• سه شنبه 1 خرداد 1403
  • الثُّلاثَاء 13 ذی القعده 1445
  • 2024 May 21
یکشنبه 13 مرداد 1398
کد مطلب : 70361
+
-

صیاد کادرهای آوارگی

مهرداد افسری، محمد فرنود، اکبر عالمی و محسن وفایی‌شاندیز از محمد صیاد و نمایشگاه عکس «اقلیم حیرانی» می‌گویند

صیاد کادرهای آوارگی

مرتضی کاردر/روزنامه‌نگار

«اقلیم حیرانی» نام نمایشگاه عکس‌های محمد صیاد است که از جمعه در عمارت نبشی آغاز شده است. این نمایشگاه نخستین نمایشگاه عکسی است که از این عکاس پیشکسوت ایرانی برگزار می‌شود؛ عکاسی که سال‌ها عکاس ایرانی آژانس خبری آسوشیتدپرس بوده است اما هیچ‌گاه نمایشگاه مستقلی از عکس‌های او در ایران برگزار نشده بود. به نمایشگاه محمد صیاد رفتیم و با او و اکبر عالمی، محسن وفایی‌شاندیز، مهرداد افسری، محمد فرنود و مهرداد افسری که انتخاب و برگزاری نمایشگاه بر‌عهده او بوده است، به گفت‌و‌گو نشستیم.


عمارت نبشی، یکی دیگر از روزهای شلوغ خود را می‌گذراند. بسیاری از روزنامه‌نگاران نامدار و عکاسان جوان برای تماشای عکس‌های محمد صیاد آمده‌اند؛ سیروس علی‌نژاد، جهانگیر رزمی تنها ایرانی برنده جایزه پولیتزر، محمد فرنود، محسن راستانی، محسن وفایی‌شاندیز، ساسان مؤیدی، اکبر عالمی، پیمان معادی، نادر داوودی، فرشاد عباسی و... .
نمایشگاه مجموعه‌ای است از عکس‌های کوچک و بزرگ. عکس‌های کوچک، عکس‌هایی است که محمد صیاد از آوارگان کرد عراقی در حد فاصل سال‌های 67تا 70عکسبرداری کرده است. اما عکس‌های بزرگ برش‌هایی است از جزئیات عکس‌ها؛ انبوهی از آوارگان را در یک قاب می‌بینیم، در قاب بعدی کودکی انتخاب شده است که با نگاه حیران به دوربین می‌نگرد، قاب کوچک جمعیت انبوهی را نشان می‌دهد که گوشه‌ای نشسته‌اند، در قاب بعدی مادری را می‌بینیم که کودک خود را بر دوش گرفته‌است، در قابی دیگر آوارگان را در حال کوچ می‌بینیم و قاب بعدی نمای بسته‌ای از پاها را می‌بینیم که در مسیر دشوار آوارگی خاکی و تاول‌ زده‌اند. عکس‌ها آسیب‌دیده و قدری مخدوش شده اما به همین شکل چاپ شده‌اند؛ بی‌آنکه ویرایشی روی عکس‌ها صورت بگیرد. چیزی که نمایشگاه را متمایز می‌کند روایت تازه‌ای است که از عکس‌هایی قدیمی می‌بینیم.



محمد صیاد در سال۱۳۲۶ در بندر انزلی متولد شد. از نوجوانی به تهران آمد و در آتلیه فتوپلازا مشغول به‌کار شد و عکاسی را آموخت. سپس در سال۱۳۴۸ وارد کانون خبرنگاران شد و فعالیت حرفه‌ای خود را آغاز کرد. بین سال‌های ۱۳۵۷ -۱۳۵۰ با روزنامه آیندگان در بخش‌های سیاسی، ورزشی و اجتماعی همکاری کرد. از سال۱۳۵۷ و در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، درحالی‌که هنوز در روزنامه آیندگان مشغول کار بود، همکاری خود را با خبرگزاری آسوشیتدپرس آغاز کرد که تا سال۱۳۸۰ ادامه یافت.
صیاد از آغاز جنگ ایران و عراق به‌صورت مستمر برای تهیه عکس و ارسال به این خبرگزاری به جبهه‌ها می‌رفت. عکس‌های مربوط به دوران انقلاب و جنگ محمد صیاد در کتاب‌های مختلفی نیز به چاپ رسیده، ازجمله انقلاب نور، ۴۴۴روز: داستان گروگان‌های آمریکایی در تهران، دفاع عاشقانه و جنگ تحمیلی: دفاع در برابر تجاوز.
او در سال۱۳۵۸ به اتفاق کاوه گلستان کتاب شورش را منتشر کرد که گزارشی تصویری از روزهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی است. صیاد در سال۱۳۵۹ به‌خاطر عکس‌های مربوط به شکست نیروهای دلتا در عملیات طبس موفق به دریافت جایزه بهترین عکاس خاورمیانه شد.






120کیلومتر را پیاده رفتیم و برگشتیم

محمد صیاد هر لحظه از نمایشگاه در گوشه‌ای است و درباره هر کدام از عکس‌ها توضیح می‌دهد؛ «4 سال من بین ایران و عراق تردد می‌کردم. از بصره شروع کردم. تمام غرب عراق را رفتم. عرب‌های عراق از یک طرف با صدام درگیر بودند و کردهای عراق از طرف دیگر. از جنوب عراق می‌رفتم به کردستان و از کردستان برمی‌گشتم به جنوب. نه کارت داشتیم، ‌نه پاسپورت. باورتان نمی‌شود من و محسن شاندیز 120کیلومتر از اربیل پیاده تا کرکوک پیاده رفتیم و پیاده برگشتیم. منافقین به کمک صدام آمدند و با هلی‌کوپترها مردم کرد را بمباران کردند.» روایت‌های محمد صیاد روایت‌های دست اولی است که کمتر در تاریخ نقل شده و بسیاری از مردم از آن با خبر نیستند. شاید بهتر باشد که علاوه بر عکس‌ها، روایت‌های شفاهی محمد صیاد نیز از حادثه‌هایی که عکاسی کرده است، مکتوب شود.
اما چرا نمایشگاه عکس‌های محمد صیاد این‌قدر دیر برگزار می‌شود؟  «خودم تمایلی به برگزاری نمایشگاه نداشتم. اصرار میرهاشمی، فرهاد سلیمانی و سیف‌الله صمدیان بود. فکر می‌کردم که 50 سال باید از عکس‌ها بگذرد تا نمایشگاه برگزار شود». او درباره انتخاب جزئیات عکس‌ها می‌گوید: «تا حالا چنین چیزی در نمایشگاه‌های عکس ایران نداشتیم. کسی اگر نمایشگاه می‌گذاشت چنین ابتکاری به خرج نمی‌داد.»  
عدم‌حضور محمد صیاد در روزنامه‌ها و رسانه‌های ایرانی سبب شده است که بسیاری از مخاطبان نسل جدید کمتر او را بشناسند. عکس‌های او در خارج از ایران مشهورتر از داخل ایران است، اما چرا محمد صیاد تمایلی به همکاری با رسانه‌های ایرانی ندارد؟ «روزنامه‌ها با روحیه من سازگار نیستند یا من با روحیه آنها سازگار نیستم. ببخشید، شخصی که می‌خواهد عکس مرا تأیید کند، دانش لازم را ندارد. من با غلامحسین صالحیار کار کردم، با مسعود بهنود، سیروس علی‌نژاد، فیروز گوران. اینها سردبیران من بوده‌اند. رویه خبرگزاری‌های ایرانی را دوست ندارم. عکس‌ها را به رایگان در خبرگزاری‌های می‌گذارند و من با این رویه مخالفم. چون عکاس بیکار می‌شود. چرا عکاس‌ها کنار می‌روند. وقتی عکس‌های مجانی می‌گذارند عکاس چه کار باید بکند؟ کجای دنیا چنین رسمی است؟» 



ما کارگران عکاسی هستیم




روایت عکس‌های محمد صیاد از زبان محسن وفایی‌شاندیز شنیدنی است، دیگر عکاس پیشکسوت ایرانی که برای آژانس‌های بین‌المللی عکاسی ازجمله آژانس سیپا کار می‌کرده است. او در بسیاری از سفرها همراه صیاد بوده و مثل محمد صیاد کمتر سخن گفته است. محسن وفایی‌شاندیز از دشواری‌های عکاسی در حادثه‌ها می‌گوید: «محمد صیاد، پرکارترین عکاس خبری حال حاضر ایران است که هنوز هم کار می‌کند. الان هم روزها دوربین روی دوشش می‌گذارد و می‌رود عکاسی. می‌رود عکاسی مسابقه فوتبال و 11،10 شب برمی‌گردد خانه. هنوز پشتکار دارد و خستگی‌ناپذیر است. عکاسانی مثل من و صیاد درس دانشگاهی نخوانده‌ایم و عکاسی را به شکل تجربی شروع و کار کرده‌ایم و بالا آمدیم. امکان نداشت که روزی حتی ساعت 7 صبح از خواب بیدار شویم. همیشه مشغول کار بودیم. ما کارگران عکاسی بودیم و هیچ‌گاه از ثبت لحظه‌ها غافل نشدیم. جاهایی که ما می‌رفتیم خیلی وقت‌ها عکاسان خبرگزاری‌ها و روزنامه‌های ایرانی نبودند، ولی ما می‌رفتیم و کار می‌کردیم؛ حتی گاه زمان زلزله پیش از هلال‌احمر به محل می‌رسیدیم. شما اگر عکس‌های ایشان را ببینید، همه اتفاق‌های 40سال گذشته را روزبه‌روز به روایت دوربین به تصویر کشیده است.»
محسن وفایی‌شاندیز از شکل‌گیری عکس‌های این مجموعه می‌گوید: «شما شاید انتفاضه بصره را نشنیده باشید. پس از حمله صدام به کویت اتفاق افتاد. سال‌های پس از جنگ بود و رابطه ایران و عراق معلوم نبود. پاسپورت و مرز رسمی نبود و به سختی باید رد می‌شدیم. بعد از عکاسی از انتفاضه بصره رفتیم به کردستان؛ از صلاح‌الدین به اربیل، از اربیل به حلبچه. بعد به سختی باید خودمان را به تهران می‌رساندیم و عکس‌ها را ارسال می‌کردیم. علاقه به‌کار خبر و مسئولیت‌پذیری بود». اشاره محسن شاندیز به قیام مردم بصره پس از حمله به کویت است؛ قیامی که چند روزی حکومت صدام را با دشواری‌های زیادی مواجه کرد اما بعد سبب سرکوب گسترده مردم عراق به‌ویژه شیعیان شد. محمد صیاد و محسن وفایی‌شاندیز از معدود عکاسانی هستند که این واقعه را به ثبت رسانده‌اند.
اما چرا عکس‌های عکاسانی مثل محمد صیاد و محسن وفایی‌شاندیز کمتر دیده شده است؟ «اوایل انقلاب موزه هنرهای معاصر چندین بار از عکس‌های من و صیاد، کاوه گلستان، کاوه کاظمی و دیگران از انقلاب و جنگ نمایشگاه برگزار کرد اما بعدها این نمایشگاه‌ها کمتر شد. ما هم کار خودمان را می‌کردیم و هنوز هم کار می‌کنیم؛ بدون توجه به نمایشگاه‌ها.» 





سعی کردم اتفاق‌ تازه‌ای بسازم 



آنچه نمایشگاه «اقلیم حیرانی» را متمایز کرده، انتخابی است که مهرداد افسری از جزئیات عکس‌ها انجام داده است؛ جزئیاتی که عکس‌ها را فراتر از زمان و مکان می‌برد و عکس‌ها را به ارزش تاریخی‌شان محدود نمی‌کند. مهرداد افسری درباره انتخاب و روایت خود از عکس‌های محمد صیاد می‌گوید: «نمایشگاه بیشتر از آنکه انتخاب باشد یک رویکرد مفهومی دارد. اتفاقی در دوره‌ای از تاریخ که به مرز و بوم ما مربوط است افتاده. حالا می‌خواهیم جایگاه تاریخی آن را عوض کنیم و در جای دیگری به غیر از جایی که اتفاق افتاده، فارغ از ارزش تاریخی و ژورنالیستی‌اش ارائه کنیم. در تمام عکس‌ها رنج، زخم و حیرانی وجود دارد. به واسطه اتفاق‌هایی که نقشی در آن نداشتند، به‌وجود آمده است. در هر عکس تکه‌ای وجود دارد که مثل یک زخم عمل می‌کند. تلاش من این بود که ما یک اتفاق جدیدی از عکس‌ها بسازیم برای مخاطب امروزین. وقتی شما دختری را می‌بینید که انگشت حیرت به دهان گرفته است یا مادری که با نگاه اندوهباری به دوربین نگاه می‌کند یا وقتی در عکسی فقط پاها را می‌بینیم دیگر خوانشی که مخاطب امروزی از آنها انجام می‌دهد خوانشی فراتر از زمان و مکان و اقلیم شکل‌گیری عکس است.» 
به‌گفته مهرداد افسری عکس‌ها از میان بیش از 6هزار عکس انتخاب شده‌اند و او نزدیک به 3‌ماه را صرف انتخاب عکس‌ها کرده است تا نمایشگاهی متفاوت از عکس‌های عکاس پیشکسوت ایرانی شکل بگیرد. همچنان‌که بسیاری از بازدیدکنندگان درگیر جزئیات عکس‌ها شده‌اند.




انسان در عکس‌های صیاد




اکبر عالمی، کارگردان و استاد پیشکسوت دانشگاه، یکی دیگر از بازدیدکنندگان نمایشگاه است که تحت‌تأثیر عکس‌ها قرار گرفته و گاه در میان حرف‌هایش بغض می‌کند؛ «کسی که عکس‌ها را انتخاب کرده کارگردان هنری خلاقی است. ابتکاری به خرج داده‌ و از روی فیلم‌های سیاه و سفید، قسمت کوچکی از عکس‌ها را انتخاب و بزرگ کرده است. دانه‌دانه شدن عکس‌ها به‌علت بزرگ‌شدن، حالت گرافیکی به تصاویر داده و این موضوع به نمایشگاه ارزش متفاوتی بخشیده است؛ حتی عدم‌وضوح تصاویر هم ارزش زیبایی‌شناختی دارد. همین انتخاب‌ها تأثیر عکس‌ها را بیشتر کرده است. 
وجه انسانی عکس‌ها در نمایشگاه بر همه وجوه دیگر غلبه دارد. بیشتر عکس کودکان، مادران و مادربزرگ‌ها و نگاه معصوم آنها را می‌بینیم و تأسف می‌خوریم به حال کسانی که اسم خودشان را گذاشتند انسان و باعث بیچارگی انسان‌های دیگر شده‌اند. نگاه معصوم مادرها و بچه‌ها تماشاگر را دیوانه می‌کند. بچه‌ها برای چه باید از خانه و کاشانه خودشان رانده شوند؟ اصلاً ما برای چه می‌جنگیم و برای چه به سر و صورت همدیگر چنگ می‌زنیم؟» 




صیاد، عکاس خلوت گزیده





محمد فرنود، عکاس نام‌آشنای ایرانی که بسیاری از عکس‌های ماندگار سال‌های انقلاب و جنگ را گرفته، به تماشای نمایشگاه «اقلیم حیرانی» آمده است. از او درباره جایگاه محمد صیاد در عکاسی ایران می‌پرسیم و او می‌گوید: «به اعتقاد من وظیفه عکاس فقط این نیست که عکس خوب بگیرد؛ چون گرفتن عکس خوب وظیفه هر عکاسی است. وظیفه عکاس در دنیای امروز مدیریت کردن کارهایی است که تولید می‌کند. شاید یکی از نکاتی که می‌شود درباره شخصیت استثنایی آقای صیاد با همه احترام ویژه‌ای که به‌عنوان همکار و دوست عزیزم برای ایشان قائلم، گفت این است که کمتر در مجامع حضور پیدا کرده و فقط کار می‌کنند. برای همین بسیاری از عکس‌های ایشان در سال‌های اخیر کمتر دیده شده است و نسل امروز کمتر کارهایشان را می‌شناسند. البته کارهایی که ایشان انجام داده‌اند عمدتاً‌ از طریق آژانس‌ عکس آسوشیتدپرس در تمام دنیا به چاپ رسیده که ما امروز گوشه‌‌ای از آنها را در این نمایشگاه می‌بینیم.» 
از محمد فرنود درباره نحوه انتخاب عکس‌های نمایشگاه «اقلیم حیرانی» می‌پرسیم؛ «حسن انتخاب عکس‌های نمایشگاه این است که عکس‌ها با همان کیفیت سال‌های گذشته به نمایش درآمده‌اند؛ حتی عکس‌هایی که بزرگ شده و کیفیت آنها در قطع بزرگ کمتر شده است. باید بگویم که آسیب‌های عکس‌ها نیز حفظ شده است تا مخاطب امروزی بداند که کار با دوربین آنالوگ چه دشواری‌هایی داشته است. اما به‌نظرم بهتر بود که عکس‌ها در قاب‌های شیشه‌ای قرار نمی‌گرفتند. جنس عکس‌ها جوری است که نبودن شیشه سبب می‌شد تماشاگر راحت‌تر با آنها ارتباط برقرار کند. اما قاب شیشه‌ای علاوه بر بازتابی که شیشه دارد، ارتباط با عکس‌ها را هم سخت‌تر می‌کند.» 

این خبر را به اشتراک بگذارید