کِلک
زیانکار زبون آن کس است که به بخت خویش غره و به اقبال چندروزه دیوانه شود. خود را از دیگر مردم ممتاز شمرد و فریفته مناصب و اعزاز شود. تا دست روزگار گوش نخوت او بمالد و از خواب غرور و مستی خودبینی بازآید، هیچ نیکی نیندوخته، هیچ دوستی نگذاشته، هیچ اثر ممدوح ذخیره نکرده، دچار خسران ابدی و گرفتار خمار زیانکاری.
خرنامه، محمدحسنخان اعتمادالسلطنه، به کوشش علی دهباشی، صفحه69