گنج بهرام آرانی
مسعود میر ـ روزنامهنگار
مرد آرانی از همان روزهای دور با شولای تفاوت و تدقیق به ساحت هنر قدم گذاشت. بهانهاش آن روزها پژوهش در نمایش بود و دلمشغولیهایش که از تعزیه میآمد مکتوب شد در کتابی که عنوانش را گذاشت «نمایش در ایران». برای اینکه تفاوت تفکر به چشم بیاید باید روزها و وقایع را نه در مقام قیاس که به بهانه ظرفیتسنجی در ذهن مرور کرد. آن سالها، سال علی بیغم بود و حسن جغجغه و گنجقارون مهمترین دستاورد فرهنگی و هنری روز مملکت. خب، با این متر و معیار دوباره مرور کنید که جوان عاشق سینما که در اوقات فراغت سر از سینهکلوپ درمیآورد و فیلم تماشا میکرد و وقتی درگیر نمایش شد، نه به تعزیههای سرزمین پدری پشت پا زد و نه یادش رفت که پویایی صحنه، تئاتر را زنده نگه میدارد، کتابی را در انتشارات کاویان به چاپ سپرد که هنوز هم طلاییترین منبع مطالعاتی درباره نمایش در این کهن سرزمین
است: نمایش در ایران، چاپ 1344.
مرد آن روزها مو نقرهای خیلی زود در تئاتر، مو سپید کرد. او خواند و نوشت و اجرا کرد و نمایش را با نام خودش حرمتی در خور بخشید. او رندانه صحنه را برای تلألو بازی بازیگرانش شلوغ نکرد و سعی کرد تا ادبیات پاکیزه، دغدغهمند و البته متفاوت خودش را در تاریخ تئاتر ایران چنان در پیشگاه صحنه به رخ بکشد که هنوز هم که هنوز است در آسمان نمایش ایران نام او چون کوکبی درخشان چشمنواز است و سرشار از آبرو و راهنما.
بهرام بیضایی استاد نمایش است. نمایشنامههای او هنوز هم پررجوعترین متون در میان عشاق تئاتر است و هنوز هم ذکر نام آثار صحنهای او، احوالات هر علاقهمند به تئاتری را سرخوش میکند.
اینگونه است که بهرام بیضایی نام ماندگار هنر تئاتر ایرانزمین شد و خواهد بود، حتی اگر سالنهای نمایش این مملکت برای تحمل او و کارهایش تاب نداشته باشند.