شرارهبار طینت سحاب از دریغ
شهرام میرزایی ـ شاعر
شعر عاشورا حدیث عشقی است که انگیزه و شوقی یگانه در جانهای شیفتگان جاری میکند و هرچه در اینباره سروده شده و میشود، گوشهای از دلهای تفتیده سرایندگان را در خود دارد. هرگز شعر محرم برای برانگیختن یا برانگیزاندن نیازمند زمانی خاص و مکانی مخصوص نیست. ملتی که هر بار نوشیدن آب برایشان مناسبت یادآوری این عشق است با این مضامین نفس میکشند و قیام عاشورا در زیست و هستی آنها متبلور است. کسانی که در پنجه مرگ نیز از این اصل نمیرندگی پناه میجویند. هر آنچه در محرم پیرامون عاشقان سالار شهیدان(ع) میگذرد، همانی است که در جوهره و بنمایه شعر نیز مشهود است.
بیگمان عاشورا آمیزهای از آرمانها و ارزشها را چون منظومهای از تپشهای معنوی در همه تاریخ انسانی مواج و بیقرار در خود زنده میدارد و هربار حرف و سخنی که رایحه کربلا را دارد گفته و شنیده میشود کتاب انسانیت و آزادگی ورق میخورد.
شعر عاشورا در بستر همین ارزشها جاری و زلال راه میپوید و انسان تشنه را سیراب از گواراییها میسازد.
نهال اندیشهها با آن میبالد و برگ و بار میافزاید.
ادبیات عاشورا برخاسته از مکتبی است که زیباترین صفحههای تاریخ بشر را رقم زده است و ازاینرو مانند همه هنرهایی که سر بر آستان این مکتب نهادهاند انعکاس این زیباییها را با خود دارد و ازهمینروست که حلاوت آن بیبدیل است.
از دیرباز این شعر توانسته است زبان حال مردمی باشد که با عشق حسین(ع) زیستهاند و در کنار آن دیباچهای باشد برای آغاز این صحیفه خونبار؛ چراکه ادبیات محرم چون کلیدی است که با آن درهای ورود به این عرصه پر از زیبایی و طراوت به روی جویندگان و پویندگان باز میشود. طراوتی که شور جوانی را به پیران و حکمت پیری را به جوانان عرضه میکند تا شاداب و سرفراز در این صحن پرگل و خرم برویند و برویانند.
گرچه واژگان این ادبیات بر امواج احساسات سوارند، اما احساسات برانگیخته از منطق و تعقل پیوند این دو است که ساختاری مستحکم را در این شعر به نمایش میگذارد و توازن زیبایی از عشق و شور و عقل و ارزشهای انسانی را مینمایاند. شعر محرم یکی از وجوه مشخصه و بارز ادبیات فارسی است و بهراستی باید به شاعران این عرصه بالید و به سرودههای فاخر و ارزشمند در این زمینه مفتخر بود.