• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
سه شنبه 26 شهریور 1398
کد مطلب : 79199
+
-

بازگشت پسر طلایی هالیوود

برد پیت امسال در 2 فیلم «روزی روزگاری در هالیوود» و «اد آسترا» حضوری تأثیرگذار داشته است

بازگشت پسر طلایی هالیوود


آن بیلسون
ترجمه: آرش نهاوندی


امسال را می‌توان سال برد پیت پسر جذاب سینما (آنگونه که منتقدان سینما و طرفدارانش وی را لقب داده‌اند) دانست. او در سال2019 در 2 فیلم «روزی روزگاری در هالیوود» به کارگردانی کوئنتین تارانتینو و «اد آسترا» به کارگردانی جیمز گری ایفای نقش کرده است که هر دوی آنها سر و صدای زیادی به پا کرده‌اند و از امیدهای اصلی بردن جوایز جشنواره‌های سینمایی و حتی بردن جایزه اسکار 2020 محسوب می‌شوند. برد پیت نامی است که با لحنی خشن و زمخت ادا می‌شود؛ اما با کمال تعجب، دارنده این نام تجسم رؤیای آمریکایی است؛ پسری با گذشته‌ای محقر که رگ و ریشه‌اش متعلق به روستاهای دورافتاده کوهستانی است که توانسته راه خود را به جلو باز و نام بزرگی برای خود در لس‌آنجلس و هالیوود دست‌وپا کند. او خود زمانی با اشاره به گذشته‌اش گفته بود: «هنوز هم از برخی جهات خود را کودکی از میسوری و اوکلاهما می‌دانم». او کارخود را با ایفای نقش‌های کوتاه تلویزیونی آغاز کرد و سپس به‌تدریج وارد جریان اصلی فیلمسازی و سینمای مستقل آمریکا شد.

 شروع با تلما و لوئیس
برد پیت در بدو ورود به عرصه سینما، نقش کوتاهی در فیلم زنانه- جاده‌ای، «تلما و لوئیس» (1991) بازی کرد. او در این فیلم در نقش جوانی افسرده و زیرک به نام جو باک ظاهر شد که با هزینه‌ای کم و تقریبا به‌صورت رایگان با در کنار جاده ایستادن و سوار خودروی دیگران شدن مسافرت می‌کرد. اما او در فیلم «جانی سوئید» (1991) به کارگردانی تام دی سیلیو به‌عنوان بازیگر اصلی ظاهر شد. برد پیت در این فیلم در نقش شخصیتی دمدمی‌مزاج، کاریزماتیک و جذاب جانی سوئید که گویی از میان مجلات دهه 50بیرون کشیده شده بود، خیلی خوب ظاهر شد. برای مدت زمان زیادی شایعاتی منتشر شد، مبنی بر اینکه برد پیت قرار بوده به جای جیمز له گروس در فیلم «زندگی در گمنامی» (1994) به کارگردانی تام دی سیلیو بازی کند که درباره زندگی یک بازیگر حرفه‌ای خیالی مضحک به نام چاد پالومینو بود. بعدها خود تام دی سیلیو این شایعات را رد کرد. اما واقعیت چیز دیگری بود؛ برد پیت در ابتدا برای ایفای نقش چاد پالومینو انتخاب شده بود، اما از این فیلم کنار گذاشته شد تا نقش بازیگر اصلی در فیلم «رودخانه‌ای از میانش می‌گذرد» (سومین فیلم به کارگردانی رابرت ردفورد،1992) را ایفا کند.






بازی در فیلم رابرت ردفورد
داستان فیلم رودخانه‌ای از میانش می‌گذرد با اقتباس از کتاب خاطره‌نگاری‌ای به همین نام اثر نورمن مک لین نگاشته شده است. موضوع این فیلم درباره به بلوغ رسیدن دو برادر جوان به نام‌های نورمن و پل در طبیعت زیبای ایالت مونتاناست. این دو در حال ماهیگیری با قلاب و طعمه مصنوعی در منطقه میسولا واقع در ایالت مونتانا (که کنایه‌ای است از زندگی بشر در عصر حاضر) به تصویر کشیده شده‌اند. بعد از مدتی این دو برادر تبدیل به ماهیگیران قابلی می‌شوند و مشخص می‌شود که یکی از آن دو سر به زیرتر و درس‌خوان‌تر است، اما دیگری طبعی نافرمان دارد. برد پیت در این فیلم در نقش برادر سرکش ظاهر شده است. ساندنس کید (رابرت ردفورد که خود در فیلم بوچ کسیدی و ساندنس کید در نقش یک راهزن سرکش خوش درخشیده بود) نیز زمانی با بازی در نقشی مشابه، نام خود را به‌عنوان یک ستاره سینما مطرح کرده بود. از این پس بود که نام برد پیت به‌عنوان جانشین رابرت ردفورد و پسر طلایی جدید هالیوود مطرح شد. او حتی در فیلم «هفت سال در تبت»، با طراوت و شادابی بیشتری بازی کرد. بردپیت در این فیلم در نقش هنریش هارر، یک عضو سابق حزب نازی (که توسط آدولف هیتلر مأمور به انجام یک صعود تاریخی شده بود، به‌عنوان بخشی از یک تیم کوهنوردی توانسته بود نخستین صعود از جبهه شمالی قله مرتفع ایگر در سوئیس را در سال 1938انجام دهد) بازی می‌کند که از یک اردوگاه زندانیان جنگی در سال 1944می‌گریزد و به رشته‌کوه‌های هیمالیا می‌رود تا بقیه زندگی خود را در صلح و آرامش در تبت، در میان راهبان بودایی، سپری کند. در واقع نیز هنریش هارر 7سال از عمر خود را در تبت می‌گذراند و این فیلم در واقع اقتباسی است از کتاب ناداستان «هفت سال در تبت» اثر هاینریش هارر. برد پیت در فیلم «با جو بلک آشنا شوید» (1998، با بازی آنتونی هاپکینز و کلر فورلانی) در نقش فرشته مرگ بازی می‌کند.

بازی جاسوسی با رابرت ردفورد
 او در فیلم « جاسوس بازی» به کارگردانی تونی اسکات در کنار رابرت ردفورد به ایفای نقش می‌پردازد. در این فیلم رابرت ردفورد نقش یک افسر سی‌آی‌اِی را بازی می‌کند که نزدیک به دوران بازنشستگی است و درحالی‌که تنها 24ساعت به بازنشستگی وی مانده درگیر ماجرایی غیرعادی می‌شود. برد پیت در این فیلم در نقش کارمند جوان سی‌آی‌ای بازی می‌کند که در چین دستگیر شده و در آستانه اعدام در یک زندان است. سران سی‌آی‌ای به‌دلیل مقاصد سیاسی قصد ندارند مانع مرگ کارمند جوان خود شوند اما مویر (که نقش وی را رابرت ردفورد بازی می‌کند)، تصمیم می‌گیرد بیشاپ (که برد پیت نقش وی را بازی می‌کند) را نجات دهد. اما به باور بسیاری از منتقدان اوج حضور برد پیت در فیلم تاریخی - اسطوره‌ای «تروا» در نقش آشیل است. تروا نخستین فیلمی است که برد پیت در تهیه آن مشارکت داشته است.





آقا و خانم اسمیت با آنجلینا جولی
برد پیت در سال 2005 در فیلم «آقا و خانم اسمیت» با آنجلینا جولی همبازی شد. این فیلم علاوه بر فروش بسیار بالا در گیشه، زمینه‌ساز آشنایی برد پیت با آنجلینا جولی و ازدواج آنها در سال  2014 شد. در آن زمان شایعه‌ای بر سر زبان‌ها افتاد که او با احتیاط زیاد در حال گسترش دایره کارش به درام‌های پیشگویانه و روانشناسانه نظیر فیلم «بابل» (2006به کارگردانی آلخاندرو گونزالس ایناریتو) و فیلم کمدی «بعد از خواندن بسوزانید» (2008) به کارگردانی برادران کوهن است. برد پیت در این فیلم در نقش چاد فلد هایمر یک مربی ورزش کودکان بازی می‌کند. بازی پیت در این فیلم بسیار خنده‌دار و بامزه است. فیلم «مورد عجیب بنجامین باتن» (2008) به کارگردانی دیوید فینچر هم در زمره این درام‌های پیشگویانه بود که برد پیت در آن استادانه بازی کرد. او در این فیلم در نقش شخصیتی ظاهر شد که دارای رشد معکوس است و از پیری به نوزادی می‌رسد. او برای ایفای نقش در این فیلم نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد شد.





 مجموعه فیلم‌های یازده یار اوشن
برد پیت در سال 2001 به جورج کلونی و کادر بازیگران فیلم «یازده یار اوشن» پیوست تا در فیلمی مردانه (در یازده یار اوشن تمام بازیگران اصلی جز جولیا رابرتز همه مرد هستند) بازی کند. یازده یار اوشن نخستین قسمت از سه‌گانه یاران اوشن (فیلم‌های 12 و 13یار اوشن نیز در سال‌های 2004و 2007 ساخته شدند) که استیون سودربرگ کارگردان اسکاری سینما آن را کارگردانی کرده و علاوه بر برد پیت در این فیلم بازیگران بزرگی مانند جورج کلونی، مت دیمون، اندی گارسیا و جولیا رابرتز بازی می‌کنند. برد پیت با ایفای نقش در این سه‌گانه به‌طور کامل استعدادهای خود را بروز و نشان داد که از آن دسته بازیگران قابلی است که می‌تواند همزمان با غذا خوردن به ایفای نقش نیز بپردازد.






 دی کاپریو و برد پیت در هالیوود
در فیلم روزی روزگاری در هالیوود اثر کوئنتین تارانتینو که برخی از منتقدان آن را فیلمی نامنسجم و پریشان توصیف کرده‌اند، بسیاری از پرش‌ها و موضوعاتی که در فیلم بی‌ربط به‌نظر می‌آیند در لوای رابطه دوستانه و برادرانه بین 2 مرد به یکدیگر پیوند می‌خورند و ارتباط معنایی فیلم حفظ می‌شود. لئوناردو دی کاپریو در این فیلم ایفاگر نقش ریک دالتون بازیگری است که دوران نزول خود را طی می‌کند و در وضعیت ناامیدی تراژیکی به سر می‌برد. برد پیت نیز در این فیلم در نقش کلیف بوث بدل ریک دالتون ظاهر شده است؛ بدل‌کاری که همچنان به دالتون وفادار است و وظیفه رانندگی خودروی وی را عهده‌دار و و همراه همیشگی وی است. اوست که در این فیلم توجهات را به سمت خود جلب می‌کند؛ درحالی‌که دالتون (با بازی دی کاپریو) در این فیلم شخصیتی حساس، تندخو و دافعی دارد. برد پیت است که مهار او را دست گرفته و مراقب رفتار اوست و حرکاتش بیشتر واکنشی است. کلیف بوث ظاهری آرام و خوشرو دارد، با این حال به‌نظر می‌رسد پشت این چهره، فردی خطرناک پنهان شده است. برد پیت در این فیلم نیز مانند نقش‌‍‌های قبلی خود در قالب یک جنایتکار روانی فرورفته، بنابراین به‌نظر نمی‌رسد که در حال بازی کردن در این نقش باشد، بلکه بیشتر به جنایتکاری روانی می‌ماند که هم می‌توان مابازای آن را در جامعه و هم در فیلم‌های نمایش داده‌شده روی پرده دید. برد پیت زمانی که نقش خود را بازی می‌کند، بهترین است، او بدون اینکه متوسل به استفاده زیاد از میمیک صورت یا حرکت دادن زیاد چانه‌اش شود ـ که از ابزار بازی در نقش‌های مکمل و شخصیت‌های غیرمعمول است ـ ذره‌ای از شخصیت تاریک و سیاه کلیف بوث را به تماشاگران می‌نمایاند. بازی او را می‌توان با سبک بازیگری کری گرانت (بازیگر قدیمی سینما) نیز مقایسه کرد. ممکن است نتوان برد پیت را در زمره بازیگران شخصیت طبیعی قلمداد کرد. او بهتر است در این زمینه تلاشی از خود نیز بروز ندهد. او یک ستاره است و شاید آخرین ستاره واقعی سینما در هالیوود.






دوران افول
در سال‌های دهه 1990، همزمان با حضور پیت در فیلم‌هایی که چهره زیبای رمانتیک وی را به تصویر می‌کشیدند، او مشتاقانه تلاش‌هایی را انجام می‌داد تا عنوان پسر طلایی هالیوود را که به وی اطلاق شده بود، تحت‌الشعاع قرار دهد. او هدفش را فاصله گرفتن از تصویر پسر زیبای هالیوود و نشان دادن خود به‌عنوان فردی که دارای نقایصی نیز هست، بیان کرده بود. نواقص چیزی است که همه ما داریم. او با بازی در نقش یک جنایتکار و قاتل سریالی در فیلم «کالیفرنیا» به کارگردانی دومینیک سنا چهره جدیدی از بازیگری خود را به نمایش گذاشت. او در فیلم «داستان عاشقانه واقعی» به کارگردانی تونی اسکات(1993) که بر مبنای نخستین فیلمنامه‌های کوئنتین تارانتینو ساخته شده بود، خیلی از دیالوگ‌های نقش خود را به‌صورت فی‌البداهه بیان کرد. پیت در این فیلم در سکانس‌های زیادی ظاهر نمی‌شود و حضورش چندان پررنگ نیست. برخی از منتقدان بر این باورند که به‌دلیل حضور بازیگرانی نظیر کریستین اسلیتر، پاتریشیا آرکت و گری اولدمن در این فیلم که در آن زمان در دوران اوج خود بودند، برد پیت نتوانسته حضور چندان موفقی در فیلم داستان عاشقانه واقعی (1993) داشته باشد. اما پیت خود نظر دیگری در این‌باره دارد. او در سال 2012 و درباره نقش کمرنگش در این فیلم به هالیوود ریپورتر گفته است که من در واقع در حال پنهان شدن و دوری گزیدن از دنیای سلبریتی‌ها بودم. من در این فیلم روی یک مبل نشسته و در حال کشیدن مواد بودم (برد در داستان عاشقانه واقعی نقش فلوید، هم‌اتاقی معتاد مایکل راپاپورت -یکی از شخصیت‌های فیلم- را ایفا می‌کند که گویی به چیز دیگری غیر از مواد‌مخدر علاقه‌ای ندارد) و در واقع از خود به‌دلیل ایفای نقش در این فیلم بسیار عصبانی و خشمگین بودم. حضور کمرنگ او به‌عنوان یکی از بازیگران بزرگ در فیلم «مصاحبه با خون آشام» (1994) به کارگردانی نیل جردن نیز سبب شد نقش او توسط بازیگران مکمل این فیلم به راحتی تحت‌الشعاع قرار گیرد. اما برد پیت با بازی در فیلم «هفت» بازگشتی دوباره و موفقیت‌آمیز داشت و توانست برد پیت را به‌عنوان یک ستاره بزرگ سینما مطرح کند. او در این فیلم در نقش کارآگاه میلز در کنار مورگان فریمن که در فیلم هفت به‌عنوان یک کارآگاه آرام فلسفه‌گرا به تصویر کشیده شده بود، بازی کرد. شاید انتظار اولیه از برد پیت در این فیلم این بود که در کنار شخصیت آرام فریمن در نقش یک شخصیت یا یک قهرمان فیلم‌های اکشن ظاهر شود. اما او در این فیلم در نقش یک شخصیت دمدمی مزاج و پر نوسان جذاب ظاهر شد که تیپ شخصیتی وی در دیگر فیلم‌ها را نیز شکل داد. این نخستین فیلم از 3 فیلمی بود که دیوید فینچر از برد پیت در جایگاه یکی از بازیگران اصلی‌اش استفاده کرد. بازی وی در نقش پیچیده یک بیمار روانی به نام جفری گوینز در فیلم علمی - تخیلی «12میمون» (1995) اثر تری گیلیام، بیانگر این مسئله بود که برد پیت از این پس سینما را جدی‌تر گرفته و در حال حضور در فیلم‌ها بازیگری مطرح و مسلط به نقش خود است. او به‌خاطر ایفای نقش در این فیلم جایزه گلدن گلوب نقش مکمل مرد را دریافت کرد و همچنین نامزد دریافت جایزه اسکار در رشته بهترین بازیگر مکمل مرد شد. در فیلم «متعلق به شیطان» (1997)، با لهجه ایرلندی دیالوگ‌های خود را در نقش یک عضو ارتش آزادیبخش ایرلند شمالی (ارتش جمهوریخواه ایرلند) بیان می‌کند. او در این فیلم به‌عنوان یک عضو از این گروه نظامی ماموریت یافته است تلاش‌هایی را برای خرید موشک استینگر در شهر نیویورک انجام دهد. این فیلم با پیام‌های متضادی که به مخاطبان منتقل می‌کرد هیچ‌گاه از اقبال چندانی میان مخاطبان سینما و منتقدان نیافت و در عین حال نتوانست زمینه مناسبی برای بازی برد پیت در نقش شخصیت میکی اونیل که یک بوکسور ایرلندی بود، در فیلم «قاپ‌زنی» (2000) به کارگردانی گای ریچی فراهم کند. برخلاف فیلم متعلق به شیطان که در آن برد پیت لهجه ایرلندی را به نحو بسیار خوبی بیان کرده بود، در فیلم قاپ‌زنی لهجه ایرلندی بازیگران از نقاط ضعف بود و روزنامه ایندیپندنت آن را در رده بدترین لهجه‌های ایرلندی به‌کاررفته در فیلم‌ها ارزیابی کرد (بردپیت قرار بود در این فیلم دیالوگ‌های خود را به لهجه لندنی ادا کند). در این فیلم برد پیت نتوانست از عهده ادای لهجه لندنی برآید اما توانست یکی از بامزه‌ترین و مورد توجه‌ترین بازی‌هایش را در آن ایفا کند.


آخرین ستاره واقعی سینما
ممکن است نتوان برد پیت را در زمره بازیگران شخصیت طبیعی قلمداد کرد. او بهتر است در این زمینه تلاشی از خود نیز بروز ندهد. او یک ستاره است و شاید آخرین ستاره واقعی سینما در هالیوود

این خبر را به اشتراک بگذارید