
گفتوگو با استاد غلامحسین دینانی، چهره ماندگار فلسفه درباره اهمیت تمایل جوانان به یادگیری فلسفه
فلسفه را به کسی تحمیل نکنید

الناز عباسیان
گفتوگو با یک فیلسوف، آن هم کسی که چهره ماندگار فلسفه ایران معاصر است کار سادهای نیست؛ کسی که در فلسفه، مو سپید کرده و عمری گذرانده است. تحصیلاتش را با طلبگی آغاز کرده و شاید به همین دلیل همیشه ساده و بیتکلف است. همانطور هم سخن میگوید. به همینخاطر وقتی قرار است به دیدار استاد «غلامحسین ابراهیمیدینانی» آن هم در کلاس درسش برویم، باید حداقلهای علم فلسفه را خوب بدانیم. اما برخلاف تصور ما او فارغ از بحثهای پیچیده فلسفی، از سؤالات عمومی و نه چندان تخصصی ما استقبال میکند و با ما از فلسفه در زندگی میگوید و تأکید میکند: «نباید کسی را به خواندن فلسفه وادار کرد اما اگر کسی استعداد درونی و گرایش به فهم هستی دارد، برود و فلسفه را یاد بگیرد؛ زیرا کسی که فلسفه را خوب یاد بگیرد برای درک مسائل و مشکلات روزمره هم بهتر میتواند درک و تحلیل کند». این فیلسوف 85ساله پنجم دیماه سال۱۳۱۳ در روستای دینان، از توابع درچه، در نزدیکی خمینیشهر اصفهان متولد شده است. او در مدرسه حجتیه قم با افرادی چون رهبرمعظم انقلاب همبحث و همحجره بوده است. وی همچنین از شاگردان دروس فلسفه امامخمینی(ره) و علامه طباطبایی و شاهد مباحث فلسفی هانری کربن و علامه طباطبایی بوده است. تا به حال از او آثار متعددی منتشر شده است که جزو کتابهای برتر سال هم بودهاند. از این فیلسوف که چهره ماندگار فلسفه هم معرفی شده از اهمیت خواندن فلسفه در زندگی، علائق، سفرها و برخی خصوصیات اخلاقیاش پرسیدیم که در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید.
برای سؤال اول اجازه بدهید کمی درباره رشته فلسفه صحبت کنیم. بسیاری از اسم فلسفه میترسند و فکر میکنند رشته خاصی است که فقط عدهای باید آن را بخوانند. شاید به همینخاطر است که عموم، بهویژه جوانها کمتر به رشته فلسفه و کتابهای فلسفی گرایش دارند. نظر شما را در این رابطه میخواهیم بدانیم.
اولا من از شما سؤال کنم که چه انگیزهای دارید که جوانها را به فلسفه علاقهمند کنید؟
فلسفه به تقویت قوه تحلیل و تجزیه مسائل در زندگی روزمره کمک میکند. اینطور نیست استاد؟
بله صحبت درستی است و فلسفه وادار میکند که تجزیه و تحلیل درستی از مسائل داشته باشیم اما اجازه بدهید در همین ابتدای صحبتهایم درباره خود فلسفه نکاتی را عرض کنم؛ برخلاف تصور بسیاری از افراد، فلسفه در ردیف علوم دیگر نیست. شما وقتی میگویید فلسفه و علوم دیگر این حرف درستی نیست. علوم جایگاه خودشان را دارند و هرکدام نیازمندیهای خاص انسان را برطرف میکنند. انسان براساس نیاز، علوم مختلف از جمله حقوق، شیمی، فیزیک، ریاضیات و... را میخواند اما فلسفه نیازمندی خاصی را برطرف نمیکند. واضحتر بگویم؛ مثلا حقوق مسائل اجتماعی را مطرح میکند. فیزیک به مسائل علمی میپردازد اما فلسفه یک تحلیل درباره هستی است. حالا برخی افراد نیاز خودشان نمیدانند که در مورد هستی بدانند. دوست دارد زندگی روزمرهاش را انجام دهد. نیازی نمیبیند که فلسفه را بداند و بخواند و هیچ اجباری هم نیست. اما اگر فردی استعدادی داشت که فکر کرد که چرا من زندگی میکنم ؟ زندگی یعنی چه؟ سرانجام این زندگی چیست؟ به این فرد چه بگوییم چه نگوییم خودش بهدنبال فلسفه میرود. دیگر نیازی هم به تبلیغ نیست. ابرقو هم باشد میرود فیلسوف پیدا میکند و کتاب میخواند اما اگر کسی این سؤال برای او مطرح نشد و زندگی عادیاش را کرد مشکلی نیست. او میخواهد به موقع، ناهار و شامش را بخورد. دوست دارد به امور روزمره برسد. چه لزومی دارد که به او فلسفه یاد بدهیم؟ سعی نکنید که به اجبار به جوانان فلسفه یاد بدهید. جوانها اگر استعدادی داشتند و سؤالی برایشان مطرح شد خودشان سوی فلسفه میروند. مطرح هم نشد دنبال فلسفه نمیروند. خودتان را هم به زحمت نیندازید اما اگر کسی استعداد و دغدغه درونی و گرایش به فهم هستی دارد برود و فلسفه را یاد بگیرد. زیرا کسی که فلسفه را خوب یاد بگیرد برای درک مسائل و مشکلات روزمره هم بهتر میتواند درک و تحلیل کند.
با توجه به صحبتهای شما که میگویید خواندن فلسفه به درک و تحلیل مسائل و مشکلات کمک میکند، چرا فیلسوفان در اغلب مواقع خودشان را خارج از مسائل و مشکلات اجتماعی میدانند و اغلب به این مسائل ورود نمیکنند؟ مثلا درباره آسیبهای اجتماعی و فلسفه بهوجود آمدن آنها نظر چندانی نمیدهند.
ببینید ورود مستقیم به موضوعهای اجتماعی وظیفه و کار فیلسوف نیست. رسیدگی به این موضوعات کار جامعهشناس، حقوقدان و... است. اشتباه نکنید! فلسفه مشکلات روزمره را برطرف نمیکند و بهخاطر همین است که فیلسوفها هیچوقت مستقیم به مسائل روزمره وارد نمیشوند زیرا روزمرگی ضدفلسفه است. رسالت یک فیلسوف پایین آوردن آمار طلاق نیست؛ فلسفه روی هستی فکر میکند. متأسفانه بسیاری گمان میکنند مسائل اجتماعی را میتوان با فلسفه حل کرد و این اشتباه است. این فلسفه با این تعاریف به درد نمیخورد.
اجازه بدهید کمی واضحتر بپرسم؛ ما میگوییم که فلسفه 2 بخش دارد: یک حکمت نظری و دیگری حکمت عملی. آیا پرداختن به مسائل اجتماعی در حکمت عملی فلسفه نمیگنجد؟
نه حکمت عملی، مربوط به خلاق است و ربطی به این بحث ندارد. فلسفه با روزمرگی هیچ کاری ندارد و درباره هستی میاندیشد. نخواهید با فلسفه روزمرگی را جواب بدهید. البته من در کتابم در مورد اینها حرف زدهام. به این شکل که اگر یک نفر معنی زندگی را بداند کمتر طلاق میگیرد؛ اگر حقیقت و خوبی خدا را بداند کمتر دچار مشکل میشود. اگر بنا باشد فیلسوف مثل جامعهشناس و زیستشناس برخورد کند که دیگر فیلسوف نیست. برای فلسفه نباید تعیین تکلیف کرد؛ فلسفه میگوید که چه باید کنیم.
گویا اقداماتی جهت عملی سازی آموزش فلسفه به کودکان صورت گرفته است. شما بااین اقدام موافقید؟
ماهیت فلسفه برای کودکان درست اندیشیدن از سنین پایین است اما باید توجه داشت که با زبان کودکانه و متناسب با سن آنها فلسفه آموزش داده شود؛ مثلا به یک روستایی با زبان و در سطح سوادش باید از فلسفه گفت و با فیلسوف در حد خودش. در کل اگر بتوانند درست کار کنند، خیلی خوب است. من یک جا گفتهام و تکرار میکنم که کودکان از همه فیلسوفترند. به پرسشهای بچهها توجه کنید. بچهها بلدند بپرسند. بچه یک فیلسوف بالذات است؛ به همینخاطراست تا بچه هستیم میپرسیم این چیست؟ اما متأسفانه وقتی بزرگ شدیم همه فکرمان این است که «چه بپوشم و چه بخورم». فلسفه نه برای کودکان بلکه برای جوانان خوب است تا بتوانند درباره چرایی و چگونگی تحلیل بشنوند.
استاد! همسر و بچههایتان هم فلسفه میخوانند؟
نه، همسرم فلسفه نخوانده است. من 2فرزند دختر دارم که دختر دومام فلسفه خوانده است. البته انتخاب رشته فلسفه به اصرار من نبوده و خودش این رشته را انتخاب کرده است.
با وجود این در خانه بحثهای فلسفی زیاد میکنید؟
دخترم اصلا فلسفه من را قبول ندارد و اختلافنظر داریم؛ به همینخاطر با هم بحث نمیکنیم تا رابطه پدر و دختریمان حفظ شود(با خنده). او هماکنون در دانشگاه سوربن فرانسه تحصیل میکند. البته ناگفته نماند من در خانه و زندگی شخصی خیلی حرفهای فلسفی نمیزنم. در خانه زندگی معمولی خودمان را داریم؛ مثل دیگران درباره مسائل روزمره، غذا ، خانه و خانواده حرف میزنیم. البته اگر کسی سؤالی در زمینه فلسفه بپرسد صحبت میکنم اما بیشتر وقتها کسی در این زمینه سؤال نمیکند. در کل دوست دارم زندگی را خیلی فلسفی نکنم زیرا زندگی فیلسوفانه زندگی سختی است.
اهل مسافرت هستید؟
سفر چیز خوبی است و من قبلا زیاد سفر میکردم. به جز آمریکا همه جا، از اروپا گرفته تا اندونزی، مصر و کشورهای دیگر رفتهام اما حالا با این سنوسال و وضع پیریام حوصلهای برای رفتن به سفر ندارم.
این روزها مشغول چه کاری هستید؟ کتاب یا مقاله جدید مینویسید؟
پیرمرد شدهام و دیگر کاری از دستم ساخته نیست. تدریس میکنم و گاهی هم در برنامههای تلویزیونی شرکت میکنم. میخوانم و مینویسم.
اهل رفتن به سینما و تماشای تئاتر هستید؟
دوست دارم اما در این سالهای اخیر فرصت نکردهام. برای تماشای تئاتر هم دعوت شدهام اما ترجیح میدهم که کتاب بخوانم. شاید آخرین باری که به سینما رفتم به بیش از 30سال قبل برگردد. البته فیلم «محمد رسولالله» را دیدهام.
شعر چطور؟ گویا رابطهتان با شعر و ادبیات بهتر است. زیرا اغلب سخنرانیهایتان را با شعر شروع میکنید؟
شعر را دوست دارم. حتی یک دوره شعر هم میسرودم اما بهدلیلی کنار گذاشتم.
چرا سرودن شعر را ادامه ندادید؟
دلیل ترک کردنم این بود که استادم علامهطباطبایی گفت شعر را ترک کن و بعد از آن دیگر شعر گفتن را گذاشتم کنار ولی همچنان شعر را دوست دارم.
اگر بخواهید به خوانندههای ما توصیهای داشته باشید چه میگویید؟
من معمولا توصیه نمیکنم اما یک پیشنهاد به خوانندگان این روزنامه بهویژه جوانان دارم و آن این است که کتاب زیاد بخوانند. متأسفانه گرایش افراد به خواندن کتاب کاهش پیدا کرده و خیلی کم کتاب میخوانند. البته آمدن گوشیهای تلفن همراه هم مزید بر علت شده و افراد بیشتر وقت خودشان را با این گوشیها سپری میکنند. نکته بعدی اینکه کتابی را بخوانند که به فهم آنها بیفزاید. انسان خود را در کتاب کشف میکند و بهترین آینه انسان کتاب است. کتاب میتواند بازنمایی از هویت انسان باشد. برخی از من میپرسند چه کتابی بخوانیم. تنها پیشنهاد من به آنها این است که به کتابفروشیها بروید و کتابها را ورق بزنید و اگر دیدید در کتابی آینهای از وجود خود را مشاهده میکنید آن را بخرید و بخوانید. توصیه میکنم که کتاب خواندن را ترک نکنید. اهل کتاب باشید و اگر پولی برای خرید کتاب ندارید به کتابخانهها بروید یا کتابی را از بقیه قرض بگیرید. کتاب غمها را میزداید.
به نکته جالبی اشاره کردید و آن مشغولیت افراد با گوشیهای تلفن همراه است. برای هماهنگی مصاحبه با شما متوجه شدیم که تلفن همراه و ایمیل ندارید و خیلی اهل وسایل نوین ارتباطی نیستید. این شیوه زندگی سخت نیست.
متأسفانه تلفن همراه ندارم و عقب ماندهام.
نفرمایید استاد.
نه درست میگویم. موبایل وسیله بدی نیست و کاراییهای زیادی دارد و میتوان درست و به اندازه از آن استفاده کرد. من متأسفانه استفاده نمیکنم و در این زمینه عقبماندهام. البته الان ترجیح میدهم جای آن باز هم کتاب بخوانم.
روایت کارتونی از زندگی استاد
چندی قبل شبکه پویا، دست به اقدامی جالب زد و در روایتی کودکانه انیمیشنی به کارگردانی «محمدحسین الفتپور» از زندگی «غلامحسین ابراهیمیدینانی»، چهره ماندگار فلسفه تولید و پخش کرد. بهنظر میرسد تولید و پخش این پویانمایی به نوعی یکی از کارکردهای فلسفه برای کودکان در جامعه است که طی آن بچهها با کودکی آشنا میشوند که با حداقل امکانات از روستایی در اصفهان تصمیم میگیرد زندگی متفاوتی را تجربه کند. در این انیمیشن غلامحسین دینانی، کودکی کنجکاو معرفی میشود که مدام پرسش میکند. او برای یافتن پاسخ پرسشهایش کتاب میخواند و... . چندین نکته قابلتوجه در مورد این انیمیشن وجود دارد. نخست آنکه زبان و نوع ادبیاتی که برای این پویانمایی استفاده شده، کودکانه و ساده است. تصاویر و هر کدام از صحنههای این انیمیشن شاد است و در چنین فضایی بهتدریج کودک را با کودک دیگری آشنا میکند که ذاتا پرسشگر است و این یعنی اگر کسی زیاد سؤال کند، بد نیست؛ برخلاف رویکردی که امروز در میان برخی خانوادهها میبینیم که در برابر سؤالات فراوان کودک تابنیاورده و با لحنی عتابگونه او را طرف خطاب قرار میدهند. از طرف دیگر در این پویانمایی نکات متعددی نه با زبان مستقیم بلکه در قالب داستانی همراه با بیان علت و نتیجه به کودک آموزش داده میشود، ازجمله اینکه اگر کودک سؤال دارد میتواند در کتابها دنبال پاسخها بگردد و هرچه که بیشتر کتاب بخواند بهتر میتواند به نتیجه برسد و البته اگر تلاش کند یک روز مثل غلامحسین میتواند دانشمند شود؛ دانشمندی که حتی در ایام پیری باز هم شب و روز مینویسد و
کتاب میخواند.
کوتاه از چهره ماندگار فلسفه
عمده شهرت غلامحسین ابراهیمیدینانی بهعلت پژوهش در حکمت اشراق و سهروردی و احیای آن در سالهای اخیر است. وی با بررسی تمامی آثار و نوشتههای شیخ شهابالدین سهروردی تاکنون چندین کتاب مهم در رابطه با فلسفه و افکار این فیلسوف ایرانی نگاشتهاست. هماکنون استاد بازنشسته گروه فلسفه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران است و در دانشگاههای تهران، تربیت مدرس، دانشگاه مذاهباسلامی و دانشگاه آزاد اسلامی به تدریس فلسفه اشتغال دارد. ابراهیمیدینانی همچنین عضو پیوسته فرهنگستان علوم ایران است. او در سال ۱۳۸۴ با کتاب دفتر عقل و آیت عشق، ۱۳۸۵ با کتاب درخشش ابن رشد در حکمت مشاء و ۱۳۸۹ با کتاب فلسفه و ساحت سخن، برنده جایزه کتاب سال شد. او منتخب نخستین دوره همایش چهرههای ماندگار است. کتابهای خرد و خردورزی، گفتار حکیم و آینههای فیلسوف و چندین مجلد کتاب و نشریه دیگر، درباره جایگاه فلسفی او است. تا به حال چندین مقاله و فیلم مستند نیز درباره این فیلسوف، نوشته و ساخته شدهاست. کلاسهای آزاد وی جهت دانشجویان فلسفه و محققین و علاقهمندان مطالعه آزاد فلسفه اسلامی در انجمن حکمت و فلسفه ایران برقرار است. همچنین درسگفتارهای شرح کتاب التعلیقات ابن سینا، تمهیدات، سوانح العشاق و بحرالحقیقه در حلقه خصوصی ایشان برقرار است. غیر از کلاسهای دانشگاهی و آزاد، دینانی سلسله درسهایی با عنوان معرفت در شبکه 4 تلویزیون ایران دارد. دینانی در سمینارها و همایشهای متعدد داخلی و خارجی شرکت داشته و مقالات و آثار فراوانی در حوزه فلسفه و دینپژوهی به رشته تحریر درآورده که برخی از کتابهایش جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران را دریافت کرده است .
حاشیههای یک کلاس فلسفی
روزهای شنبه و دوشنبه در «انجمن حکمت و فلسفه ایران» فلسفه درس میدهد و قرار گفتوگوی ما هم در این انجمن هماهنگ میشود؛ انجمنی در یک ساختمان قدیمی که یادآور معماری دوره پهلوی اول بوده و در خیابان نوفللوشاتو میزبان استادان بزرگی است. حتی پیش از شروع کلاسش سؤالات شاگردانش شروع میشود و او با اشتیاق بحث و گفتوگو میکند. البته وقتی میگویم «شاگرد»، جسارت نشود، زیرا اغلب کسانی که حداقل ما در این کلاس دیدیم خود تحصیلات عالیه را گذرانده و شاید هم استاد یا معلم باشند اما نزد استاد دینانی شاگردی کرده و با اشتیاق از خطبهخط حرفهای او یادداشتبرداری میکنند. تعدادی هم صدای استاد را ضبط میکنند و البته دوربینی هم تصویر و صدا را همزمان ثبت میکند تا در اختیار علاقهمندانی که توفیق حضور در کلاس را ندارند قرار بگیرد. زن و مرد، طلبه و دانشجو، پیر و جوان در کلاس نشستهاند و به درس گوش میدهند و سؤال میکنند. وقتی توفیق حضور در کلاس استاد را پیدا کردیم با شیوه تدریس متفاوتی از او مواجه شدیم. چیدمان کلاس بهصورت میزگرد است و تدریس بهصورت گفتوگو از سوی شاگردان شروع شد. پیشتر هم شنیده بودیم که یکی از شیوههای کلامی دینانی این است که در جلسات مرتبا سؤال میپرسد و منظور و مقصود خود را با سؤال و جواب تفهیم میکند. خودش درباره این سبک تدریساش میگوید: «سبک تدریس من با دیگر استادان دانشگاهی متفاوت است. من بهترین شیوه در تدریس و نوشتن را شیوه سقراطی و گفتوگویی میدانم. من در کلاس با شاگردانم گفتوگو میکنم؛ راه فهم فلسفه، گفتوگو است. من معتقدم گفتوگو خیلی مفید و منشأ اثر است. فهم در جایی اتفاق میافتد که گفتوگو باشد و بهترین راه شروع گفتوگو سؤال است. تا سؤالی پرسیده نشود، فهم نمیآید. کسی که سؤال نمیکند، تقلیدی یاد گرفته و میخواهد تقلیدی هم به دیگران یاد بدهد».