کِلک
من هرگز شب از روی پل نمیگذرم. این نتیجه عهدیست که با خود بستهام.
آخر فکرش را بکنید که کسی خودش را در آب بیندازد. آن وقت از دو حال خارج نیست: یا شما برای نجاتش خود را در آب میافکنید.
اگر نه که شیرجههای نرفته گاهی کوفتگیهای عجیبی به جا میگذارد.
بریدهای از کتاب سقوط اثر آلبرکامو