطور رفتار میکردند. دوره، دوره انقلاب بود و هنوز هم هست... اما بعضیها از جمله بنده این حالات را از یاد بردهایم. افسوس! مقایسه وضع امروز با اول انقلاب از جهات مادیگرایی غمبار است».
این کتاب را انتشارات سایهگستر در هزار نسخه به عنوان سومین کتاب از مجموعه کتابهای پیشگامان پیشرفت به همت بنیاد نخبگان استان قزوین چاپ و منتشر کرده است.