• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
شنبه 9 شهریور 1398
کد مطلب : 75737
+
-

حکایتی از سعدی

قصه‌های کهن
حکایتی از سعدی


دست‌وپا بریده‌ای، هزارپایی بکشت. صاحبدلی بر او گذر کرد و گفت: سبحان‌الله! با هزارپایی که داشت چون اجلش فرارسید از بی‌دست‌وپایی گریختن نتوانست.
چون آید ز پی دشمن جان ستان
ببندد اجل پای اسب دوان
در آن دم که دشمن پیاپی رسید
کمان کیانی نشاید کشید

گلستان سعدی

 

این خبر را به اشتراک بگذارید