جعل نماد یا تعمیم و تشبیه بیپایه
سینما فقط سینماست؛ همین!
شاهین امین | دبیر ویژهنامه:
پس از نمایش «قیصر»، مسعود کیمیایی در پاسخ به کسانی که ایراد میگرفتند «چرا قیصر به کلانتری نرفت و شکایت نکرد؟» پاسخ داد: «این فیلم داستان کسی است که به کلانتری نمیرود و شکایت نمیکند». این روزها هم عدهای درباره «لاتاری» میگویند ایرانیان در این فیلم یکسری تروریست و خودسر تصویر شدهاند، آن هم در این شرایط بحرانی کنونی.
حکایت تعمیم بیمورد و بیمنطق فیلم و داستان به کل جامعه و شرایط و هستی، حکایتی طولانی است که همیشه و همچنان ادامه داشته است و دارد. پس از نمایش لاتاری هم باز ایندست تعمیم و گسترشهای بیپایه و بیریشه مضمون فیلم، آن هم با ژست متمدنانه و دردمندانه، مطرح شدهاند. نمیخواهم از لاتاری دفاع کنم- که اگر همچنین مقصودی داشته باشم اشکالی ندارد - اما هنوز تکلیفم با فیلم کاملا روشن نیست؛ زیرا آن را قبل از جشنواره بدون موسیقی و میکس نهایی دیدهام و فکر میکنم حتما باید بار دیگر به تماشایش بنشینم تا به قطعیت برسم اما تا همینجا معتقدم فیلم، اثر متوسط و قابل بحثی است که کیفیت آثار قبلی مهدویان را ندارد. اما در اینجا هدف، نوشتن درباره فیلم نیست. بحث بر سر باور غلط و بیپایهای است که از بس تکرار شده بهعنوان یک اصل قطعی بیان میشود، یعنی «جعل نماد یا تعمیم و شبیهسازی بیپایه». اینکه یک داستان و ویژگیهای یک شخصیت داستانی در مطبوعات و رادیو و تلویزیون به همه مردم یک کشور تعمیم داده شود، جز نشناختن درام و داستان و تمایل به بیان حرفهای خیلی مهم اجتماعی و فرورفتن در قالب و شمایل یک مصلح اجتماعی، هیچ دلیل دیگری نمیتواند داشته باشد.
آقایان، خانمها! لاتاری و تمام فیلمها و داستانها «قصه»اند؛ قصهای که صاحب اثر پرورانده است، همین. اصلا از خود پرسیدهاید چرا آمریکاییها یا اروپاییها بعد از تماشای «ربودهشده (TAKEN)» یا مجموعه «بورن» یا «نیکیتا» از ایندست تشبیهها و تعمیمها ندارند؟ درحالیکه برخی منتقدان و مجریانِ همهچیزدان ما چنین سهلانگارانه درام، داستان و اصول روایی را فراموش میکنند و علاقهمندند در قامت یک جامعهشناس همهفنحریف فرو بروند. درباره قیصر پیشتر نوشتم؛ اگرچه میتوان به بسیاری نمونههای دیگر هم اشاره کرد، مثل اعتراض برخی پرستاران به «شوکران» چون رفتارهای کاراکتر اصلی فیلم را به همه جامعه پرستاری تعمیم داده بودند؛ حرفهای عجیب مسعود فراستی درباره «ابد و یک روز» که آن خانه را نماد ایران دانسته بود و مادر فیلم را «مام مهین» و فرزندان را نشانه همه جوانان ایران؛ و اعتراض کسانی که ساختمان در حال ریزش «فروشنده» یا خانه تصویرشده در «خانه پدری» را نماد ایران گرفته بودند؛ درحالیکه این تصاویر درنهایت فقط فیلماند و داستانی را درباره یک یا چند شخصت یا یک خانواده روایت میکنند.
هیچ شخصیتی، نماد همه مردم نیست؛ هیچ خانهای هم نماد کشور نیست. لطفا اندازه و تأثیر سینما و فیلم را بیش از حد بزرگ نکنید.