«تهران 56» صدایی که شنیده نشد
مجید صیادی/ کارشناس فرهنگی
بار دیگر طنینی از صداهایی شنیدهنشده بهصورت کتاب منتشر شد، اینبار با نام «تهران 56».
به فاصله چندماه پس از انتشار کتاب «صدایی که شنیدهنشد»، نشر نی کتاب دیگری را روانه بازار کرد با نام «تهران 56».
«صدایی که شنیده نشد» گزارش آقایان عباس عبدی و محسن گودرزی است از مجموعه پژوهشهایی که در سالهای میانی دهه50 توسط مجید تهرانیان و علی اسدی در پژوهشکده علوم ارتباطی انجام شد؛ مجموعهای از گزارشها که از سال1354 انتشار آن آغاز شد و تا سال1356 ادامه یافت.
«تهران56» گزارشی است که شورای نظارت بر گسترش شهرتهران درسال56 تهیه کرد و اینک به کوشش محسن گودرزی و آرش نصراصفهانی بهصورت کتاب عرضه شده است. هر دو کتاب وضعیت جامعه ایران را در سالهای میانی دهه50 در واپسین سالهای رژیم گذشته بازتاب میدهند.
خواننده امروز که این گزارشها را میخواند، ازخود میپرسد چرا مقامات آن زمان به این گزارشها توجهی نکردند و چرا وضعیت بحرانی را نمیدیدند؟ این سؤالی است که هردو کتاب در ذهن مخاطب خود ایجاد میکند. این گزارشها، پیامها و صداهای مختلفی از جامعه آن روزگار مخابره میکنند و با وجود همه تفاوتها، یک چیز آنها را به هم پیوند میدهد؛
«شنیدهنشدن» وجه مشترک هردوی آنهاست. 2صدا از 2حوزه و گستره متفاوت جامعه همسرنوشت شدند. کسی این صداها را نشنید. این دو کتاب بهرغم تفاوت در موضوع و روش، در برخی موارد اساسی با هم اشتراک دارند. مهمترین اشتراک آن است که هردو گزارش با بیتوجهی و بیاعتنایی مواجه شدند. «صدایی که شنیده نشد»، پیمایشی است که در سطح ملی انجام شده برای اطلاع از ارزشها و هنجارهای لایههای مختلف جامعه در آن روزگار. درحالیکه «تهران56» گزارشی است مربوط به شهرتهران، برای شناسایی کلان چالشها و معضلات پیشرو و ارائه راهحلهای پیشنهادی؛ معضلات و چالشهایی اساسی از جمعیت و آب گرفته تا آلودگی هوا؛ همانهایی که اینک پس از گذشت 40سال، شهر تهران، مدیران و شهروندانش با آنها دستبهگریبانند و راهحلهایی که اینک نیز کماکان بهکار گرفته میشوند ولی مشکلات را بهنحو جدی حل نمیکنند. عنوان اصلی کتاب اول که برای گزارش کار انجام شده، توسط دکتر تهرانیان و اسدی انتخابشده که بهخوبی سرنوشت آن را نشان میدهد. اما «تهران 56» نشانهای ندارد که بر شنیدهنشدن و بیاعتنایی به آن دلالت کند. ولی سرنوشت آن نشان میدهد که پیام اصلی این گزارش هم شنیده نشده است. شاید زمانی که این گزارش تهیه و منتشر شده دیگر فرصت شنیدن از دست رفته بوده. با این زاویه فکر میکنم بهتر بود عنوان این کتاب هم مثل قبلی باشد: «صدایی که شنیده نشد-جلددوم».
«صدایی که شنیده نشد» حکایت صدای جامعهای است که توسط کارشناسان و اهلش کشف و رمزگشایی شد، اما مسئولان و مدیران ارشد و صاحبان قدرت سیاسی آن را نشنیده گرفتند.
«تهران 56» نیز صدایی است که کارشناسان و محققان از تهران آن روزگار استخراج و گزارش کردند. اما صدای آنها نیز شنیده نشد.
«تهران 56» هم «صدایی است که شنیده نشد.» از این منظر نکتهای اساسی که هردو کتاب را به هم پیوند میدهد، ضرورت شنیدن صداها و هشدارها نسبت به عواقب نشنیدن و توجهنکردن به آنهاست.
اکنون جامعه ایران از روزگار نگارش آن گزارشها پیچیدهتر و متنوعتر شده است. مردم به شبکههای اجتماعی و رسانهها بیشتر دسترسی دارند و حرفهای خود را میزنند. صداها و نظرات مختلف ابراز میشود. امروز متفاوت از دیروز است. میماند سؤالی که ایندو کتاب در ذهن خواننده ایجاد میکنند و هشداری که میدهند: اکنون چه صداهایی در جامعه وجود دارد و آیا همه آنها شنیده میشود؟