از شیلی به ایران از ایران به عراق
جواد رسولی | دانشجوی دکتری رسانه در بارسلونا:
ایگناسیو، دوست شیلیاییام این اواخر وقتی داشتیم درباره شکل زندگی دینی در کشورهایمان حرف میزدیم، چیزی گفت که قدری شوکآور بود. گفت پدرش، که یک کاتولیک مومن است و همه عمرش را در شهر کوچکی دور از پایتخت زندگی کرده پای تلفن وقتی از پسرش شنیده که یک ایرانی در کلاسشان هست، ناگهان لحن هشداردهندهای بهخودش گرفته. به او گفته خیلی مراقب باشد و ترجیحا با من معاشرت نکند چون «مسلمانها خیلی خطرناکاند». اگرچه بعدش به این جمله پدرش خندیدیم، اما پشت این حرف حقیقت تلخی است؛ مردمان بسیار زیادی در دنیا هستند که اینطور فکر میکنند. آنها در طول زندگیشان چندان فرصتی برای دیدن و شناختن مسلمانها و درک تفاوتهای فراوان میان گروهها و فرقهها و مذاهب و ملیتهای گوناگون (از همان دست که در مسیحیت هم میشود دید و سراغ گرفت) نداشتهاند. بنابراین شناخت آنها از تنها راه ممکن یعنی از طریق رسانهها شکل گرفته است. کنار هم گذاشتن آن همه اخبار جنایت و ترور گروههای رادیکال جهادی و اخبار منفیای که تا 2سال پیش درباره ایران مدام در رسانههای غربی بازتولید میشد، نتیجهاش طبیعتا همین ترس و هشدار است.
نوشتم رسانههای غربی، چون جریان اصلی خبری در جهان از طریق همین رسانههاست که شکل میگیرد و به مخاطبانشان ارائه میشود. آنچه درباره ایران در ذهن بسیاری از مردم دنیا ساخته شده است، نتیجه روایت همین خبرگزاریها و شبکههای بزرگ خبری است. و البته که این اتفاق نه فقط درباره ایران، که درباره هر جای دیگری هم رخ میدهد؛ مثلا به این فکر کنید که چه تصویری از مکزیک دارید؟ معمولا نخستین چیزی که به ذهن میآید، تصویر خشن گروههای موادمخدر و کشتار و آدم ربایی و این چیزهاست. اما مکزیک فقط همین نیست. سرزمینی است با تمدنی باستانی و تاریخ پرفرازونشیب و فرهنگی متکثر و شگفتانگیز (انیمیشن کوکو امسال بخشی از این فرهنگ را در جهان بازنمایی کرده است و مکزیکی را نشان میدهد که تا به حال ندیده بودیم). دوست داشته باشیم یا نه، عده زیادی از مردم دنیا هیچ ایدهای از فرهنگ ایران و تاریخش ندارند، درباره تهران مدرن چیزی نشنیدهاند و آنچه در ذهن دارند تصاویر ترسناکی از اعدام و ناامنی و حملات تروریستی است. برای همین هم صحبت درباره واقعیتهای دیگری از ایران که به گوش دیگران نرسیده، جزو موضوعات ثابت گپوگفتهای خیلی از ایرانیان مقیم خارج از کشور با دوستان و همکاران خارجیشان است؛ تلاشی برای اصلاح آن تصویر ناقص ساخته شده در رسانهها.
اما نکته اینجاست که گاهی خود ما هم به دام همین روایتهای ساده شده و تکبعدی رسانهها میافتیم. یک نمونهاش تصویری است که ما درباره کشورهای همسایه و منطقه داریم؛ کشورهایی که نهتنها فاصله جغرافیایی زیادی با ما ندارند، که از نظر فرهنگی و تجربه تاریخی هم شباهتهای زیادی داریم. با این حال دانش و اطلاعات ما از وضعیت جامعه امروزی آنها دور و غیرواقعی است. ما، محصور در زبان فارسی و بیآنکه احساس نیاز به شناختن کشورهای همسایهمان کنیم، به کمک روایتهای بعضا نژادپرستانهای که سابقهای تاریخی دارد و با تکیه بر همان تصاویر ناقص و جهت دار رسانههای بزرگ، به عراق و سوریه و لبنان و پاکستان و افغانستان و دیگران نگاه میکنیم. مطمئن از اینکه ما برتریم و پیشرفتهتریم و آنها یا درگیر خشونت و ترورند و یا با پول ما به نان و نوایی رسیدهاند. ما چقدر همسایگانمان را میشناسیم؟ چقدر از شکل زندگی جوانانشان باخبریم؟ چقدر از توانمندی و حضور اجتماعی زنان در آن کشورها اطلاع داریم؟ چقدر توانستهایم از دیوار افسانههای نژادپرستانه و اخبار جهتدار عبور کنیم و واقعیتهای بیشتری از آنها که این همه به ما نزدیک هستند بدانیم؟ ما اغلب از تصویر مخدوشی که رسانههای غربی از جامعه ایرانی میدهند گلهمندیم، اما واقعیت این است که خودمان هم داریم به کشورهای همسایهمان در منطقه همانطور نگاه میکنیم؛ حق به جانب و مطمئن، اما اغلب بسیار ناقص و مخدوش، شبیه پدر ایگناسیو.