نقل است که احمد گفت: «جمله خلق را دیدم که چون گاو و خر، از یک آخور علف میخوردند.» یکی گفت: «خواجه، پس تو کجا بودی؟» گفت: «من نیز با ایشان بودم، اما فرق، آن بود که ایشان میخوردند و میخندیدند و بر هم میجستند و نمیدانستند و من میخوردم و میگریستم و سر بر زانو نهاده بودم و میدانستم.»
تذکرهالاولیا، عطار نیشابوری
احمد خضرویه
در همینه زمینه :