• دو شنبه 17 اردیبهشت 1403
  • الإثْنَيْن 27 شوال 1445
  • 2024 May 06
دو شنبه 11 شهریور 1398
کد مطلب : 76262
+
-

گفت‌وگو با بئاتریس ویلیامز درباره همسران تابستانی

داستانگویی با تاریخ

گفت‌وگو
داستانگویی با تاریخ

محمدناصر احدی/مترجم

بئاتریس ویلیامز، نویسنده‌ای است که برای نوشتن داستان‌هایش از تاریخ الهام می‌گیرد و شخصیت‌های داستان‌هایش حس و حال رمانتیکی از دورانی سپری‌شده را منتقل می‌کنند. ویلیامز، همانطور که خودش می‌گوید، شیفته خرده‌فرهنگ‌هاست و ایده داستان «همسران تابستانی» را با دقیق شدن در روابط جامعه‌ای بسته پیدا کرده است.

  در مورد نقطه شروع خود برای همسران تابستانی بگویید. چطور این کتاب متولد شد؟
همچون بسیاری از کتاب‌های من، با تجربه خانواده‌های قدیمی ساحل شرقی شروع شد. سال‌ها قبل، زمانی که برای نخستین بار با همسرم ملاقات کردم، والدینش هر تابستان به این باشگاه ساحلی بسیار قدیمی می‌رفتند. آنها در گردشگاه ساحلی می‌نشستند، خوش می‌گذراندند و با مردم خوش‌وبش می‌کردند. یک‌بار مادر همسرم رو کرد به من و چیزی شبیه به‌این گفت: «من هرگز او را دوست نداشتم». من آنجا نشسته بودم و با خودم فکر می‌کردم: «چه عجیب! من خیال می‌کردم شما دوستان خوبی برای هم هستید». در نتیجه من همیشه شیفته این خرده‌فرهنگ‌ها و همینطور ایده مکانی بوده‌ام که اساسا آدم‌ها در آن با هم آشنا می‌شوند و باید راهی برای دوست شدن پیدا کنند، بنابراین همه این لایه‌ها را گسترش می‌دهند.
سپس من در مورد این جزیره در ساحل کانِکتیکات به نام «جزیره ماهیگیران» شنیدم که خانواده‌های ثابتی سال به سال و تابستان‌ها به آنجا باز می‌گردند و همه یکدیگر را می‌شناسند و بین‌شان ازدواج خویشاوندی رایج است و رفتن به آنجا خیلی سخت است؛ همچون باشگاهی خصوصی، جامعه‌ای بسته است. من فکر می‌کردم کندوکاو در این فرهنگ بسیار جذاب است، تمام مفهوم جزیره‌ای که به آن راهی ندارید و اساسا در تلاش هستید این فرهنگ را مانند آنچه در دهه1920 بوده در کهربا نگهداری کنید.
وقتی تصمیم گرفتم این کتاب را بنویسم، مطمئن بودم که حقیقتا نمی‌خواهم درباره ماهیگیران بنویسم. من دوست دارم داستان‌های خودم را بنویسم. پس ایده ماهیگیران و خرده‌فرهنگ ماهیگیران و کمی هم جغرافیای ماهیگیران را گرفتم و چیزهایی را تغییر دادم. سپس وقتی این ایده را به کارگزار و ویراستارم دادم، نفس هر دوشان گرفت و گفتند: «آره، تو باید این کار انجام بدهی زیرا این یک فرهنگ خاص است و همه می‌خواهند درباره آن بیشتر بدانند».

  شیفتگی شما به تاریخ قرن بیستم از چه زمانی آغاز شد؟
در دانشکده دوره‌ای درباره تحولات قرن اروپا گذراندم و یکی از متونی که در این دوره خواندیم کتاب «عهد جوانی» ورا بریتین بود. این کتاب من را کاملا ویران کرد. نمی‌توانستم تراژدی و اندوه جنگ جهانی اول را باور کنم، مخصوصا حس فقدانی را که برجای گذاشت. فکر نمی‌کنم مردم بدانند این جنگ چه اثر فرهنگی‌ای داشته است. نمی‌توان دهه 20 را بدون جنگ جهانی اول و احساس فقدانی که بر ما چیره شده تصور کرد.
این همان زمانی بود که واقعا شروع به فکر کردن درباره تاریخ قرن بیستم کردم و به قیاس جایی که در سال1905 ایستاده بودیم با جایی که در سال2000 ایستاده‌ایم پرداختم. و این سفری که طی کرده‌ایم احتمالا خارق‌العاده‌ترین سفری است که در طول تاریخ بشر طی کرده‌ایم؛ میزان تغییر و تحولاتی که رخ داده و اینکه چطور زندگی‌هایمان را دگرگون کرده است. جنبه‌ای معنوی درباره آن وجود دارد که برآمده از تراژدی جنگ است و آنچه با روان ما انجام داده. اما سپس این تغییرات سریع و باورنکردنی در علم و تکنولوژی رخ می‌دهد؛ اتومبیل می‌آید، حق رأی زنان و قانون ممنوعیت الکل در آمریکا. همه این چیزها در جامعه رخ می‌دهد.

  کدام نویسندگان شما را تحت‌تأثیر قرار داده‌اند؟ کی به این نتیجه رسیدید که می‌توانید (یا باید) نویسنده شوید؟

این موضوع به دوران کودکی من برمی‌گردد. کتاب‌های«ANNE OF GREEN GABLES »، «خانه کوچک»، «وقایع نگاری اوز»، سری کتاب‌های «اسب نر سیاه»، من آنها را بارها و بارها می‌خواندم و وقتی کتاب نمی‌خواندم داستان‌های خودم را با خط خرچنگ قورباغه می‌نوشتم؛ بنابراین نمی‌توانم لحظه خاصی را که فهمیدم باید بنویسم مشخص کنم. همیشه چیزی در من وجود داشته و من در دبیرستان با قوانین داستان‌های رمانتیک بزرگ شده و حرکت کرده‌ام. آستین، فرانسیس برنی، آنتونی ترولوپ، Emma Orczy و مهم‌تر از همه شکسپیر و همینطور اپراهایی که والدینم ما را گاهی به زور یا به میل خودمان با خود می‌بردند، نوعی غریزه داستانگویی در من ایجاد کرد و این همان‌جایی بود که باید می‌بودم.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید