غنیسازی زندگی با آموزش
محسن اصغرینکاح/عضو هیأت علمی دانشکده علومتربیتی و روانشناسی دانشگاه فردوسی مشهد
یکی از آسیبهای مهم در خانواده مسئله طلاق است که نیاز به چارهجویی دارد. توانمندسازی و حمایت از افراد میتواند کلید این چارهجویی باشد. بیتردید بخشی از حمایتهایی که باید از افراد شود حمایتهای شغلی و اقتصادی است که مانع از تبدیل بحرانهای اقتصادی به بحرانهای زناشویی میشود.
وقتی در مسئله طلاق در جامعه دقیق میشویم و آن را بررسی میکنیم میبینیم که عمده طلاقها ناشی از عدمتوانایی افراد در مدیریت هیجان رفتاری، حل مسئله، ارتباطگیری مناسب و حمایتگرانه از همسر و ناتوانی در مرزبندی زندگی خود با خانواده دوطرف است. قسمت عمدهای از طلاقها ریشه در همین مسائل دارد که بهطور ذاتی درون افراد بهوجود نمیآید بلکه باید فرد آموزش داده شود تا برای این مسائل توانا شده و بتواند زندگی خود را به خوبی پیش ببرد.
بهطور حتم قسمتی از آموزشها باید در دوران کودکی و نوجوانی داده شود تا درون افراد نهادینه شود، بخشی از آموزشها هم قبل از ازدواج نیاز است؛ بنابراین ما هرقدر روی توانمندسازی و آموزش سرمایهگذاری کنیم این سرمایه موجب غنیسازی خانواده میشود.
بیشک فرزندی که در خانواده متعادل و کارآمد تربیت میشود بیش از 60سال برای یک ملت مفید و افتخارآفرین میشود اما اگر کودک در یک خانواده آسیبدیده بزرگ شود نهتنها خودش در آینده آسیب میبیند بلکه بسیاری از افراد هم به تبع آن آسیب میبینند. بنابراین ما باید در مسئله فرزندپروری به مقوله ازدواج هم دقت کنیم؛ یعنی والدین باید فرزندانی را تربیت کنند که در آینده بتوانند همسران خوبی باشند و یک زندگی را اداره کنند.
هماکنون در جامعه ما بیشتر به فرزندپرواری توجه میشود تا فرزندپروری؛ بهعنوان مثال خانوادهها برای رشد جسمی و ظاهری کودک تلاش میکنند اما به او آموزش نمیدهند که چگونه خشم خود را کنترل کند یا آستانه تحمل خود را بالا ببرد و یا گذشت داشته باشد.
مسئولیتپذیری یکی از آموزشهای مهم در دوران کودکی است و باید جدی گرفته شود البته اگر این فرصت در کودکی از دست رفت در نوجوانی و جوانی میتوان جبران کرد و برنامههای آموزشی را افزایش داد اما اگر آموزشی به فرد داده نشود او در زندگی خانوادگی آینده دچار مشکل خواهد شد.
هماکنون کلینیکهای آموزشی متعددی در جامعه وجود دارد که البته نسبت به تعداد جمعیت کشور کم است اما به هر حال میتوان با اختصاص بودجه به آنها آموزشهای قبل از ازدواج را افزایش داد. توانمندسازی نیازمند تمرین، درونی شدن و آموزش در طول زمان است؛ بنابراین باید سبک آموزش قبل از ازدواج را عوض کنیم؛ چرا که آموزش فشرده در زمانی که افراد برای آزمایش قبل از ازدواج آمدهاند و در واقع تمام مراحل ازدواج را پشت سر گذاشتهاند، چندان تأثیری ندارد بلکه باید آموزشها تدریجی، نظاممند و در طول یک بازه زمانی مدتدار باشد. توجه به آموزشهایی مانند مدیریت هیجانی، مسئولیتپذیری، فهم واقعی از زندگی و... بسیار مهم است.
آموزش هم در نهاد خانواده هم در کلینیکهای مربوطه و هم از طریق رسانههای مختلف امکانپذیر است. متأسفانه هماکنون برنامههای جامع و نظاممند برای آموزش قبل از ازدواج نداریم و اغلب برنامههای آموزشی همان برنامه فشرده در زمان انجام آزمایش قبل از ازدواج است.
در کنار آموزش باید به مسائل اجتماعی و هنجارهای منفیای که در جامعه بهوجود میآید هم توجه کنیم. تابآوری،مسئولیتپذیری، مدیریت هیجانی و... همه و همه با هم فلسفه زندگی را میسازند. این باورهای فرد است که موجب تابآوری او میشود؛ بنابراین نیاز است که به معنویت هم توجه ویژهای شود.
بنده نقش شبکههای اجتماعی مجازی را هم در این زمینه مهم میدانم. برخی از این شبکهها در حال تغییر دادن سبک زندگی هستند و نیازهای کاذب ایجاد میکنند که میزان تابآوری فرد را پایین میآورد.
در کنار آموزش برای ارتقای مهارتهای اجتماعی نباید از مسائل اقتصادی و سبک زندگی افراد هم غافل شویم. عدهای در اوج برخورداری و اسرافگرایی با کمترین زحمت بیشترین مصرف را دارند و برعکس عدهای همیشه تلاش میکنند اما چیزی عایدشان نمیشود. بیشک این افراد دچار بحرانهای هویتی و فلسفه زندگی میشوند و نمیتوانند افراد مسئولیتپذیری برای خانواده و جامعه باشند.
بهطور قطع آموزش تأثیر زیادی در کاهش آمار طلاق در جامعه دارد و موجب زندگی پایدارتر و غنیتر میشود اما نباید تنها به آموزش بسنده کرد و باید به عوامل دیگر هم برای موفقیت در یک زندگی توجه داشت.