رمزگشایی از معمای امارات
سیاوش فلاحپور/ روزنامهنگار
انتشار خبر خروج ناگهانی امارات از جبهههای ائتلاف عربی در جنگ یمن، تفسیرهای متفاوتی بهدنبال داشته است؛ برخی این رخداد را نشانهای از ضعف امارات دانسته و برخی اصل خبر را زیر سؤال بردهاند. ریشه بسیاری از این اختلاف دیدگاهها، فقدان درکی صحیح از نقش امارات در ائتلاف عربی و سیاست روشن این کشور برای ورود به جنگ یمن است؛ جنگی که نقطه آغاز تحول امارات از یک کشور کوچک ثروتمند به قدرتی تأثیرگذار در مناسبات خاورمیانه و آفریقا به شمار میرود. به این منظور لازم است مناسبات امارات و یمن را از کمی پیشتر از آغاز جنگ 4ساله این کشور، یعنی سال2008 بازخوانی کنیم؛ وقتی شرکت «بنادر دوبی» (یکی از مهمترین بازوهای اقتصادی امارات که نقش مهمی در توسعهطلبی این کشور ایفا میکند) از طریق قراردادی با دولت علیعبدالله صالح، امتیاز اداره «بندر عدن» در جنوب یمن بهمدت 100سال را بهدست آورد. براساس این قرارداد، بنادر دوبی موظف بود با سرمایهگذاری 220میلیون دلاری، گامهای مهمی در جهت تقویت زیرساختهای بندر عدن و توسعه شبکه تجاری آن بردارد، اما با گذشت چند سال مشخص شد این شرکت اماراتی اهداف دیگری را در بندر عدن دنبال میکرده است؛ بهگونهای که در سال2011 بندر عدن تا حد زیادی در نتیجه اشتباهات غیرمنطقی در مدیریت و اهمال در مراقبت از زیرساختها تضعیف شده بود. ازجمله این اقدامات عجیب، تغییر فوری تعرفههای بندر بود. در شرایطی که تمامی بنادر بینالمللی برای جذب بیشتر خطوط کشتیرانی با ارائه خدمات و قیمتهای مناسب رقابت دارند، بنادر دوبی پس از دراختیارگرفتن بندر عدن، فورا تعرفه خدمات این بندر یمنی را تا 80درصد افزایش داد! در نتیجه این اقدامات، ظرف مدت کوتاهی بسیاری از مشتریان مهم بندر عدن، ازجمله خطوط کشتیرانی APL و PIL آن را ترک کردند. نکته قابل توجه اما مقصد بعدی این خطوط کشتیرانی بود؛ بنادر «جبلعلی» و «راشد» در امارات! بنابراین سناریوی امارات مشخص بود؛ بندر عدن با توجه به جایگاه بسیار استراتژیک نسبت به «تنگه بابالمندب»، دریای سرخ و اقیانوس هند درصورت تقویت میتوانست سهم بنادر اماراتی از تجارت در خلیجفارس را تا اندازه قابل توجهی کاهش دهد و بر این اساس، امارات با استفاده از بازوی اقتصادی خود (بنادر دوبی) بهدنبال تضعیف اساسی این بندر یمنی بود.
اما این معادله مشخص در یک نقطه متوقف شد؛ انقلاب یمن! ازجمله نخستین مطالبات انقلابیون یمنی، لغو قرارداد بنادر دوبی در بندر عدن بود؛ مطالبهای که در واقع، امنیت اقتصادی امارات را به چالش میکشید و اینجا دقیقا نقطهای است که امارات در صف مخالفان انقلاب یمن قرار گرفت و همانطور که تجربه سالهای گذشته ثابت کرد، نقش مهمی در ضربه به این انقلاب داشت.
همانگونه که انقلاب مردم یمن تهدیدی برای امارات بود، جنگ علیه یمن نیز فرصتی تاریخی برای امارات بهوجود آورد؛ فرصتی که البته با نقشآفرینی امارات و هدایت عربستان سعودی توسط این کشور مهیا شد. بهعبارت دیگر، میتوان گفت سیاست امارات برخلاف عربستان از ابتدای جنگ یمن کاملا روشن بود و درحالیکه ریاض بهدنبال بازپسگیری صنعا بود، ابوظبی از آغاز چشم بر جنوب یمن داشت. بر این اساس امارات در جنگ یمن، برخلاف متحدان سنتی عربستان (مصر و پاکستان)، به شکل تمامقد در کنار سعودیها ایستاده و با تمام ظرفیتهای خود وارد جنگ شد.
اینگونه بود که امارات کمتر از 4سال بعد از اخراج از عدن توسط انقلابیون، بار دیگر به این شهر بازگشت؛ اگرچه این بار نه با تاجران شرکت بنادر دوبی، بلکه با نیروهای نظامی که سوار بر نفربرها تمامی شهر را به کنترل خود درآوردند. البته ماجرا به اینجا ختم نشد و همانطور که در ابتدا یادآور شدیم، جنگ یمن نقطه آغاز ماجراجوییهای منطقهای امارات بود. کمی بعد، پای اماراتیها به بندر عصب در اریتره نیز باز شد؛ باز هم از طریق عقد قراردادی بلندمدت توسط شرکت بنادر دوبی؛ قراردادی که زمینه را برای تاسیس یک پایگاه نظامی اماراتی در سواحل اریتره و کمی بعد، سیطره بر فرودگاه این کشور مهیا کرد. در ادامه سومالی، کمی بعدتر جیبوتی و از همه مهمتر، جزیره سقطری در جنوب یمن؛ جزیرهای بسیار بااهمیت که همواره بهعنوان هدفی استراتژیک برای قدرتهای جهان، ازجمله شوروی و آمریکا مطرح بوده است.
به این ترتیب، امارات با گذشت تنها 2سال از آغاز جنگ در یمن، به موقعیتی نادر در دو سوی تنگه بابالمندب دست یافته بود. روشن شدن مسیر امارات در یمن از سال2016 بهتدریج میان این کشور و عربستان فاصله ایجاد کرد؛ فاصلهای که در برخی نقاط به درگیریهای نظامی نیابتی میان 2کشور منجر شد. با این حال، گذر زمان نشان داد که سعودیها هیچ اهرم کارآمدی برای فشار بر امارات و تغییر رفتار این کشور در اختیار ندارند. این تحولات باعث شد انور قرقاش، وزیر مشاور در امور خارجی امارات در ژوئن2016 از «اتمام ماموریت امارات در جنگ یمن» سخن بگوید. در پی این موضع جنجالی، نیروهای وابسته به امارات در یمن بهطور کامل در مناطق جنوبی این کشور متمرکز شدند و این در حالی بود که وضعیت میدانی سعودیها در جنگ یمن روزبهروز وخیمتر میشد. علاوه بر تمامی نکات فوق که به نفوذ مستقیم امارات در مناطق مشرف به تنگه بابالمندب و دریای سرخ بازمیگردد، این کشور سرمایهگذاری قابل توجهی نیز در نیروی دریایی مصر (بعد از کودتا) داشته است؛ ازجمله خرید کشتیهای میسترال فرانسوی که مقصد اول آنها باز هم تنگه بابالمندب و دریای سرخ (اصلیترین گذرگاه تجاری آسیا و آفریقا طی دهههای آینده) بوده است!
بر این اساس، بسیاری از تحولات امنیتی- نظامی سالهای گذشته منطقه، از کودتای مصر گرفته تا جنگ یمن یا حتی لیبی، به توسعهطلبی ماجراجویانه امارات برمیگردد؛ توسعهطلبیای که البته بهای سنگینی برای ملتهای منطقه خاورمیانه داشته است؛ از جنگ گرفته تا کودتا، تجزیهطلبی و...
خروج امارات ضربه سخت دیگری به عربستان وارد خواهد کرد؛ کشوری که بهنظر میرسد باید بهای سنگینی برای رهایی از بحران یمن پرداخت کند. اما از سوی دیگر، این خروج را نمیتوان بهمعنای پایان نفوذ امارات در بابالمندب و دریای سرخ دانست. این کشور طی 4سال گذشته به بسیاری از اهداف خود در یمن، به استثنای حدیده دست یافته و بر این اساس، همچنان تهدیدی مهم و عاملی تنشزا برای آینده بنادر و خطوط کشتیرانی فعال در حوزه دریای عمان، تنگه بابالمندب و دریای سرخ بهحساب میآید.