سرقتهای سریالی یک زن و 2مرد در نقش همخانه
فریبا، خشایار و سهیل 3عضو باند سرقت بودند که یکی از آنها نقش همخانه را بازی میکرد و پس از بیهوشکردن صاحبخانه، زمینه سرقت را برای دیگر اعضای باند مهیا میکرد. اعضای این باند دستکم 8نفر را با این ترفند به دام انداختند و میگویند پولهایی را که بهدست آوردند، صرف خوشگذرانی کردهاند.
بهگزارش همشهری، تحقیقات برای دستگیری این باند از حدود 6ماه قبل با شکایتهای سریالی چند شاکی شروع شد اما آنچه باعث شناسایی ردپایی از سارقان شد، شکایت آخرین طعمه این گروه و بازبینی تصاویر دوربین مداربسته ساختمان وی بود. آخرین شاکی، ساعت 4صبح چهارم تیرماه با پلیس تماس گرفت و گفت زنی جوان به خانهاش دستبرد زده است. پس از این تماس مأموران کلانتری105 سنایی پا در محل حادثه که آپارتمانی در مرکز تهران بود، گذاشتند. مرد جوان که بهشدت سرگیجه داشت، گفت که حدود 8ساعت بیهوش بوده است. وی در توضیح این ماجرا گفت: من شاغلم و تنها زندگی میکنم. چون خانهام بزرگ است، تصمیم گرفتم با انتشار آگهی درخواست همخانه کنم تا هم پولی بگیرم و هم از تنهایی دربیایم. وی ادامه داد: در سایت دیوار و شیپور آگهی دادم تا اینکه زنی به من زنگ زد و گفت برای برادرش که دانشجوست، بهدنبال خانه میگردد. به این بهانه آدرس خانهام را گرفت و به اینجا آمد. او خودش را المیرا معرفی کرد و ظاهر موجهی داشت. وارد خانهام شد و من تمام قسمتها را به او نشان دادم. وی ادامه داد: نیمساعتی گذشت و در حال صحبت بودیم که از کیفش پاکت بزرگ آبمیوهای را بیرون آورد و گفت: از مغازهای در نزدیکی خانهمان خریده است. آبمیوه را به من هم تعارف کرد که پس از خوردن آن دچار سرگیجه شدم و از هوش رفتم. وقتی چشمانم را باز کردم، حدود 8ساعتی گذشته بود و وقتی بهخود آمدم، متوجه شدم که زن جوان تمام اموال قیمتی مانند لپتاپ، تبلت، گوشی موبایل و طلاهایم را به سرقت برده است.
دستگیری
کارآگاهان در بررسی محل سرقت پیبردند که ساختمانهای اطراف محل حادثه مجهز به دوربین مداربسته است. به همین دلیل تصاویر دوربینها را بازبینی کردند و به سرنخی دست یافتند. آنطور که مشخص بود، زنی سوار بر خودروی مزدا3 از ماشین پیاده شد و همدستانش منتظر در ماشین نشسته بودند. ساعتی بعد 2سرنشین مزدا قدم در خانه آخرین شاکی گذاشتند و پس از سرقت هر 3 از ساختمان خارج شدند و سوار بر ماشین فرار کردند. به این ترتیب مشخصات خودروی مزدا3 بهدست آمد و کارآگاهان مالک آن را شناسایی کردند. صاحب خودرو میگفت: مدتی قبل ماشین را بهصورت قولنامهای به پسری جوان بهنام سهیل فروخته است. همین کافی بود تا سهیل دستگیر شود که در پارکینگ خانه وی خودروی مزدا3 کشف شد. او که چارهای جز بیان حقیقت نداشت، اعتراف کرد که سرقتها را با همدستانش به نامهای خشایار و فریبا انجام داده است. با اطلاعاتی که او در اختیار پلیس قرار داد، این زن و مرد سیام مردادماه در عملیاتهای جداگانه در مخفیگاهشان دستگیر شدند.
این پرونده سرقت پیش روی قاضی حمیدرضا رستمی، بازپرس شعبه اول دادسرای ویژه سرقت در حال رسیدگی است و متهمان با دستور قاضی پرونده برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان پایگاه سوم پلیس آگاهی تهران قرار گرفتند.
در همین حال سرهنگ کامیار چهری، رئیس پایگاه سوم پلیس آگاهی تهران گفت: متهمان در بازجوییها به 8مورد سرقت به شیوه بیهوشی در محدوده شمال و شمالغرب تهران اعتراف کردند و تحقیقات برای دستگیری خریدار اموال مسروقه از سوی کارآگاهان پایگاه سوم پلیس آگاهی ادامه دارد. سرهنگ چهری با هشدار به شهروندان درخصوص عدماعتماد سریع به افرادی که در فضای مجازی با آنها در تماس و معامله قرار میگیرند، خاطرنشان کرد: شهروندانی که بدین شیوه از آنان سرقت شده است، میتوانند برای شناسایی متهمان و تشکیل پرونده به پایگاه سوم پلیس آگاهی تهران مراجعه کنند.
تفریح؛ هیجان و خوشگذرانی
فریبا زنی 25ساله است که پیش از اجرای این سناریو، قرصهای خوابآور را پودر کرده و خودش مصرف کرد. وقتی مطمئن شد که خطرناک نیست، وارد این بازی عجیب شد اما فکرش را نمیکرد که دستگیر شود.
باورت نمیشد که دستگیر شوی؟
نه، چون طعمههایمان مرد بودند و در جستوجوی همخانه. من هم یک زن بودم که به خانه آنها میرفتم و چون فکر میکردم این کار غیرقانونی است که زنی همخانه مرد غریبه شود، پس شاکی جرأت نمیکند شکایتی مطرح کند اما ظاهرا تصورم اشتباه بود.
چطور با همدستانت آشنا شدی؟
حدود یک سال پیش با آنها در مهمانی آشنا شدم. اول با خشایار دوست شدم و معمولا هرجا میرفتیم، سهیل هم همراهمان بود.
ایده این سرقت چطور به ذهنتان خطور کرد؟
6 یا 7ماه پیش بود که دور هم نشسته بودیم، سهیل و خشایار پیشنهاد چنین سرقتی را مطرح کردند. بیشتر جنبه فان و هیجان داشت برایمان. البته اطمینان دادند که دستگیر نمیشویم، چون سابقهدار نبودیم و این نخستین باری بود که دست به دزدی میزدیم.
از شگرد به دام انداختن طعمههایتان بگو؟
این کار خشایار و سهیل بود. آنها در سایت دیوار و شیپور مردانی که آگهی همخانه داده بودند را شناسایی میکردند. آنهایی که خانههایشان در شمال و شمالغرب تهران بود، با آنها چت میکردند و پس از آن عکس مرا گریم کرده و برایشان میفرستادند. البته گاهی هم چهره خودشان را گریم کرده و تبدیل به زن میکردند و برای سوژهها میفرستادند. گاهی هم سوژه اصرار میکرد که همخانه مرد میخواهد، در این شرایط مرا میفرستادند تا سوژه را فریب بدهم و بگویم برای برادرم میخواهم خانه اجاره کنم. باز هم اطمینان میدادند که هیچکس شکایت نمیکند، چون پای یک زن در میان است و همه از آبرویشان میترسند. من هم به خانه سوژهها میرفتم و گاهی شب تا صبح آنجا میماندم و بهدنبال راهی بودم تا آنها آبمیوه مسموم را بنوشند چون برخی از آنها به این بهانه که میلی ندارند، مصرف نمیکردند. اما به محض نوشیدن آبمیوه مسموم، بیهوش میشدند.
یعنی از قبل آبمیوه مسموم را با خودت میبردی؟
هم آبمیوه مسموم همراهم بود و هم قرصهای خوابآور پودرشده. اگر سوژههایم خودشان آبمیوه را میآوردند، در یک لحظه از غفلتشان استفاده میکردم و پودر را داخل آبمیوه میریختم. پس از آنکه بیهوش میشدند، به سهیل و خشایار که مقابل ساختمان منتظربودند، زنگ میزدم. آنها هم داخل خانه میشدند و سرقت را انجام میدادیم.
فکر نمیکردی با این کار جان طعمههایت را به خطر میاندازی؟
نه، من قبلا قرصها را روی خودم و سهیل و خشایار امتحان کردم و متوجه شدم خطرآفرین نیست. قرصها فقط خوابآور بود و 7 یا 8ساعتی میخوابیدند.
با اموال سرقتی چه میکردید؟
گوشیها را در بازار موبایل میفروختیم. البته به مبلغ ناچیز، چون هدفمان پول نبود و اگر میفروختیم بهخاطر این بود که شناسایی نشویم. مابقی هم صرف خوشگذرانی مانند سفر، رستوران رفتن و خرید لباس و کفشهای برند میشد. حتی از برخی طلاها خوشم میآمد و در مهمانیها بهدست یا گردنم میبستم. یکی از انگشترها را هم در تولد یکی از دوستانمان هدیه بردیم تا خودنمایی کنیم. حتی برخی اموال هم در خانه خشایار است که گویا پلیس همه آن را کشف کرد.