دیداری متفاوت با سالار عقیلی که پرشور میخواند
جان و تنم فدای وطنم
حسین زندی
همه او را باصدای زیبا و نابش میشناسند؛ از زمانی که در جشنواره موسیقی فجر در سال 1375 درخشید. همانجا که حریر شریعتزاده یکی از بینندگان اجرایش بود. بانوی جوان و پیانیستی که شاهد هنرنمایی سالار جوان بود. همان برنامه و همان دیدار باب آشنایی شد برای یک زندگی موسیقایی و سراسر شور که با ماهور پسرشان بیشتر و بیشتر رنگ موسیقی گرفت و این روزها ماهور نیز عاشق موسیقی است و چه بسا پا جای پای پدر و مادر بگذارد. سالار عقیلی یکی از بهترینهای موسیقی ایران است که با دهها اثر فاخر بهویژه در حوزه آثار ملی و میهنی همیشه برای مخاطبان جذاب بوده است. کمتر کسی است که صدای زیبای سالار را نشنیده و با آن شور خاصی نگرفته باشد؛ او جانانه برای ایران میخواند. سالار عقیلی از خوانندگان پرکار و شناخته شده در حوزه موسیقی سنتی است و علاقهمندان زیادی در داخل و خارج از کشور دارد و در بیشتر کشورهای جهان در فستیوالهای مختلف شرکت کرده و به اجرای برنامه پرداخته است. عقیلیزاده ۱۱ آذر ۱۳۵۶در تهران است. او آموختن موسیقی را از هشت سالگی با نوازندگی سازهای مختلف آغاز کرد. وی به تشویق مادر و برادرش به هنرستان موسیقی رفت و از آنجا آواز را بهصورت حرفهای فرا گرفت. سپس مدت پنج سال نزد استاد صدیق تعریف به فراگیری ردیفهای موسیقی پرداخت و حدود دو دهه پیش اجرای موسیقی را بهصورت حرفهای آغاز کرد. عقیلی در کنار اجرای کنسرت و انتشار آلبوم مدتهاست به تدریس موسیقی در آموزشگاه خود و در هنرستان موسیقی مشغول است. او همچنین گروهی به نام «راز و نیاز» دارد و برخی از اجراها و آلبومهایش را با این گروه ارائه میکند. اعضای این گروه عبارتند از حریر شریعتزاده (همسر سالار عقیلی)، حامد فکوری، مهدی باقری، آرش فرهنگفر و شهرام غلامی. سالار عقیلی نخستین خواننده در تاریخ موسیقی ایران بود که حنجرهاش بیمه شد. بخشی از فعالیت او در حوزه موسیقی فیلم است و قطعاتی مانند «جان من فدای ایران» تیتراژ سریال «تبریز در مه» و تیتراژ آغاز سریال «معمای شاه» ازجمله این آثار است. «دوران عشق» یکی از آخرین آثاری است که تابستان گذشته توسط این خواننده ایرانی به بازار آمد آلبوم دوران عشق اثری از گروه موسیقی سور است که با آهنگسازی جمشید صفرزاده چهارم خرداد در شهر کتاب ابن سینا رونمایی شد. آلبوم موسیقی «جانِ سرگردان» دومین آلبوم او در سال 96 است که به آهنگسازی جمشید صفرزاده در سراسر کشور منتشر شد.
شما 40 سال دارید، اما با توجه به کارهای زیادی که در حوزه موسیقی عرضه کردهاید، سنتان باید بیش از این باشد. نظر خودتان چیست؟
من سال 72وارد هنرستان شدم و از سال 74و 75کار حرفهایام را با شرکت در جشنواره فجر شروع کردم و خیلی زود هم آلبوم دادم. یعنی الان بیش از 20سال است که عاشقانه غرق در موسیقی هستم اما به هرحال پاییز امسال 40 ساله شدم و امیدوارم بیشتر و بیشتر تکامل بیابم همانطور که در مورد همهچیز تکامل رخ میدهد.
اما آن جشنواره تنها آغاز درخشش شما در موسیقی نبود، بلکه آغاز زندگی جدید هم بود، درست است؟
به هر حال اتفاق مهم دیگر آن جشنواره آشنایی من با خانم حریر شریعتزاده و خانواده ایشان بود که در نهایت منجر به ازدواج ما شد. آن روزگار من شاگرد استاد صدیق بودم و همه جا اهل فن میفهمیدند که تحتتأثیر سبک ایشان هستم.
تحتتأثیر کدام آلبوم استاد صدیق بودید؟
آلبوم شوردشت ایشان را یکسره گوش میدادم و هنوز هم گوش میدهم، بهخصوص آواز ایشان با تار آقای داریوش پیرنیاکان را بسیار دوست دارم.
فضای موسیقی آن روزها یعنی همین دو دهه قبل چگونه بود؟
فضای دوستی و نزدیکی و مودت حاکم بود. فضاهای مجازی در کار نبود، اگر کسی با کسی کار داشت، یا تماس میگرفت یا به دیدنش میرفت. الان فضاهای مجازی نوعی فاصله ایجاد کردهاند هر چند که کارها را ساده کردهاند اما دور شدن آدمها و کم شدن احساسات بین آدمها فاصله انداخته و برای همین من اهل فضای مجازی نیستم و حتی تلگرام ندارم. صفحه اینستاگرام من هم ادمین دارد و خودم برایش وقت نمیگذارم. وقتی موبایل فراگیر شد همه میگفتند دیگر کسی نامه نمینویسد و همینطور هم شد و الان هم کسی به کسی زنگ نمیزند.
شما در اوایل جوانی ازدواج کردید. بهنظر شما زود ازدواج کردن خوب است؟
اگر همه شرایط فراهم باشد بسیار هم خوب است زیرا هر چه زودتر ازدواج کنید، زودتر سروسامان میگیرید البته به شرطی که شخص مناسب برای ازدواج را پیدا کرده باشید. چه مشخصهای باعث شد که شما با خانم شریعتزاده ازدواج کنید. شاید بتوان گفت موسیقی ما را به هم وصل کرد. البته ضمن مشخصههای دیگری که بود. ایشان به سبک مرتضی خان محجوبی پیانو میزدند و شاگرد استاد جواد معروفی بودند و همین باعث آشنایی بیشتر و رفتوآمد شد و چند ماه بعد از این آشنایی ازدواج کردیم.
همکار بودن همسران خوب است یا بد؟
هم خوب هم بد.این هم از آن سؤالهایی است که نمیشود به آن جواب قطعی داد چون یک وقتهایی خوب است و یک وقتهایی هم بد. البته که برای من خوب بوده است. من همیشه در کارهایم با خانم شریعتزاده مشورت میکنم. بارها اتفاق افتاده که کاری را با نظر ایشان قبول کردهام و خیلی هم خوب شده و بهاصطلاح گل کرده است.
شما در این سن یعنی 40سالگی بیش از 400آهنگ دارید. تاکنون چند آلبوم داشتهاید؟
27آلبوم داشتهام و حدود 8آلبوم هم آماده انتشار است.
پسر شما هم بهصورت جدی موسیقی کار میکند؟
بله. کمی میخواند، ویولن و تنبک هم میزند. موسیقی در خون اوست و از زمانی که در شکم مادر بوده روی صحنه بوده و از بدو تولد هم در فضای موسیقی بزرگ شده است. اسباببازیهای کودکی ماهور هم سازهای مختلف بوده است. او کم سن است اما گوشش با موسیقی سنتی آشناست و گاهی میگوید اینجا را اینجوری میخواندی بهتر بود.
شما در داخل و خارج بسیار کنسرت داشتهاید. تفاوت این دو در چیست؟
پرسش سختی است. هر کدام سختیهای خودش را دارد. به هر حال وقتی خارج از کشور هستیم یک وظیفه بزرگ بر گردن ماست که هنر و موسیقی سنتی را جهانی و این هنر را به دنیا معرفی کنیم. من به نوبه خودم در این زمینه تلاش کردهام و بهصورت حرفهای موسیقی را به بسیاری از خارجیها شناساندهام. چندی پیش برنامهگزار من از استرالیا تماس گرفت و گفت تمام دوستان استرالیایی من پس از کنسرت، آلبومهای شما را خریدهاند و گوش میدهند. یا یک آلمانی به من میگفت: «آلبوم دریای بیکران کرم را صبح تا شب گوش میدهم.» این برای من بسیار خوشحالکننده است که غربیهایی که فارسی متوجه نمیشوند کارهای سنتی ایرانی را گوش میکنند. گاهی در کنسرتها از همین افراد استفاده میکنم. یکبار یک فرانسوی به زیبایی تنبک میزد یا یک آلمانی در یک کنسرت برای گروه من بربط زد درحالیکه اصلا فارسی نمیدانستند. ما برای جهانی شدن موسیقی راه زیادی داریم و حمایت دولت نخستین قدم است. هرچند دولتهای ما میانه خوبی با موسیقی ندارند اما وقتی حمایت دولتی پشت این قضیه نباشد پیشرفت درست صورت نمیگیرد. امیدواریم با حمایت دولت بتوانیم ارکسترهای سمفونیک تهران و ملی را راهی خارج از کشور کنیم. ما باید این موضوع را بپذیریم که موسیقیدانان ما هیچ چیزی از غربیها کم ندارند. ارکستر سمفونیک تهران به رهبری شهرداد روحانی برنامهای اجرا کرد که من از ارکسترهای غربی ندیدهام. همه جور ظرفیتی در موسیقی ما هست اما باید میدان ارائه کار باشد.
تاکنون چه تعداد کنسرت در کشورهای دیگر داشتهاید؟
من بیش از 150 شب کنسرت در کشورهای دیگر داشتهام. نخستین برنامه من حدود 17سال پیش یعنی سال 2000 در کشور هلند برگزار شد. این برنامه بهصورت تور بود و در تمامی شهرهای مهم هلند این کنسرت ادامه پیدا کرد. پس از آن در شهرهای مختلف اسپانیا برنامه داشتم. در فستیوالهای مختلف شرکت کردم، بهویژه در آلمان که با ارکستر فلارمونیک مونیخ برنامه داشتم. این کنسرت به رهبری «فرانک کرامر» که از رهبران ارکستر بزرگ جهان هستند، اجرا شد. با ارکستر سمفونیک تهران در آلمان به رهبری نادر مشایخی هم اجرا داشتم. ارکستر سمفونیک اسلو در نروژ را داشتم و پس از آن با ارکستر سمفونیک فرانسه اپرای مارکوپولو را با خانم ماری کلود اجرا کردم که هشت شب در سالن کنگره پاریس با 40بازیگر اجرا شد و من به اتفاق دو خواننده از چین و کانادا اجرا میکردیم. در بوسنی و هرزگوین، بیش از 15کنسرت داشتیم و در آمریکا و پس از آن در کانادا و استرالیا و چین هم کنسرت برگزار کردهام. ضمن سختیهای اجرا باید گفت در خارج از کشور همه چیز خیلی منظمتر، دقیقتر و راحتتر است. مثلا بارها شده که یکی، دو ساعت قبل از کنسرت من و همسرم برای خرید و گردش رفتیم و وقتی برگشتیم همهچیز روی صحنه آماده بوده، صدابرداری را صبح انجام دادیم و همه چیز آماده و خوب بوده اما این هماهنگیها در ایران کمی سخت است.
مخاطب کنسرتهای داخلی بیشتر ایرانی هستند. در خارج از کشور چطور؟
از همه جا هستند، هم ایرانی هم آمریکایی و هم اروپایی.
ایرانیهای نسل جدید که متولد غرب هستند با کارهای شما ارتباط برقرار میکنند؟
در کنسرتهای اروپا بیشتر مخاطبان غیرایرانی هستند. بهطور مثال در کنسرت 1000نفره 800نفر آلمانی و 200نفر ایرانی حضور دارد، پس وقتی خارجیها ارتباط میگیرند ایرانیتبارهایی که در غرب متولد شدهاند راحتتر این موسیقی را میپذیرند اما در کنسرتهای آمریکا و کانادا برعکس است. بیشتر مخاطبان ایرانی هستند و آمریکاییها بسیار کمتر هستند و از همه نسلها در این کنسرتها شرکت میکنند. دانشجوهایی که سالهاست در خارج از کشور هستند بسیار استقبال میکنند مانند مالزی که مهاجران بیشتر دانشجوها هستند.
برای علاقهمند شدن مردم به موسیقی ایرانی و سنتی چه باید کرد؟
وظیفه ما این است که نشان دهیم هنری به نام موسیقی ایرانی وجود دارد. وقتی انسان چیزی را میبیند به آن علاقهمند میشود اما وقتی نبیند و نداند چنین چیزی وجود دارد چگونه میتواند علاقهمند شود. وقتی شهروندی از مقابل یک نمایشگاه اتومبیل میگذرد و اتومبیل بنز را میبیند علاقهمند میشود وگرنه از کجا بداند چنین چیزی وجود دارد، خطاط دوست دارد مردم را به خطاطی دعوت کند، بازیگر تئاتر دوست دارد مردم را به نمایش دعوت کند، هنرمند موسیقی هم میخواهد مردم را به نواختن ساز دعوت کند. من هم دوست دارم فرهنگ ایرانی اشاعه پیدا کند.
شما تجربههایی هم در موسیقی فیلم دارید. براساس چه ویژگیهایی فیلمها وکارگردانها را انتخاب میکنید؟
در مورد خواندن برای فیلمها و سریالها خیلی گزیده کار میکنم. برایم خیلی مهم است که چه کسانی در آن فیلم بازی کرده باشند، کارگردان چهکسی است و مهمتر از همه اینکه آهنگسازش کیست. کارهایی که کردهام با آهنگسازان بنام بوده؛ با آقای فرهاد فخرالدینی یک کار و با آقای مجید انتظامی که دو کار مشترک داریم. کاری هم با بابک زرین که از آهنگسازان خوب و جوان مملکت است و یک کار نیز با آقای آریا عظیمنژاد داشتهام.
در سالهای اخیر آواز در موسیقی ایرانی کمرنگتر شده و بیشتر خوانندگان به تصنیفخوانی روی آوردهاند، شما این مسئله را چگونه ارزیابی میکنید؟
بله همینطور است. این روزها مردم آنگونه که باید و شاید روحیه گوش کردن به آواز را ندارند. بهخاطر تند شدن ریتم زندگی مردم به تصنیف روی آوردهاند. اگر دقت کنید میبینید آلبومی که زیاد آواز داشته باشد چندان مورد استقبال قرار نمیگیرد اما آلبومی که تصنیف داشته باشد جواب میگیرد.
شما کدام رویه را میپذیرید. شیوه گذشتگان و اهمیت به آواز یا کمرنگ شدن این بخش؟
من این رویه را تأیید نمیکنم اما به هر حال باید با زمانه پیش رفت. مثلا در قدیم با درشکه رفتوآمد میکردند و حالا با خودروهای آخرین سیستم؛ موسیقی هم براساس این مسئله پیشرفت کرده است. البته باز هم هستند کسانی که آواز را خیلی دوست دارند. من خودم ازجمله کسانی هستم که سعی میکنم در آلبومها و کنسرتهایم حداقل 20دقیقه تا نیم ساعت آواز باشد که بتوانیم جوانها را با آواز آشنا کنیم تا علاقهمند شوند و آواز فراموش نشود اما زیاد شدن و طولانی شدن آن هم ممکن است صبر و حوصله مردم را بگیرد.
شما با گروههای گوناگون مانند دستان، قمر، ارکستر ملی و راز و نیاز همچنین با اساتیدی چون ارشد طهماسبی و فرهاد فخرالدینی کار کردهاید. کار کردن با چنین اساتیدی چه شاخصههایی دارد؟
کار کردن با اساتید به هر حال آموختن است. از آنها آداب رفتن روی صحنه را یاد میگیریم و در واقع آنچه از آنان یاد میگیریم در زندگی هنری ما نقش بسزایی دارد. من خیلی با جوانان کار نکردهام شاید یکی، دو مورد بوده؛ همین گروه قمر و شاید یک یا دو مورد دیگر. گروه قمر را بهخاطر نوید دهقان پذیرفتم چون آهنگهایی که ساختند به قدری زیبا بود که من از روز اولی که شنیدم علاقهمند شدم. او جوان با استعدادی است. چهار سال است با او همکاری میکنم و وقتی با او کار میکنم همهچیز منظم، دقیق و حساب شده است و البته آهنگهایی که میسازد خیلی با روحیه و حال و هوای من متناسب است.
در سالهای اخیر شعر شاعران معاصر در کارهایتان بیشتر دیده میشود. انتخاب شعر نو یا معاصر در کارهای شما چه جایگاهی دارد؟
من شعر معاصر زیاد کار نکردم شاید یکی، دو مورد بوده باشد. من بیش از 10 آلبوم دارم که سیدیهایش در بازار است که هفت یا هشت تا از آنها شعر حافظ و سعدی است، اصلاً اسم یکی «سعدینامه» است که از سعدی است. اشعار دریای بیپایان هم که از مولانا و عطار است و سایههای سبز از جامی، سعدی و حافظ است. البته من هر کاری را که بهنظرم زیبا باشد میخوانم. یعنی برایم مهم نیست شعر نو و معاصر باشد، کلاسیک باشد یا اشعار قدما. هر کاری بهنظر خودم با توجه به ارزشها و معیارهای من زیبا باشد، میخوانم.
اجازه بدهید سؤال را اینطور مطرح کنم؛ ظرفیتهای موسیقی سنتی طوری هست که هر کلامی را بپذیرد؟ هر کلام خوبی را مثلاً در قالب شعر سپید؟
خیر، هر کلامی نه، اما اگر آهنگساز بتواند خوب کار کند، شدنی است. مثلا کارهایی که آقای دهقان ساختند؛ تصنیف پرنده که یکی از زیباترین تصنیفهایی است که من شنیدهام یا همان تصنیف آواز کرک که از اخوان ثالث است یا کارهای دیگری که ایشان روی آثار سیاوش کسرایی ساختند. گاهی انسان متوجه نمیشود که شعر آنها شعر معاصر یا نو است، احساس میکند اشعار حافظ و سعدی است. اگر کسی شعر را نشناسد، متوجه نمیشود که البته اینها درایت و قابلیت آهنگساز را میرساند.
فکر میکنید علت گرایش مردم به اجراهای شما چیست؟
من در تمام کنسرتهایی که در ایران داشتهام احساس کردم که جاهایی که آثار باستانی و تاریخی دارد و هنرمندان، شاعران و نویسندگان خوبی هم دارد یا در شهر شاعران بزرگ و نامی سرزمینمان مثل همدان که باباطاهر دارد یا نیشابور که عطار و خیام دارد یا اصفهان و شیراز که آثار تاریخی فراوانی دارند استقبال مردم بیشتر از جاهایی است که کمتر به هنر پرداخته شده است. وقتی ما در چنین شهرهایی کنسرت میگذاریم استقبال خیلی بیشتر از جاهایی است که کمتر هنرمند و آثار تاریخی داشتهاند.
از کارهای سالهای اخیر بگویید.
کاری به نام « یادبود» با سیامک آقایی ارائه کردیم که ایشان از بهترین شاگردان استاد پرویز مشکاتیان هستند و این کار به یاد استاد پرویز مشکاتیان تهیه شده. کار بهصورت تصویری است، در واقع کنسرت ما در تالار وحدت است که به اتفاق آقای سیامک آقایی و آقای پدرام خاور زمینی نوازنده تنبک دو سال پیش اجرا شد. یک کار هم با آقای نوید دهقان به نام «یار و دیار» که آنهم بعد بهصورت صوتی منتشر شد.
شما ضمن موفقیت در موسیقی و آواز زندگی خانوادگی موفقی هم داشتهاید، عوامل آن را در چه میدانید؟
یکی از عوامل مهم آرامشی است که سعی کردیم در زندگیمان داشته باشیم. این آرامش در تربیت فرزند اهمیت دارد و من روی این مسئله حساس هستم. دوست ندارم بچه خیلی چیزها را ببیند برای اینکه ممکن است در روحیهاش تأثیر بد بگذارد. ما سعی کردیم آرامش برقرار کنیم.
اهل ورزش هم هستید؟
قبلا بیشتر ورزش میکردم اما اکنون چند سالی است که از آن دور شدهام و قصد دارم دوباره ورزش را شروع کنم. پدرتان که وکیل دادگستری بودند کدام یک از کارهای شما را دوست دارند. با توجه به روحیهشان فکر میکنم بیشتر آثار ملی میهنی و آثاری را که درباره وطن هست دوست دارند.
شاعر مورد علاقه شما کیست؟
از شاعران کلاسیک سعدی و حافظ، مولانا، جامی، عطار و از شاعران پیشکسوت آثار آقای دکتر شفیعی کدکنی، سایه و شاعران بزرگ دیگر. شعرهای مرحوم دکتر افشین یداللهی را هم خیلی دوست دارم. متأسفانه ایشان خیلی زود از میان ما رفتند و ما منتظر کارهای بزرگتر و بیشتر از ایشان بودیم ولی دست روزگار ایشان را از ما و جامعه هنری جدا کرد. من چند کار پخش نشده دارم که اشعارش از ایشان است و بسیار هم زیبا هستند.
اولین آهنگساز درجه یکی که با شما کار کرد آقای ارشد تهماسبی بود. آشناییتان از کجا شروع شد؟
آقای تهماسبی صدای مرا شنیده بود و من از طریق حمید متبسم به ایشان معرفی شدم. آشنایی من با استاد تهماسبی منجر به تولید آلبوم «عشق ماند» شد که در سال 1380منتشر شد که این نخستین کار رسمی من بود و در زمان خودش گل کرد. قطعه «شاه شمشادقدان» از آن آلبوم خیلی گل کرد. آن زمان فکر میکردم قطعه «ای ساربان آهسته ران، که آرام جانم میرود» که در دستگاه پنجگاه و ماهور است، مورد استقبال قرار گیرد و به شاه شمشادقدان فکر نمیکردم ولی برعکس شد و مردم از این قطعه بیشتر خوششان آمد.
شما کارهایی در ژانرهای غیرموسیقی سنتی هم دارید که اغلب در همکاری با آقای بابک زرین است. در مورد اینها توضیح میدهید؟
همه این کارها برای سریالها و فیلمها یا موقعیتهای خاص خوانده شده است. مثل «وطنمای شکوه پابرجا» کاری بود که برای سریال «تبریز در مه» ساخته شد یا کار «ایران» برای سریال «معمای شاه» ساخته شد. همچنین کار «هانیه» که برای آقای فرید سعادتمند بود و برای سریال «هانیه» ساخته شده بود. همهشان تیتراژ سریالها بودند. البته در اجراها و کنسرتها چند قطعه از این آثار را با افتخار برای مردم اجرا میکنم.
چند کار در این حوزه خاص دارید؟
12 کار. کار «ایران سربلند» ساخته آقای پیمان خازنی، «خاک مهرآیین» هست که ساخته آقای علیاکبر قربانی، «میهنم سلام» و «وطنم وطنم» کار آقای پیمان سلطانی، «ایران، وطنم ای شکوه پابرجا» که کار آقای بابک زرین، «اندیشه وطن» ساخته ابوالفضل صادقینژاد، یک کار ساخته آقای مهران مهرنیا، یک کار هم که ساخته استاد فخرالدینی که شعرش مال دکتر غضنفری است.
نظرتان در مورد کارهای ملی و میهنی چیست؟
افتخار میکنم و خدا را شاکرم اما دوست ندارم توجه زیاد به اینها باعث شود که آثار دیگر من شنیده نشوند. من با آثاری که هنوز منتشر نشده، جمعا چهارصد و بیست، سی آهنگ خواندهام و سر جمع 12تا از این آهنگها ملی و میهنی است.
در رشته تئاتر درس خواندهاید. چرا تئاتر؟
آن زمان و البته هماکنون شاخه خوانندگی در رشته موسیقی در دانشگاه وجود ندارد. من نمیخواستم آهنگساز شوم. نوازندگی هم بلد بودم پس ترجیح دادم در رشته غیرموسیقی درس بخوانم و البته چون ما در دانشگاه حرکت بدن و بیان خواندیم در اجرا و ارتباط با مخاطبانم خیلی به من کمک کرد. خیلی از همکلاسیها و همدانشکدهایهای من اکنون در کار هستند مثل خانمهانیه توسلی، آقای سپند امیرسلیمانی، آقای مهدی امینیخواه، آقای کوهستانی، آقای سینا رازانی و خانم رؤیا بختیاری که همکلاسی بودیم. آقای ابراهیم شفیعی هم بود که الان در کار کودک خیلی موفق است. سال بالاییهای ما هم آقای مجید صالحی، آقای مهران غفوریان و آقای برزو ارجمند بودند، اینهایی که یادم میآید.
بازیگر مورد علاقه شما چهکسی است؟
البته که نمیتوان از یک نفر نام برد. استادان و دوستانی هستند که بازی آنها برای من جذاب است. اساتیدی مانند آقای عزتالله انتظامی، آقای علی نصیریان، آقای جمشید مشایخی، از نسل بعدی آقای عبدی، آقای کیانیان، آقای پرویز پرستویی و خانم معتمد آریا که واقعا بازیهایشان را دوست دارم. خانم رویا تیموریان در دانشکده استاد خودم بودند و ضمن ارادت بسیار خیلی بازیشان را دوست دارم. اگر بخواهم اسم ببرم خیلیها هستند. ما در دانشکده اساتید بسیار خوبی هم داشتیم و من افتخار شاگردی استاد حمید سمندریان و آقای دکتر قطبالدین صادقی را داشتم. امیر دژاکام و منیژه محامدی هم استاد ما بودند. آقای مهدی سلطانی استاد بدن، بیان و حرکت ما بودند. آقای مهرداد رایانی مخصوص هم بودند که یکی از افتخارات تئاتر ما هستند بهخصوص در زمینه نمایشنامه عروسکی. این اسامی یادم بود من افتخار میکنم که شاگردی این اساتید را کردهام و از آنها آموختهام.
با کدام بازیگران روابط دوستانه و خانوادگی هم دارید؟
آقایهادی مرزبان، آقای امیر جعفری و آقای ابراهیم شفیعی (که در دوران دانشجویی، من و او و سپند امیرسلیمانی هم خانه بودیم)، خانم نیوشا ضیغمی، خانم مرجانه گلچین و تعداد دیگری از دوستان که هر وقت که فرصت دست دهد این عزیزان را میبینم.
از کارهای موزیسینهای دیگر کار چه کسانی را میشنوید؟
بیشتر کارهای استاد بنان و استاد شجریان را میشنوم و بخشی از کارهای استادان محمودی خوانساری و ادیب خوانساری را خیلی گوش میکنم. همچنین سر فرصت، بعضی کارهای همکاران عزیز را هم گوش میکنم.
وظیفه ما این است که نشان دهیم هنری به نام موسیقی ایرانی وجود دارد. وقتی انسان چیزی را میبیند به آن علاقهمند میشود اما وقتی نبیند و نداند چنین چیزی وجود دارد چگونه میتواند علاقهمند شود