• دو شنبه 17 اردیبهشت 1403
  • الإثْنَيْن 27 شوال 1445
  • 2024 May 06
شنبه 23 شهریور 1398
کد مطلب : 78284
+
-

یاد عاشورا در دل خانه‌ها

محرم موجب تحول در سبک زندگی بسیاری از ایرانی‌ها شده است. برای همین خانه‌های بسیاری می‌شود پیدا کرد که نمادهای محرمی در آنها به چشم می‌خورد

یاد عاشورا در دل خانه‌ها

حمیدرضا بوجاریان/خبر‌نگار

  هرکس دوست دارد به روش و منش خودش در محرم و صفر برای سید و سالار شهیدان عزاداری کند؛ یکی با به راه انداختن حسینیه و تکیه و دیگری با دادن نذری و راه انداختن دسته عزا. اما برخی حسینیه‌ها و خانه‌ها هستند که نمادهای عاشورایی را در دل دارند و با این نمادها، عاشورا را نه در یک ماه و دو ماه، که هر روز و هر ثانیه در زندگی خود زنده می‌کنند؛ زنده‌کردنی که خیرات و برکات زیادی چه برای آنها و چه برای نزدیکانشان دارد. 

در ظاهر تفاوتی با خانه‌های دیگر ندارد. پیرمرد با مهربانی به استقبال می‌آید و در اتاق ویژه‌ای که در طبقه دوم قرار دارد، میهمانمان می‌کند؛ اتاقی که برای وارد شدن به آن باید سر به زیر انداخت و آداب زورخانه‌های قدیمی را رعایت کرد. اتاق فضای خاص خود را دارد. در و دیوار پوشیده از تصاویر آیینی و مذهبی است اما، آنچه چشم را خیره می‌کند، علم عزای حسینی(ع) است که در انتهای اتاق سال‌هاست جا خوش کرده و حال خوبی به اتاق داده است.

لوطی با رسم جوانمردی 
لوطی بوده؛ لوطی‌ای که انگشت دستش را داده و دست دیگرش را در دعوا و درگیری بی‌عصب کرده تا حرفش روی زمین نماند. از آن با مرام‌هایی است که در حکومت شاهنشاهی دیوارهای زندان مدتی خانه‌اش بوده. می‌گوید دستی او را هدایت کرده تا در دوره‌ای که زور و بازویش یک لشکر را حریف بوده، مال مردمی نخورد، حق مظلومی از ظالم بگیرد و مالی به ناحق وارد سفره خانه‌اش نشود. راست می‌گوید، بعد انقلاب به اتهام اوباش‌گری دستگیر و اسمش در روزنامه نوشته می‌شود تا اگر کسی شکایتی از او دارد، به دادسرا برود. نه‌تنها کسی شکایت نمی‌کند بلکه مردم از فتوت و رسم جوانمردی‌اش نامه‌ها می‌نویسند. کار به آزادی لوطی می‌کشد و او همه زندگی‌اش را وقف راه حق می‌کند.
با علم و کتل ارتباطی نداشتم 
هر چند اسم کوچه طاق نصرت است، اهالی کوچه آن را به نام حاج قاسم می‌شناسند. خانه‌ای با دیوارهای آجری قدیمی و استخوان خردکرده زیر باد و باران در محله مخصوص تهران؛ هم محله مخصوص است، هم خانه و صاحبخانه. سال‌هاست گوشه اتاق خانه حاج قاسم نورمحمد تبریزی، نشانه‌ای از لطف و کرامت اهل‌بیت(ع) به او قرار دارد. نشانه‌ای که گوشه چشم حاج‌قاسم هر روز با دیدنش نمناک می‌شود و دلش را می‌برد. حاج قاسم امروز و لوطی دیروز پایتخت، بهترین جای خانه‌اش را 34سال است برای این نشانه قرق کرده. علم عزای حسین(ع)، نشانه‌ای محترم است برای حاج قاسمی که همه زندگی‌اش را مرهون لطف اباعبدالله(ع) می‌داند؛ «پدرم نان حلال سر سفره ما آورده بود. از بچگی ارادت به اهل‌بیت(ع) داشتم اما خیلی خودم را قاطی این ماجراها نمی‌کردم. لوطی بودم اما، دستم به مال مردم‌خوری و ظلم به دیگران آلوده نمی‌شد. زور بازویی داشتم که یک لشکر حریفم نمی‌شدند اما نمی‌دانم چطور می‌شد که به جای زور گفتن به مظلوم، دادم همیشه سر ظالم بلند بود.»

خانه لوطی و علم میراث فخرالدوله
علم اباعبدالله (ع)، سفارش‌دهنده و سازنده‌ای خاص داشت؛ سفارش‌دهنده‌ای که از ایل قاجار بود و از درباریان. حاج‌قاسم می‌گوید: «سفارش ساخت علم را خانم اشرف‌الملوک فخرالدوله از درباریان قاجار داده بود. او از دوستداران اهل‌بیت(ع) بود و مسجد فخریه را هم ساخت. چند سالی علم در‌ ماه محرم به نمایش درمی‌آمد اما بعد از چند سال، علم گم شد و کسی از آن خبر نداشت. سال‌ها گذشت و کسی نمی‌دانست علم سفارشی فخرالدوله کجاست. خیلی‌ها دنبال آن می‌گشتند، اما هر چه بیشتر جست‌وجو می‌کردند، کمتر رد و نشانی از آن پیدا می‌شد». بعد از انقلاب وقتی همه حاج‌قاسم را به جوانمردی می‌شناختند، پیغامی از یک دوست به نورمحمد رسید که از او می‌خواست به دیدارش برود تا امانتی را به او بسپارد؛ «تازه انقلاب شده بود و همه اموالم را وقف کمک به‌حساب 100حضرت امام(ره) کرده بودم. فقط 500هزارتومان ته جیبم بود. دنبال خانه‌ای می‌گشتم که تتمه اسباب و اثاثم را آنجا بگذارم و زندگی تازه‌ای شروع کنم. خانه را پیدا کردم. صاحبخانه برای اجاره 3میلیون و 500هزار تومان ودیعه طلب می‌کرد. همان موقع دوستی پیام آورد که می‌خواهد من را ببیند. اطاعت کردم و خودم را به آن دوست رساندم. گفت امانتی دست اوست که باید به من بدهد. علم گمشده فخرالدوله بود. اول قبول نکردم اما آن دوست گفت که خواب دیده باید علم را دست من بسپارد. تا آن زمان نه علم خریده بودم و نه علاقه‌ای به داشتن آن داشتم. با اصرار به محلی که علم نگهداری می‌شد رفتم. تا چشمم به آن افتاد، یک دل که نه، صد دل عاشقش شدم و مهرش به دلم نشست. به اصرار علم را 450تومان خریدم.»

صاحبخانه کس دیگری است؛ من مستأجرم 
علم را که می‌خرد، هنوز به خانه نرسیده برکاتش شامل حال او و خانواده‌اش می‌شود. پول اجاره خانه جور می‌شود و نورمحمد از نگرانی  و آوارگی بیرون می‌آید. یکی‌دو سال علم، گوشه خانه می‌ماند و کم‌کم زندگی رو به‌ روال پیش می‌رود. حاج‌قاسم تصمیم می‌گیرد دورهمی‌هایی را که در دوره لوطی‌گری برگزار می‌کرد این بار با آدم‌های معقول و اهل دین و دیانت برقرار کند. اینطور می‌شود که ازسال 64به بعد، خانه کوچک نورمحمد و اتاقی که علم در آن است، تبدیل می‌شود به پاتوق اهل دل و معرفت؛ «الان نزدیک 34سال است که علم صاحبخانه است و من مستأجر. بسیاری از اهالی و کسانی که می‌دانند علم در این خانه است، می‌آیند و به نیت ابا عبدالله(ع)، قفل دل باز می‌کنند و می‌روند. بساط دعای ندبه، زیارت عاشورا و... در این اتاق و خانه داغ است و کمتر پیش می‌آید، این اتاق میهمان حسینی(ع) نداشته باشد.» حاج‌قاسم، تا به حال چندبار به کربلا مشرف شده است. بسیاری او را نایب‌الزیاره خود می‌کنند یا به نیت زیارت کربلا، ساعتی را گوشه اتاق و کنار علم می‌گذرانند. او بارها قصه علم و دلیل بلند کردن آن را برای آنهایی که فلسفه عاشورا را نمی‌دانند، تعریف کرده است. حالا کسی را نمی‌توان پیدا کرد که علم را ببیند و از داستان آن خبر نداشته باشد. علم خانه حاج قاسم سمبلی شده برای معرفت‌افزایی مردمی که دلشکسته و غریبند در این روزگار.


داستان علم
او بارها قصه علم و دلیل بلند کردن آن را برای آنهایی که فلسفه عاشورا را نمی‌دانند، تعریف کرده است. حالا کسی را نمی‌توان پیدا کرد که علم را ببیند و از داستان آن خبر نداشته باشد. علم خانه حاج‌قاسم سمبلی شده برای معرفت‌افزایی مردمی که دلشکسته و غریبند در این روزگار

این خبر را به اشتراک بگذارید