جنگ بندرها
چگونه بنادر دریای سرخ تا دریای عمان به عرصه رویارویی قدرتهای جهانی و منطقهای طی سالهای آینده تبدیل خواهد شد؟
جنگ و ناامنی به بخشی از تاریخ مناطقی همچون خاورمیانه و آفریقا تبدیل شده؛ مناطقی که از بخت بد ساکنانش، بر سر راه منافع قدرتهای جهانی و منطقهای قرار گرفتهاند.
از نفت خلیجفارس گرفته تا میادین گازی کشورهای سرزمین شام، هر یک به طریقی زمینه را برای لشکرکشی و نبرد قدرتهای جهانی و حامیان منطقهای آنها فراهم کرده است. حالا اما بعد از گذشت 7سال از جنگ و ویرانی در سوریه، سخن از تنگه بابالمندب، دریای سرخ و شاخ آفریقا به گوش میرسد؛ منطقهای دریایی که 13درصد از تجارت جهانی به راهها و بنادر آن وابسته است.
چرا این منطقه مهم است؟
دریای عرب و بخش جنوبی شاخ آفریقا (دریای سرخ) مدتهاست از منطقهای ساده و عربی که اصلیترین چالش آن حضور چشمگیر دزدان دریایی بود به محلی برای رقابت جدی قدرتهای جهانی و منطقهای در جریان دهههای آینده تبدیل شده است.
مرکز پژوهشهای شبکه الجزیره در گزارشی که سال 2016درباره حساسیت این منطقه با عنوان «بنادر شاخ آفریقا؛ میدان جدیدی برای رقابت جهانی» منتشر کرده، نوشته است: دریای سرخ و مناطق منتهی به آن در اقیانوس هند طی سالهای آینده شاهد رقابتهای شدید اقتصادی و امنیتی میان بازیگران منطقهای، بهویژه ترکیه، امارات، قطر و ایران خواهد بود. این در حالی است که مصر، عربستان و اسرائیل نیز به موجب موقعیت جغرافیایی خود بخشی از این صحنه را تشکیل میدهند.
براساس این گزارش، عواملی ازجمله ضعف امنیتی و اقتصادی حکومتهای مرکزی در کشورهای مشرف به دریای سرخ و خلیج عدن، شرایط را برای ورود قدرتهای منطقهای و جهانی به این منطقه آسانتر کرده است.
چگونه پای بازیگران منطقه به دریای سرخ باز شد
از اواسط دهه90 اخبار غیررسمی از حضور امنیتی اسرائیل در جزایر متعلق به اریتره واقع در جنوب دریای سرخ منتشر شد. روزنامه القدسالعربی در گزارش مشهوری که در سال 1995در اینباره منتشر کرده بود، نوشت: اسرائیل در ازای کمک اقتصادی و تقویت نیروی دریای اریتره، 2 جزیره متعلق به این کشور، مشرف به دریای سرخ را با هدف کنترل تمام تحرکات اقتصادی و امنیتی این منطقه اجاره کرده است. با توجه بهوجود بیش از 120جزیره متعلق به اریتره، احتمال افزایش نفوذ امنیتی اسرائیل در دریای سرخ وجود دارد.
رژیم اسرائیل پیش از این و در جریان جنگهای چهارگانه با مصر نیز تلاش گستردهای برای تصرف کانال سوئز بهعنوان شاهراه ارتباط دریایی آسیا با اروپا به خرج داده بود؛ تلاشهایی که در سایه مقاومت ارتش مصر و حمایت شوروی از این کشور بینتیجه ماند.
اما پرونده جزایر این منطقه باری دیگر با دورخیز ترکیه و قطر، 2متحد منطقهای، با هدف تصرف حق مدیریت بنادر آفریقایی مشرف به دریای سرخ، طی سالهای اخیر مورد توجه مراکز علمی و امنیتی قرار گرفت. هماکنون مدیریت بندر سودان (بزرگترین بندر دریای سرخ) براساس توافق اقتصادی میان 2کشور در اختیار قطر است.
از سوی دیگر، ترکیه نیز از سال 2014حق مدیریت کامل بندر موگادیشو در سومالی را بهمدت 20سال در ازای پرداخت 55درصد از درآمد سالانه این بندر در اختیار گرفته است. تحرکات ترکیه و قطر در دریای سرخ، خیلی زود پای رقیب عربی این دو کشور، یعنی امارات را به صحنه باز کرد.
به این ترتیب بر اثر توافقی که یک سال بعد از ورود ترکیه به دریای سرخ، میان سازمان توسعه بنادر دوبی و دولت سومالیلند (کشوری که از سوی جامعه جهانی به رسمیت شناخته نشده!) تعیین شده حق مدیریت کامل بندر بربره بهمدت 30سال در ازای پرداخت 30درصد از درآمد سالانه آن به کشور امارات واگذار شد. البته اقدامات امارات برای مقابله با نفوذ قطر و ترکیه در دریای سرخ محدود به خرید بندر نماند و شعله این آتش، جنگ یمن را نیز در بر گرفت.
هماکنون نیروهای جداییطلب جنوب یمن که از حمایت مالی و نظامی امارات برخوردار هستند، کنترل عدن و بندر آن (مشرف به بابالمندب در جنوب دریای سرخ) را در دست گرفتهاند، این در حالی است که نیروهای نظامی امارات بهطور جداگانه یک سال است جزیره استراتژیک سقطری در جنوب یمن را نیز به اشغال خود درآوردهاند. پیشروی بیسابقه امارات برای سیطره بر پایگاههای حساس در دریای سرخ زمینه را برای ورود مجدد ترکیه به صحنه و سفر اردوغان به سودان فراهم کرد؛ سفری که در نتیجه آن، مدیریت کامل جزیره سواکن به دولت ترکیه سپرده شد.
ایران کجای معادله قرار دارد؟
اگرچه شواهد نشان میدهد ایران نیز براساس نگرانیهای مشروع خود برای حفظ امنیت تجارت دریای این کشور و با تکیه به توان نظامی و دریایی در معادلات دریای سرخ و تنگه بابالمندب نقش جدی دارد، اما معادلات مربوط به ایران بیش از دریای سرخ به دریای عمان و مرز پاکستان گره خورده است.
روزنامه سعودی شرقالاوسط، در گزارشی با اشاره به این موضوع نوشته است: بندرهای گوادر و چابهار که تنها 70کیلومتر با یکدیگر فاصله دارند، بر تمام معادلات ژئوپلیتیک خاورمیانه طی سالهای آینده سایه انداختهاند. ریشه حساسیت این دو بندر برای آینده ایران و سرتاسر منطقه را باید در سرمایهگذاری چین در بندر گوادر پاکستان جستوجو کرد؛ سرمایهگذاری که با هدف دسترسی سریع و کمهزینه پکن به خلیجفارس و آبهای اروپا صورت گرفته است.
حضور چین در بندر گوادر، در درجه اول تهدید بزرگی برای امنیت و اقتصاد هند به شمار میرود و دقیقا از این نقطه است که نقش ایران و بندر چابهار بهعنوان گزینه دهلینو برای مقابله با سیاستهای چین تعریف میشود. براساس توافقی که میان چین و پاکستان صورت گرفته، حق مدیریت بندر گوادر 40سال آینده در اختیار چین قرار میگیرد؛ درحالیکه پروژه ساخت راه و توسعه این بندر با بودجه 40میلیون دلار و با حمایت بیش از 10هزار نیروی نظامی پاکستان در دست اجراست.
در طرف مقابل نیز، اگرچه توافق میان هند و ایران برای توسعه بندر چابهادر بر اثر تحریمها از سال 2003به تعویق افتاده بود اما بهنظر میرسد عزم دهلینو برای استفاده از مرز دریایی ایران با هدف دسترسی به آبهای آسیای میانه و مقابله با نفوذ اقتصادی و نظامی چین جدی است.