ستارهای که شاگرد سینماست
محمدناصر احدی ـ روزنامه نگار
چگونه میتوان فیلمی را در سال2019 اکران کرد که یک ابرقهرمان در آن ایفای نقش نمیکند؟ این پرسش بهنظر یان فریر ـ نویسنده مجله امپایر ـ هماکنون بزرگترین و مهمترین سؤال جهان است که جیمز گری ـ کارگردان فیلم «اد آسترا» ـ در آن غور میکند. خود جیمز گری در اینباره میگوید: «فکر میکنم این روزها وضعیت بازار برای هر چیزی که «انتقامجویان» نباشد، دشوار است. دوره بسیار عجیبی برای سینماست. این حقیقتی ساده است که شما باید ریسک کنید. شاید امروز نه، اما دیر یا زود روزی فرامیرسد که مردم دیگر «فلش»، «مرد آهنی»، «بتمن» و «سوپرمن» را تحمل نمیکنند. نوبت خستگی از این فیلمها هم میرسد. و بعد چه اتفاقی میافتد؟ بعضی مواقع، اگر تجارت سینما به معنی تداومیافتن با هر ظرفیتی از زیبایی است، مجبوریم که چنین ریسکی کنیم». اما چه جواب قانعکنندهای میتوان به پرسشی که در ابتدای این مطلب آمده داد؟ شاید حق با گری باشد و سرانجام روزی فرابرسد که جدالهای انتقامجویان با دشمنان شریرشان که میخواهند دنیای انسانها را نابود کنند دیگر برای مردم جذابیت نداشته باشد، اما فعلا چنین چیزی اتفاق نمیافتد. هنوز بسیاری از طرفداران فیلمهای انتقامجویان امیدوارند شخصیتهای محبوبشان که در قسمت آخر این مجموعه کشته شدند، در دنبالههای بعدی به طریقی از دنیای مردگان بازگردند و طرفدارانشان را غافلگیر کنند. در همین تابستانی که دارد به روزهای آخرش نزدیک میشود، تنها فیلمی که توانست در برابر فیلمهای ابرقهرمانی قد علم کند و حرفی برای گفتن در گیشه داشته باشد، «جان ویک 3» با بازی کیانو ریوز بود.
ستاره مجموعه فیلمهای «ماتریکس» با بازی در مجموعه فیلمهای «جان ویک» احیا شد و احتمالا باید منتظر دنبالههای دیگر این مجموعه هم باشیم.
اما جز ریوز دیگر کدام بازیگران توانایی نجات مالی یک فیلم را دارند؟ تام کروز؟ ویل اسمیت؟ لئوناردو دی کاپریو؟ ریز ویترسپون؟ نیکول کیدمن؟ اگر نام برد پیت را به این نامها اضافه کنم، قابلقبول بهنظر میرسد؟ اگر به کارنامه پیت از سال 2013به این سو نگاه کنید، در مقام بازیگر، فیلم مطرحی در آن دیده نمیشود. انگار او که از سال 1987 تا 2005بیوقفه و یکنفس در 35فیلم بازی کرده بود، تصمیم به گزیدهکاری گرفت و قصد کرد با تأمل بیشتری پروژههایی را که در آنها بازی میکند انتخاب کند. نتیجه این تصمیم هم این شد که در دوره گزیدهکاریاش در فیلمهایی مثل «بابل»، «ترور جسی جیمز بهدست رابرت فورد بزدل»، «بعد از خواندن بسوزانید»، «مورد عجیب بنجامین باتن»، «حرامزادههای لعنتی»، «درخت زندگی»، «به آرامی بکشیدشان» و «جنگ جهانی z» بازی کرد و اتفاقا اغلب نقشآفرینیهایش با نقدهای مثبت منتقدان مواجه شد. اما از سال 2013 گزیدهکاری پیت جای خود را به نوعی بیمیلی از بازیگری داد. او که از سال 2005 و در همان دوران گزیدهکاریاش به وادی تهیهکنندگی پا گذاشته بود، بعد از سال 2013 بهطور جدیتری به تهیهکنندگی فیلمهای اغلب مستقل پرداخت و بیشتر از دنیای بازیگری دور شد. در چند سال اخیر و پس از جدایی از آنجلینا جولی در سال 2016، این بیانگیزگی در حضور بر پرده نقرهای به شکل بارزتری در کارنامه او جلب توجه میکند. اما کشیدهشدن او به سمت تهیهکنندگی دلایل دیگری هم دارد. پیت در شماره اکتبر مجله امپایر به یان فریر چنین میگوید: «من فقط بهدنبالهها یا فرمولها علاقه ندارم و براساس علایقم کار میکنم.» و در ادامه اضافه میکند: «من شاگرد سینما هستم و همیشه فیلمهای قدیمی را میبینم.» پیت معتقد است فیلم مثلرؤیاست و استودیوها میخواهند تماشاگران با حس خرسندی از این رؤیا برخیزند و به همین خاطر است که او دوست دارد فیلمهایی را که دوست دارد، بسازد و از ساختنشان مطمئن شود.
حالا، با بازی در 2فیلم مهم امسال یعنی «روزی روزگاری در هالیوود» (به کارگردانی کوئنتین تارانتینو) و «اد آسترا» (به کارگردانی جیمز گری)، بهنظر میرسد شاید برد پیت بار دیگر بازیگری را جدیتر دنبال کند البته نه مانند سالهای جوانی که در فیلمهای زیادی حضور داشت بلکه متناسب با جایگاه و بینش فعلیاش در پروژههای چشمگیرتری حاضر شود. هرچند، مطمئنا این بهمعنای آن نیست که پیت از تهیهکنندگی و سرمایهگذاری در فیلمهای سینمایی دست بکشد و دیگر در این زمینه فعالیت نکند. همین حالا که به صفحه ویکیپدیای او سر بزنید میبینید همین امسال او در تهیهکنندگی 2فیلم مشارکت داشته و معلوم است موفقیتهایی که در زمینه تهیه و تولید فیلم بهدست آورده آنقدر برایش لذتبخش بوده که حتی با وجود حضور پررنگتر در بازیگری، از تهیهکنندگی چشمپوشی نکند.