کِلک
شماها نمیدونین نگرانی چی هست. من هم نمیدونم چیه. نمیدونم نگران هستم یا نه. نمیدونم میتونم گریه کنم یا نه. نمیدونم سعی کردم گریه کنم یا نه. حس میکنم مثل دونه خیسی هستم که تو خاک داغ کور افتاده.
خانمهای پولدار شهر میتونند رأی شون رو عوض کنند. فقیر فقرا نمیتونند.
گور به گور، ویلیام فاکنر، ترجمه: نجف دریابندری