چه عرض کنم!
محمد بلوچزهی، بخشدار مرکزی نیکشهر:
والا چه عرض کنم! میان یک پارادوکس دو سر باخت گیر کردهایم؛ همانند حال و هوای این روزهای مصیبتبار جامعه و به تعبیری در یک حالت برزخی ناامیدکننده، شاید تحلیل دوگانه خشم و احساسات این روزها اندکی دشوار باشد یا به تعبیر سلبریتیهای اینستاگرامزده اگر همین الان یهویی نیز پست شود، میشود کمعمق و بیمایه! در چنین هنگامهای متوسلشدن به مثل فارسی و بتل بلوچی نیز نمیتواند چاره کار باشد حتی این مثل معروف «ابتدا سوزنی به خویش بزن و بعد جوالدوزی به دیگران»! یا که اصلا نه! این بتل معروف بلوچی که میگوید: «بدون ساز رقصیدن» نیز نتواند چاره کار باشد و پاسخ به احساسات تناقضگونه فورانیافته دنیای مجاز. هدف یادداشت بررسی حوادث و ناآرامیهای خیابانی اخیر نیست یا که نقد رفتار و گفتار برخی از سیاستمداران در مواجهه با این رخدادها مراد واکنش به کنش احساسی در جامعه است با تمی نقدگونه توأم با تناقض نسبت به حواشی نمایش یک فیلم در سیوششمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر.
اگر این مقدمه بلافاصله اذهان را به سوی فیلم «شعلهور» ساخته حمید نعمتالله سوق داده باید عرض شود چندان راه دوری نرفتهاید اما عرض میکنم! که موضوع رفتارهای سرزده از خانم بازیگر فیلم مذکور در نشست خبری فیلم نیست و گمان نمیکنم برای یک سیاستمدار فرهنگمحور این موضوع دغدغه باشد و چندان مرتبط. عرض کنم! که کافی است دقایقی را در صفحات مجازی کاربران شبکههای اجتماعی در سیستان و بلوچستان سیر کنید آنوقت متوجه خواهید شد سیل اعتراضات توأم با احساسات کاربران را نسبت به نمایش فیلم شعلهور که میپردازد به کلیشه رایج موادمخدر در این استان.
اجازه بفرمایید از زاویه دید همین کاربران شبکههای اجتماعی به فیلمسازان گرامی عرض کنم! آیا از میان این همه قابلیتهای فرهنگی، اجتماعی، هنری و... سوژه نو، بکر و جذاب دیگری به غیر از اعتیاد و مواد مخدر و تروریسم در این استان نیست؟! باید عرض کنم که اتفاقا سیستان و بلوچستان مملو از سوژههای بکر برای فیلمسازان است که بهجز از سوژه نخنما و کلیشهای اعتیاد و موادمخدر همچنان سایر موضوعات دستنخورده باقی مانده و با تکیه بر مسائلی چون زنان، موسیقی، فرهنگ عامه، اسطورهها و تاریخ، جغرافیا و اقلیم آن و هزاران موضوع ریز و درشت دیگر این استان فیلمساز میتواند شگفتیآفریند و جهانی دیده شود.
ما نیز خدمت فیلمسازان محترم عرض میکنیم که ضمن سپاس از حسن توجه شما به سیستان و بلوچستان میبایست مصایب مبتلابه استان چون خشکسالی متوالی که حاصل آن جز چیرگی فقر و فلاکت بر مردم چیز دیگری نیست، شاخصهای پایین بهداشتی و درمانی ازجمله مرگ مادران باردار، بالاترین آمار سوءتغذیه کودکان، بیکاری و امثالهم را نیز ببینید.
عرض کنم! که بنده نیز فیلم شعلهور را ندیدهام تا بهعنوان یک مخاطب عام از زاویه دید غیرتخصصی خویش چند خطی را پیرامون آن بنویسم؛ منتهی کلی عرض میکنم و یک سوزن به خویش! اگر بادیگارد حاتمیکیا، شعلهور نعمتالله و امثالهم شریک هستند در ایجاد یک جو بدبینی ما نیز در ردیف نخست این ایجاد بدبینی نشستهایم و خود نیز مقصریم در گره کردن زیبا زلف سیستان و بلوچستان بر ناامنی، تروریسم و موادمخدر و اعتیاد.
پس، از نقد نهراسیم و آن را چاره مشکل بدانیم؛ مگر همین دیروز که کلیپی از تنبیه جنونآمیز چند کودک توسط یک نوجوان بلوچ در فضای مجازی منتشر شد ما که با ساخت یک فیلم شاید بیراهه نیز نرفته باشد چنین رگ غیرتمان باد میکند و فوران احساسات بر عالم مجاز غلبه! چرا برای تنبیه خشونتبار آن دوپسربچه احساسات کسی جریحهدار نشد و خشم بر فضای مجازی مستولی؟
والا چه عرض کنم! این واکنشها درست بهمثابه همان بدون ساز رقصیدن است؛ چراکه کمتر کسی فیلم تازه اکران شده شعلهور را دیده و از محتوای آن نیز آگاه است؛ بنابراین چطور باید تحلیل کرد این دوگانه احساسات و خشم در جامعه را! بهراستی اولویت کدام است، نکوهش و نقد ضعفها یا خاموشی در مقابل آسیبها؟!