جنگ خونین چین و آمریکا
گراهام آلیسون، پروفسور دانشگاههاروارد: روی کاغذ همه مهرهها سر جای خود قرار گرفتهاند تا نقش خود را برای شروع جنگی خانمانبرانداز بازی کنند
شبنم سیدمجیدی/روزنامه نگار
گراهام آلیسون، یک دانشمند سیاسی در سازمان امنیت ملی آمریکاست که تخصص او چین، سلاحهای هستهای و تصمیمگیری استراتژیک است. او در یک سخنرانی از الگویی تاریخی با نام «تله توسیدیدز» نام میبرد و نشان میدهد که چطور قدرت در حال خیزش چین و قدرت در حال حکومت آمریکا ممکن است به سمت یک جنگ خشونتبار بروند که هیچ کس آن را نمیخواهد. در ادامه بخشهایی از سخنرانی او را که در یکی از کنفرانسهای تد (TED) ارائه شده است، از نظر میگذرانیم.
داستان، قصه خیزش چین است. همیشه بودهاند کشورها و قدرتهایی که از جابرخاستهاند و در ابعاد مختلف ترقی کردهاند اما این بار چالش خیزش چین، تاثیری است که بر آمریکا خواهد گذاشت. تاریخدانها به 100سال گذشته، لقب «قرن آمریکایی» را دادهاند. آمریکاییها حالا سالهاست که به جایگاه خود در بالاترین نقطه دنیا خو کردهاند. بنابراین تنها این فکر که کشوری دیگر بتواند بهاندازه آمریکا بزرگ و قدرتمند یا حتی فراتر از آن بشود، به هویت آمریکاییها اهانت میکند.
همه میدانیم که چین در حال قدرت گرفتن است. 40سال قبل در سال1978 چین تازه قدمهای اول را برای ورود به بازار اقتصادی دنیا برداشت. در این زمان، فکر میکنید چند درصد از جمعیت یکمیلیاردنفری چین فقط برای بقا و زندهماندن تلاش میکردند و با 2دلار درآمد روزانه به زندگی ادامه میدادند؟ 90درصد. در آن زمان 9نفر از هر 10نفر چینی با درآمد روزانه کمتر از 2دلار زندگی میکردند. در سال 2018، یعنی 40سال بعد فکر میکنید این رقم به چه میزان رسید؟ یک نفر در هر 100نفر و رئیس جمهور چین قول داده است که در 3 سال آینده آن چند ده میلیون باقیمانده نیز از این آمار حذف شوند. این یک معجزه است. اصلاً باورش سخت است اما نادیده گرفتن این حقایق بیرحمانه، واقعا نشدنی است. ملتی که 25سال پیش در هیچ کجای میز قدرتهای جهانی جایی نداشتند، حالا به رقیبان خود رسیدهاند و در بعضی حوزهها حتی از ایالات متحده آمریکا پیشی گرفتهاند.
بنابراین، چالشی که دنیای ما با آن رو به رو خواهد شد یورش غیرقابل توقف چین به سمت حاکم غیرقابلتحمل دنیا یعنی آمریکاست که میتواند منجر به بزرگترین تصادم تاریخ شود. توسیدیدیز، پدر و بنیانگذار تاریخ بود. او نخستین کتاب تاریخ را با نام «تاریخ جنگ پلوپونزی» نوشت؛ جنگی که 2500سال قبل در یونان رخ داد. این جنگ، یونان باستان را نابود کرد. توسیدیدیز درباره آن مینویسد: « آتن در حال رشد بود و ترس از اینکه خیزش آتن، اسپارتا را تهدید کند، جنگ را غیرقابل اجتناب کرد». بنابراین رشد یک ملت به واکنش ملتی دیگر که در قدرت است، خواهد انجامید و ملغمهای سمی از غرور، خودخواهی و پارانویا باعث خواهد شد تا هر دوی آنها به سمت جنگ بروند. من چندین سال قبل برای جاانداختن این دیدگاه از عنوان «تله تویسیدیدیز» استفاده کردم؛ تلهای که خطرناک است و وقتی اتفاق میافتد که یک قدرت در حال اوجگرفتن، یک قدرت در حال حکمرانی را تهدید میکند؛ قدرتهای در حال رشدی مثل آتن در 2500سال قبل یا آلمانها 100سال پیش و امروز چین. قدرتهای در حال حکمرانی هم مثل اسپارتای 2500سال پیش، انگلستان 100سال قبل یا آمریکای امروز.
یادتان باشد که ما همین نوامبر گذشته، صدمین سالگرد پایان جنگی را جشن گرفتیم که آنقدر بزرگ و شامل بود که تاریخدانها را مجبور کرد یک دستهبندی جدید به نام «جنگ جهانی» بهوجود آورند. در یازدهمین ساعت از یازدهمین روز یازدهمین ماه در سال 1918سلاحهای جنگ جهانی اول ساکت شدند اما 20میلیون نفر از دنیا رفتند. در 500سال گذشته همواره جنگهایی رخ دادهاند که یک قدرت در حال رشد، یک قدرت در حال حکمرانی را تهدید کرده است.
حال سؤال مهم اینجاست که در دنیای امروز آیا ما قرار است دقیقا روی جای پای تاریخ راه برویم یا میتوانیم از طریق ترکیب تخیلات و عقل سلیم و شجاعت راهی پیدا کنیم تا جنگی که هیچ کس آن را نمیخواهد، اتفاق نیفتد.
سرعت بالای چین در تغییرات
همانطور که دیدیم با تغییر هرم فقر، چین واقعاً صعود کرد؛ البته با سرعت نور! رئیس جمهور سابق چک بهترین تعریف را از این اتفاق داشت. او گفت: «همه اینها خیلی سریع اتفاق افتاد؛ آنقدر که حتی فرصت نکردیم از آن حیرتزده شویم». برای آنکه به خودم یادآوری کنم چقدر باید حیرتزده باشم، گاهگاهی از پنجره دفترم در دانشگاههاروارد به پلی که از روی رودخانه چالرز میگذرد، نگاه میکنم. در سال 2012 اعلام کردند که میخواهند این پل را بازسازی کنند و 2سال هم زمان میبرد. در سال 2014 گفتند هنوز تمام نشده. در 2015 گفتند که یک سال دیگر وقت میبرد. در 2016گفتند که تمام نشده و مشخص نیست کی تمام شود. آخر سر در سال 2017تمام شد؛ آن هم با 3 برابر بودجه مصوب. این پل را مقایسه میکنم با پلی مشابه که در پکن با آن برخورد کردم. به آن پل سانیوان میگویند. در سال2015 چینیها تصمیم گرفتند که این پل را بازسازی کنند. فکر میکنید چقدر طول کشید؟ یک سال؟ 2سال؟ نه، فقط 43ساعت! البته که این سرعت در آمریکا نشدنی است.
پشت همه این سرعت خیره کننده یک رهبر باهدف و یک دولت کارآمد قرار دارد. یکی از جاهطلبترین و شایستهترین رهبران جهان، امروز رئیس جمهور چین، یعنی شیجینپینگ است. و البته او درباره خواستههایش همیشه رک و راست بوده است. وقتی رئیس جمهور شد هم با صراحت گفت که هدفش این است که دوباره چین را بزرگ کند. 6سال پیش گفت که تا سال 2025 چین قدرت برتر دنیا در بازارهای بزرگ میشود که شامل تکنولوژی، روباتها، هوش مصنوعی، محاسبات کوانتومی و اتومبیلهای بدون سرنشین میشود. تا سال2035 چین رهبر خلاق دنیا در همه تکنولوژیهای برتر میشود و تا 2049که صدمین سالگرد پایهگذاری جمهوری خلق چین است، این کشور قدرت بلامنازع اول دنیا میشود و ارتشی خواهد داشت که به آن میگویند «بجنگ و پیروز شو». چین در حال رسیدن به این هدفهاست. و یادمان باشد که دنیا به سرعت در حال تغییر است. و چه کسی از این تغییرات و سرعت چین در رسیدن به هدفهایش بیشترین تهدید را حس خواهد کرد؟ بی شک قدرت اول امروز، یعنی آمریکا.
چند سال قبل سناتور جانمک کین از من خواست تا برای کمیته خدمات مسلح سنا درباره احتمالات پیشیگرفتن چین از آمریکا توضیح بدهم. یک جدول برایشان درست کردم. تا پایان سال 2004 اقتصاد چین نصف آمریکا بود. در سال 2014 تولید ناخالص داخلی آنها با آمریکا مساوی شد و طبق همین خط سیر تا سال2024 اقتصاد آنها 50درصد دیگر بزرگتر خواهد شد. تاثیرات این تغییرات، همه دنیا را متاثر خواهد کرد. چین همین حالا هم در جنگ تجاری در حال پیشروی است و شریک تجاری اول در بیشتر کشورهای آسیایی است.
همیشه پای نفر سوم در میان است
طی یک پژوهش در دانشگاههاروارد 500سال از تاریخ را بررسی کردیم. در آن سالها 16مورد داشتهایم که یک قدرت در حال خیزش، یک قدرت در حال حکمرانی را تهدید کرده است. 12مورد آنها به جنگ ختم شدهاند. و تراژدی اینجاست که در اغلب این جنگها بازیگران اصلی، یعنی قدرت در حال خیزش و قدرت در حال حکمرانی، در وهله اول دلشان نمیخواست جنگی راه بیندازند. اینجا یک الگوی دیگر میبینیم. معمولاً درهمه این جنگها یک گروه سومی وجود دارد که گروه اول را علیه گروه دوم تحریک میکند و کار را به جایی میکشاند که هیچ کدام نمیخواهند از آن مسیر بروند. شاید فکر کنید این دیوانگی است اما تاریخ نشان میدهد زندگی همین است. جنگ جهانی اول را به یاد آورید. ترور یک شخصیت درجه دوم باعث شد امپراتور اتریش- مجارستان به صربستان اولتیماتوم بدهد و پای کشورهای متحد وسط کشیده شود و طی 2ماه همه اروپا درگیر جنگ بود.
زمان نیز برای این جنگ احتمالی آماده است. آیا هیچ فرد دیگری جز دونالد ترامپ را میتوانید در گروه قدرت در حال حکمرانی تصور کنید؟ یا از آن طرف جز شیجینپینگ هیچ فرد دیگری میتواند به عنوان یک قدرت در حال خیزش باشد؟ کلهتان را به کار بیندازید. قطعاً جز کره شمالی و کیم جونگ اون هم هیچ فرد بهتری را به عنوان تحریککننده این جنگ پیدا نخواهید کرد. به نظر میرسد روی کاغذ همه مهرهها سر جای خود قرار گرفتهاند تا نقش خود را برای شروع یک جنگ خانمانبرانداز بازی کنند.
اما دوباره به سؤال اصلیمان میرسیم؛ سؤالی که جواب آن پیامدهای بزرگی برای ما به بار خواهد آورد؛ آیا آمریکاییها و چینیها اجازه میدهند تا سیر تاریخ دوباره تکرار شود و آنها را به جنگی بکشاند که برای هر دو مصیبتبار خواهد بود؟ یا اینکه ما قادر خواهیم بود با استفاده از قوه تخیل و شجاعتمان راهی پیدا کنیم تا هر دو ملت با هم به بقا ادامه دهند و رهبری دنیا را در قرن 21 با هم شریک شوند و همانطور که شیجین پینگ یک بار گفت، با هم شکل جدیدی از روابط قدرتهای بزرگ را بسازند.
برای 2سال گذشته به دنبال جواب این سوال بودم. خوشبختانه فرصت صحبت با رهبران هر دو کشور را داشتهام. خبر خوب این است که رهبران این دو قدرت بزرگ هر دو از تله توسیدیدیز و خطرات آن مطلعند. خبر بد این است که هیچ کس هیچ برنامهای برای فرار از تکرار تاریخ ندارد. پس برایم روشن است که ما نیاز به ایدههایی خلاقانه داریم، به تخیلات و به تاریخ نیازمندیم؛ چرا که همان طور که سانتایانا، فیلسوف بزرگ به ما یادآور شده است، آنهایی که از مطالعه تاریخ سر باز میزنند، در آخر محکوم به تکرار آن هستند.