• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
یکشنبه 27 مرداد 1398
کد مطلب : 73203
+
-

رفتن نزد بیطار

قصه‌های کهن
رفتن نزد بیطار


مردکی را چشم‌درد خاست، پیش بیطار رفت که دوا کن. بیطار از آنچه در چشم چارپای می‌کند، در دیده او کشید و کور شد. حکومت به داور بردند. گفت برو هیچ تاوان نیست، اگر این خر نبودی، پیش بیطار نرفتی. مقصود ازین سخن آنست تا بدانی که هر آنکه ناآزموده را کار بزرگ فرماید، با آنکه ندامت برد به نزدیک خردمندان به خفت رأی منسوب گردد.
ندهد هوشمند روشن رأی
به فرومایه کارهای خطیر
بوریا‌باف اگر‌چه بافنده است
نبرندش به کارگاه حریر

گلستان سعدی

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :